شمارهٔ ۵۳
دور بادا چشم بد بگشود روی خوب را
داد بر یغما صلا ترکان شهر آشوب را
ناصح بدگو اگر داند که واقع احول است
بد نگوید دوستداران جمال خوب را
از هم آغوشی من عارت نیاید رو ببین
باغبان هم بر گل بستان ببندد چوب را
زهره چون گردد قرین مشتری زاید شرف
یارت آمد پاس دار این ساعت مرغوب را
کی نشیند از طلب گر صد بیابانش به پیش
طالب از بی پرده بیند طلعت مطلوب را
پرده بست آن نور چشم اهل دل کاین خوشتر است
کس ندیدم دوست دارد دیده محبوب را
نازم آن طغرا کشی کز مشک تر بر برگ گل
زد رقم از معجزه آنخط خوش اسلوب را
قاصدی آوردم و نامه نوشتم از فراق
سوخت ناگه برق آهم قاصد و مکتوب را
لاجرم آشفته فایض گردد از دیدار دوست
دیده ی کو تاب آرد جلوه محبوب را
عیبت اندر بینش است ار بنگری جز روی خوب
گز لکی بستان بکن این دیده معیوب را
دین ودل رفته یغما لیک جان جای علیست
وقف سلطان کردهایم این کشور منهوب را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دور بادا چشم بد بگشود روی خوب را
داد بر یغما صلا ترکان شهر آشوب را
هوش مصنوعی: دور باد از چشم بد، که زیبایی را به خطر میاندازد و جگرافیای خوبان را به یغما میبرد، صدای آشوب ترکان در شهر به گوش میرسد.
ناصح بدگو اگر داند که واقع احول است
بد نگوید دوستداران جمال خوب را
هوش مصنوعی: اگر نصیحتگری بداند که حقیقت چیست، نباید درباره کسانی که زیبا و نیکو هستند، بد بگوید.
از هم آغوشی من عارت نیاید رو ببین
باغبان هم بر گل بستان ببندد چوب را
هوش مصنوعی: اگر من به عشق و محبت بپردازم، از این کار خجالت نخواهم کشید. ببین که حتی باغبان هم برای محافظت از گلها از چوب استفاده میکند.
زهره چون گردد قرین مشتری زاید شرف
یارت آمد پاس دار این ساعت مرغوب را
هوش مصنوعی: زمانی که سیاره زهره به همراه مشتری قرار میگیرد، مشخصات و ویژگیهای برجستهای به وجود میآید. در این لحظهی خاص، از تو میخواهم که از این زمان باارزش محافظت کنی.
کی نشیند از طلب گر صد بیابانش به پیش
طالب از بی پرده بیند طلعت مطلوب را
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال هدفی ارزشمند است، هرگز در برابر سختیها و محدودیتها تسلیم نمیشود. آن فرد با تمام وجود به دنبال آن چیزی است که خواهانش است و در این مسیر، درک روشنی از آن هدف پیدا خواهد کرد.
پرده بست آن نور چشم اهل دل کاین خوشتر است
کس ندیدم دوست دارد دیده محبوب را
هوش مصنوعی: آنکه صاحب دل است، پردهای بر روی نور چشمانش کشیده که بهتر است. کسی را ندیدم که محبوبش را بیدیده بخواهد.
نازم آن طغرا کشی کز مشک تر بر برگ گل
زد رقم از معجزه آنخط خوش اسلوب را
هوش مصنوعی: من به زیبایی و هنر کسی که با دستانش نقش زیبا و دلخواهی بر روی گلها میزند، بسیار افتخار میکنم. این هنر او مانند یک معجزه است و نشاندهندهی خوشخطی و مهارتاش است.
قاصدی آوردم و نامه نوشتم از فراق
سوخت ناگه برق آهم قاصد و مکتوب را
هوش مصنوعی: من پیامی فرستادم و نامهای نوشتم درباره جداییام. ناگهان از شدت اندوه، اشکهایم همچون برق، قاصد و نامه را تحت تأثیر قرار داد.
لاجرم آشفته فایض گردد از دیدار دوست
دیده ی کو تاب آرد جلوه محبوب را
هوش مصنوعی: بدون شک، کسی که چشمش به دیدار دوست روشن شده و دلش دستخوش عشق او شده، نمیتواند از زیبایی محبوبش آرامش پیدا کند.
عیبت اندر بینش است ار بنگری جز روی خوب
گز لکی بستان بکن این دیده معیوب را
هوش مصنوعی: اگر به درستی بنگری، عیب در نظر توست؛ اگر جز زیبایی را ببینی، با کمی توجه میتوانی این دید نادرست را اصلاح کنی.
دین ودل رفته یغما لیک جان جای علیست
وقف سلطان کردهایم این کشور منهوب را
هوش مصنوعی: دل و دین ما را به غارت بردهاند، اما جان ما در خدمت علی است. ما این سرزمین را که به تاراج رفته، وقف سلطنت کردهایم.

آشفتهٔ شیرازی