شمارهٔ ۵۲
بی تو با غیر ندانی که چه شد دوش مرا
بود بر جای پری دیو در آغوش مرا
حسرت آن بر دوشم بدل افروخت شرر
سوخت چون شمع زسر تا بقدم دوش مرا
درد سر میکشم از عقل کجائی ساقی
قدحی هوش زدا تا ببری هوش مرا
قصه از اژدر موسی مکن و دست کلیم
بس بود قصه آن زلف و بناگوش مرا
گو میفکن بسرم سایه دگر سرو سهی
گر خرامد بسرا سرو قباپوش مرا
تا لبت تر شده از باده اغیار چو جام
همچو خم خون دل از رشک زند جوش مرا
پرده دیده کنم فرش رهت گر آئی
زیب ده از قدمت خانه مفروش مرا
بنگاهی شود آشفته تو را بنده بجان
بخرایخواجه بیک نظره و مفروش مرا
خم شده پشت من از بار گنه دستم گیر
رحمتی بار گران برفکن از دوش مرا
طوطی نطق مرا قوتی ای شیر خدا
تا نخوانند دگر بلبل خاموش مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی تو با غیر ندانی که چه شد دوش مرا
بود بر جای پری دیو در آغوش مرا
هوش مصنوعی: بدون تو، نمیدانم چه بر سرم آمد، شب گذشته پری زیبایی در آغوشم بود و من را ترک کرد.
حسرت آن بر دوشم بدل افروخت شرر
سوخت چون شمع زسر تا بقدم دوش مرا
هوش مصنوعی: حسرت یاری که از دست رفته، بر دلم چنان آتش افروخته که مثل شمعی که از بالای سرش تا پایش آتش میگیرد، مرا میسوزاند.
درد سر میکشم از عقل کجائی ساقی
قدحی هوش زدا تا ببری هوش مرا
هوش مصنوعی: من از دردسر عقل سرگردان و گیج خود رنج میبرم، ای ساقی! قدحی به من بده که هوش مرا ببرد و درک و فهمم را از بین ببرد.
قصه از اژدر موسی مکن و دست کلیم
بس بود قصه آن زلف و بناگوش مرا
هوش مصنوعی: قصهی اژدری که موسی با آن مبارزه کرد را فراموش کن و از ماجرای کلیم میگویی، کافی است. صحبت از زلف و لبهای من، خود داستانی دیگر است.
گو میفکن بسرم سایه دگر سرو سهی
گر خرامد بسرا سرو قباپوش مرا
هوش مصنوعی: به من بگو که اگر سایهی دیگری بر سرم بیفتد، هیچ مشکلی نیست؛ زیرا اگر سرو زیبایی دیگر به سمت من بیاید، من به پناه آن سرباز میکنم.
تا لبت تر شده از باده اغیار چو جام
همچو خم خون دل از رشک زند جوش مرا
هوش مصنوعی: زمانی که لبانت به خاطر نوشیدن شراب دیگران تر شود، مثل جامی که از دل خونم بر اثر حسادت به جوش میآید.
پرده دیده کنم فرش رهت گر آئی
زیب ده از قدمت خانه مفروش مرا
هوش مصنوعی: اگر تو بیایی و پا بر زمین من بگذاری، چشمانم را تماشا میکنم و برای استقبال از تو با فرش زیبایی فرش خواهم کرد.
بنگاهی شود آشفته تو را بنده بجان
بخرایخواجه بیک نظره و مفروش مرا
هوش مصنوعی: اگر کسی تو را دچار آشفتگی ببیند، من آمادهام جانم را به خاطر تو فدای کنم. آقای من، با یک نگاه به من، مرا به قیمتی نسیه نده.
خم شده پشت من از بار گنه دستم گیر
رحمتی بار گران برفکن از دوش مرا
هوش مصنوعی: دوشم به خاطر گناهانم سنگینی میکند و در این حال از تو میخواهم که با رحمتت به من کمک کنی و این بار سنگین را از دوش من برداری.
طوطی نطق مرا قوتی ای شیر خدا
تا نخوانند دگر بلبل خاموش مرا
هوش مصنوعی: ای شیر خدا، تو زبان من را به قدرت خود تقویت کن تا دیگران نتوانند صدای بلبل خاموش مرا بشنوند.

آشفتهٔ شیرازی