گنجور

شمارهٔ ۴۷

سودای پری‌رویان بر هم زده سامان‌ها
سیلاب کند از جا بی‌شایبه بنیان‌ها
زین شعله جواله کز عشق بتان خیزد
چون شمع برآرد سر از چاک گریبان‌ها
تنها نه مرا دامان آلوده به بدنامی
کآلوده نکونامان از عشق تو دامان‌ها
با چشم سیه کردم صف برزده چون مژگان
بشکسته به هم دایم پیمانه و پیمان‌ها
زلف و خط و خال و چشم در قصد دل و دینند
کفار شده همدست در غارت ایمان‌ها
بگذر تو طبیب امشب از بستر عاشق زود
دردیست که مستغنی است از جمله درمان‌ها
من دل به گلی بستم کو نیست در این گلشن
مفریب مرا بلبل از نغمه و دستان‌ها
یک شب شدمش محرم در خلوت دل بی‌غیر
بسیار بباید دید محرومی و حرمان‌ها
دادند مرا کسوت هم‌رنگ به خود کردند
کردند سگان تو در حق من احسان‌ها
گفتم به علاج دل شاید بگشاید لب
بر زخم دلم بگشود لبریز نمکدان‌ها
حاجی چه کند تقصیر ناچار کشد قربان
شایسته این تقصیر آریم چه قربان‌ها
احرام حرم بستیم بر بتکده پیوستیم
آن قطع بیابان‌ها این غایت ایمان‌ها
در دام هوای نفس مردند بسی زهاد
دیوان به کمین پنهان در قصد سلیمان‌ها
بر مطرب و می و قفست گوش و لب و چشمانم
انعام خدایی را دادیم چه فرمان‌ها
آشفته ز ره رفتی برخیز و بزن دستی
بر دامن شیر حق با این همه عصیان‌ها

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سودای پری‌رویان بر هم زده سامان‌ها
سیلاب کند از جا بی‌شایبه بنیان‌ها
هوش مصنوعی: آرزو و علاقه به زیبایی‌های دلربا، همواره نظم و ترتیب زندگی را بهم می‌ریزد و باعث آشفتگی می‌شود. این احساس مانند سیلابی است که بدون هیچ گونه تردیدی، زیرساخت‌ها و بنیادها را جابه‌جا می‌کند.
زین شعله جواله کز عشق بتان خیزد
چون شمع برآرد سر از چاک گریبان‌ها
هوش مصنوعی: این شعله‌ای که از عشق معشوقان برمی‌خیزد، مانند شمعی است که از میان چاک‌هایگریبان‌ها سر برمی‌آورد.
تنها نه مرا دامان آلوده به بدنامی
کآلوده نکونامان از عشق تو دامان‌ها
هوش مصنوعی: فقط من نیستم که به بدنامی و ننگ آلوده‌ام، چون عشق تو دامن افراد خوب را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
با چشم سیه کردم صف برزده چون مژگان
بشکسته به هم دایم پیمانه و پیمان‌ها
هوش مصنوعی: چشم‌های سیاه من مانند چشمان کسی است که با مژگان شکسته‌اش به هم پیوسته، دائماً پیمان‌ها و عهدها را زیر پا گذاشته‌ام.
زلف و خط و خال و چشم در قصد دل و دینند
کفار شده همدست در غارت ایمان‌ها
هوش مصنوعی: زلف، خط، خال و چشم، نمادهایی از زیبایی‌ها و جذابیت‌ها هستند که به دل و دین اشاره دارند. این زیبایی‌ها به گونه‌ای در کنار هم آمده‌اند که می‌توانند ایمان و اعتقادات را تحت تأثیر قرار دهند و به نوعی به غارت کردن آنها منجر شوند. این ترکیب از جلوه‌های ظاهری و باطنی، سبب ایجاد احساسات و وسوسه‌هایی می‌شود که فرد را از مسیر ایمان دور می‌کند.
بگذر تو طبیب امشب از بستر عاشق زود
دردیست که مستغنی است از جمله درمان‌ها
هوش مصنوعی: امشب به کنار عاشق بیا و از او بگذر، چرا که درد عجیبی دارد که به هیچ درمانی نیاز ندارد.
من دل به گلی بستم کو نیست در این گلشن
مفریب مرا بلبل از نغمه و دستان‌ها
هوش مصنوعی: من عاشق گلی شدم که در این باغ دل‌فریب وجود ندارد، و من با صدای بلبل و نغمه‌هایش فریب خورده‌ام.
یک شب شدمش محرم در خلوت دل بی‌غیر
بسیار بباید دید محرومی و حرمان‌ها
هوش مصنوعی: یک شب در دل خود با او راز و نیاز کردم و به خوبی فهمیدم که چه میزان از محرومیت‌ها و دوری‌ها باید تجربه شود.
دادند مرا کسوت هم‌رنگ به خود کردند
کردند سگان تو در حق من احسان‌ها
هوش مصنوعی: به من لباسی دادند که شبیه آن‌ها بود و این کار باعث شد که به نوعی من را به خودشان نزدیک کنند؛ اما سگ‌هایشان در حق من لطف و محبت کردند.
گفتم به علاج دل شاید بگشاید لب
بر زخم دلم بگشود لبریز نمکدان‌ها
هوش مصنوعی: به او گفتم که شاید با درمان این دل، بتواند دردهایم را برطرف کند، اما او با زخم‌های دلم صحبت کرد و در این گفت‌وگو، خیلی از دردها و تلخی‌ها را یادآوری کرد.
حاجی چه کند تقصیر ناچار کشد قربان
شایسته این تقصیر آریم چه قربان‌ها
هوش مصنوعی: حاجی چه کاری از دستش برمی‌آید، ناگزیر باید بپذیرد که تقصیرهایی دارد. باید قربانی‌هایی را که شایسته‌اش است، برای این تقصیرها به جا بیاورد.
احرام حرم بستیم بر بتکده پیوستیم
آن قطع بیابان‌ها این غایت ایمان‌ها
هوش مصنوعی: ما به نیت عبادت و تقرب به خدا، به معبد بت‌ها رفتیم و از مرزها و موانع عبور کردیم. این سفر، نشان‌دهنده‌ی اوج ایمان و باور ماست.
در دام هوای نفس مردند بسی زهاد
دیوان به کمین پنهان در قصد سلیمان‌ها
هوش مصنوعی: بسیاری از زاهدان در دام وسوسه‌های نفس گرفتار شدند و به طور پنهانی برنامه‌ریزی می‌کنند تا به اهداف بزرگ و ارزشمند دست یابند.
بر مطرب و می و قفست گوش و لب و چشمانم
انعام خدایی را دادیم چه فرمان‌ها
هوش مصنوعی: من به مطرب و نوشیدنی و دلشکستگی‌هایم توجه کرده‌ام و با گوش و لب و چشمانم به نعمت‌های الهی پاسخ داده‌ام و با پروردگار خود در این زمینه گفتگو کرده‌ام.
آشفته ز ره رفتی برخیز و بزن دستی
بر دامن شیر حق با این همه عصیان‌ها
هوش مصنوعی: اگر در مسیر زندگی دچار سردرگمی و آشفتگی شده‌ای، از جا برخیز و با تمام وجود، به خداوند حق توکل کن، حتی با وجود همه نافرمانی‌ها و خطاهایت.