شمارهٔ ۴
وقت صبوحست ای پسر برخیز و دردِهْ جام را
تا فرصتی داری به دست از کف مده هنگام را
خیز ای غلام و رقص کن چون صوفیان اندر سماع
مطرب بزن چنگی به دف ساقی بیاور جام را
در دفتر زهد و ریا از آب می آتش فکن
تا پختگی حاصل شود این زاهدان خام را
زآن آب آذرگون بده کامد نسیم آذری
باد صبا بر بلبلان از گل ببر پیغام را
زاهد بنه سبحه ز کف زنار بربند از شعف
نفریبد از این دانه کس بردار از ره دام را
نام نکو در کیش ما ننگست بهر عاشقان
خیز و ببر مژده ز ما آن شیخ نیکونام را
چشمانش و آن ابروان دانی چه باشد فیالمثل
گر دیده تیغی چون به کف ترکان خونآشام را
امشب شب وصلست هان نوبت مزن ای نوبتی
مرغ سحر گو برمکش آواز نافرجام را
آغاز این شب نیک شد آوخ سحر نزدیک شد
یارب که چون آغاز ما نیکو کنی انجام را
خاصان بزم عشق را از شنعت عامی چه غم
هرکس به بزم خاص شد پروا ندارد عام را
گیرد دو عالم را فرو آشفته کفر زلف او
این کافران از جادویی رونق برند اسلام را
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وقت صبوحست ای پسر برخیز و دردِهْ جام را
تا فرصتی داری به دست از کف مده هنگام را
هوش مصنوعی: زمان صبح است، پسر! بیدار شو و فنجان شراب را در دست بگیر. تا وقتی فرصت داری، این لحظه را از دست نده.
خیز ای غلام و رقص کن چون صوفیان اندر سماع
مطرب بزن چنگی به دف ساقی بیاور جام را
هوش مصنوعی: بپا خیز و مانند صوفیان برقص، در حالی که موزیک پخش میشود. به نوازنده بگو که سازش را به صدا درآورد و ساقی را بخوان تا جام را بیاورد.
در دفتر زهد و ریا از آب می آتش فکن
تا پختگی حاصل شود این زاهدان خام را
هوش مصنوعی: در کتاب زهد و نفاق، با آب آتش ایجاد کن تا این زاهدان ناپخته به بلوغ و پختگی برسند.
زآن آب آذرگون بده کامد نسیم آذری
باد صبا بر بلبلان از گل ببر پیغام را
هوش مصنوعی: از آن آب گرم و داغ، نسیم ملایم آذری به سوی بلبلان میوزد و پیامی از گل برایشان میآورد.
زاهد بنه سبحه ز کف زنار بربند از شعف
نفریبد از این دانه کس بردار از ره دام را
هوش مصنوعی: ای زاهد، تسبیح را از دست بگذار و کمربند را ببند. از شوقی که داری فریفته نشو. از این دانه (مادیات) کسی را دور کن و از راه این دام دوری کن.
نام نکو در کیش ما ننگست بهر عاشقان
خیز و ببر مژده ز ما آن شیخ نیکونام را
هوش مصنوعی: در فرهنگ ما، داشتن نام خوب برای کسی که در دین و مذهب ما حضور دارد، شرمآور است. برای عاشقان، آماده باش که خبر خوشی از ما برای آن شخص نیکوکار بیاوری.
چشمانش و آن ابروان دانی چه باشد فیالمثل
گر دیده تیغی چون به کف ترکان خونآشام را
هوش مصنوعی: چشمان او و آن ابروهایش چه زیبایی دارد، بهطوری که اگر کسی نگاهی مانند تیغ تیز به دست ترکهای قاتل داشته باشد، باز هم نمیتواند با آن رقابت کند.
امشب شب وصلست هان نوبت مزن ای نوبتی
مرغ سحر گو برمکش آواز نافرجام را
هوش مصنوعی: امشب شبی است که به وصال میرسیم، پس ای خوشحالم، نوبت آواز خواندن تو نیست، بگذار صدای ناتمام را تاخیر بیندازم.
آغاز این شب نیک شد آوخ سحر نزدیک شد
یارب که چون آغاز ما نیکو کنی انجام را
هوش مصنوعی: شب خوب و خوشی آغاز شده، اما بامداد نزدیک است. ای کاش همانطور که شروع کار ما خوب است، نتیجهاش هم خوب و دلپذیر باشد.
خاصان بزم عشق را از شنعت عامی چه غم
هرکس به بزم خاص شد پروا ندارد عام را
هوش مصنوعی: افراد خاص و ویژهای که در بزم عشق حضور دارند، نباید نگران کسانی باشند که به جمع آنها تعلق ندارند. هر کسی که به این محفل خاص راه یابد، دیگر دغدغهای از آنچه در خارج میگذرد ندارد.
گیرد دو عالم را فرو آشفته کفر زلف او
این کافران از جادویی رونق برند اسلام را
هوش مصنوعی: دنیای دو گیتی، با زیبایی و جاذبهی زلف او به هم ریخته است، و این کافران با ساحرانهای خاص، رونق و اعتبار اسلام را از بین میبرند.