گنجور

شمارهٔ ۳۶

کیست که مژده آورد زان مه نوسفر مرا
یا که خبر بیاورد زاندل در بدر مرا
تا که زمصر مرحمت رحم بچون منی کن
همره کاروان کند پیرهن پسر مرا
تا که شده است مشتعل تازه بهارم الحذر
یا بخطر گذار دل یا بنشان شرر مرا
مردم چشم تو بخون غوطه ورند منع کن
تا نخورند بعد از این خون دل و جگر مرا
چند بخون کشانیم چند زدر برانیم
جز سر کویت ای صنم نیست ره دگر مرا
شرم مکن زپاسبان با سگ آستان بگو
تنگ نبود جا بر او راند چرا زدر مرا
نامه نوشته ام زخون مهر زدیده کرده ام
تا که بسوی او برد نامه مختصر مرا
گفتم سیر بینمت گر برسم بوصل تو
نرگس فتنه جوی تو بسته ره نظر مرا
سوخت زبرقی انجمن آه دل فکار من
در تو اثر نمی کند ناله بی اثر مرا
آشفته دوش طره اش بود بخواب در کفم
گر اثری کند شود پرچمی از ظفر مرا
تا ببرم سوی نجف از سر شوق با شعف
رحم بیار و باز کن بند زبال و پر مرا

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیست که مژده آورد زان مه نوسفر مرا
یا که خبر بیاورد زاندل در بدر مرا
هوش مصنوعی: کیست که خبری خوش از آن معشوق دورم بیاورد یا اینکه از آن کعبه دلخواه من خبر خوشی بیاورد؟
تا که زمصر مرحمت رحم بچون منی کن
همره کاروان کند پیرهن پسر مرا
هوش مصنوعی: در زمانی که رحمت خداوند شامل حال من شود، مانند کاروانی که به راه می‌افتد، پیراهن پسرم را نیز به همراه می‌برد.
تا که شده است مشتعل تازه بهارم الحذر
یا بخطر گذار دل یا بنشان شرر مرا
هوش مصنوعی: به خاطر آمدن بهار و شور و شوقی که در دل دارم، باید محتاط باشی یا اینکه از دل من بگذر و حرارت و آتش عشق مرا فرو بنشان.
مردم چشم تو بخون غوطه ورند منع کن
تا نخورند بعد از این خون دل و جگر مرا
هوش مصنوعی: مردم به خاطر عشق و زیبایی تو غمناک و پریشان‌اند. از تو می‌خواهم که مانع شو که بیشتر از این، دل و جان مرا نخورند.
چند بخون کشانیم چند زدر برانیم
جز سر کویت ای صنم نیست ره دگر مرا
هوش مصنوعی: چه تعداد بار به شوق تو می‌خوانم و چه تعداد بار از عشق تو می‌روم، اما جز مسیر کوی تو، ای معشوق، هیچ راه دیگری پیش روی من نیست.
شرم مکن زپاسبان با سگ آستان بگو
تنگ نبود جا بر او راند چرا زدر مرا
هوش مصنوعی: شرمنده نباش از اینکه از نگهبانان درگاه بپرسی، بگو که جا برای او تنگ بوده و به همین دلیل او را از در بیرون کرده‌اند.
نامه نوشته ام زخون مهر زدیده کرده ام
تا که بسوی او برد نامه مختصر مرا
هوش مصنوعی: نامه‌ای نوشته‌ام و با اشک‌هایم مهر کرده‌ام تا این که آن را به سوی او ببرم.
گفتم سیر بینمت گر برسم بوصل تو
نرگس فتنه جوی تو بسته ره نظر مرا
هوش مصنوعی: گفتم اگر بتوانم تو را ببینم، چون به وصال تو برسم، چشمان زیبا و فریبنده‌ات مانع دیده شدن من می‌شود.
سوخت زبرقی انجمن آه دل فکار من
در تو اثر نمی کند ناله بی اثر مرا
هوش مصنوعی: آتش وجودم به خاطر دل‌نگرانی‌ام برای تو روشن شده است، اما هیچ کدام از گریه‌ها و ناله‌هایم تاثیری بر تو ندارد و بی‌نتیجه است.
آشفته دوش طره اش بود بخواب در کفم
گر اثری کند شود پرچمی از ظفر مرا
هوش مصنوعی: دیشب در خواب، موهای آشفته‌اش در دستان من بود و اگر تاثیری از او بگیرم، می‌تواند مانند پرچمی از پیروزی برایم باشد.
تا ببرم سوی نجف از سر شوق با شعف
رحم بیار و باز کن بند زبال و پر مرا
هوش مصنوعی: با اشتیاق و شوق فراوان می‌خواهم به نجف بروم. از تو درخواست می‌کنم که رحمت و لطف بیکرانت را نثارم کنی و مرا از قید و بندها آزاد کنی تا به آن مکان مقدس برسم.