شمارهٔ ۲۱
بگویم ار ز غم عشق داستانی را
چو خویش واله و شیدا کنم جهانی را
به بوی آنکه شوم طعمه سگان درش
نهفتهام به بدن مشت استخوانی را
نمانده است تمیزی میانه من و غیر
بکش برای خدا تیغ امتحانی را
شعیب عشق چه شد رهنمون به طور ظهور
امین سینه سینا کند شبانی را
به دست پیر مغان اوفتد چو نقش بتم
به بتکده ببرد طرفه ارمغانی را
به غیر چشم که برابردی تو حکم براند
کسی چگونه کشید آنچنان کمانی را
عجب ز دلشدگان نیست این عجب باشد
که دل ز کف بستانند دلستانی را
ز عمر خویش شود بهرهور چو خضر کسی
که دستگیر شود پیر ناتوانی را
کند به دیدهٔ یعقوب جا چو کحل نسیم
برد ز مصر اگر گرد کاروانی را
ز دادخواهی مردم تو را به عرصه حشر
برای من نگذارند یک زمانی را
به سرو فخر کند باغبان و آشفته
به دیده آب دهد شاخ ارغوانی را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بگویم ار ز غم عشق داستانی را
چو خویش واله و شیدا کنم جهانی را
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از غم عشق داستانی بگویم، مانند خودم مجنون و بیتاب میشوم و جهانی را تحت تأثیر قرار میدهم.
به بوی آنکه شوم طعمه سگان درش
نهفتهام به بدن مشت استخوانی را
هوش مصنوعی: من به خاطر جذابیت و زیبایی آن، خود را در این وضعیت قرار دادهام که مانند طعمهای برای سگها باشم و درونی پنهان از تنم با استخوانی سخت و خالی است.
نمانده است تمیزی میانه من و غیر
بکش برای خدا تیغ امتحانی را
هوش مصنوعی: در میان من و دیگران هیچ پاکی و بیگناهی باقی نمانده است، پس برای خدا یک امتحان سخت را پیش بکش.
شعیب عشق چه شد رهنمون به طور ظهور
امین سینه سینا کند شبانی را
هوش مصنوعی: شعیب عشق، چه شد که به معجزه ظهور، محافظ و راهنمایی میکند؟ آیا آن کسی که دارای قلبی پر از ایمان است، میتواند به شبانی هدایت کند؟
به دست پیر مغان اوفتد چو نقش بتم
به بتکده ببرد طرفه ارمغانی را
هوش مصنوعی: وقتی که دست پیر بازیگران به آنجا برسد، مانند نقش یک بت که به بتکده میرود، هدیهای شگفتآور به همراه خواهد داشت.
به غیر چشم که برابردی تو حکم براند
کسی چگونه کشید آنچنان کمانی را
هوش مصنوعی: به جز چشمی که تو را دیده و قضاوت کرده، چطور ممکن است کسی با آن حالت خاص تو بتواند چنین احساسی را منتقل کند؟
عجب ز دلشدگان نیست این عجب باشد
که دل ز کف بستانند دلستانی را
هوش مصنوعی: تعجبی نیست از افرادی که دلشان را باختهاند، چرا که این طبیعی است که دل را از کسی بگیرند که دلربا و جذاب است.
ز عمر خویش شود بهرهور چو خضر کسی
که دستگیر شود پیر ناتوانی را
هوش مصنوعی: کسی که به دیگران کمک کند و در سختیها یاریگر نیازمندان باشد، از زندگیاش بهره و ثمر بیشتری خواهد داشت، مانند خضر که از زندگی جاودان بهرهمند است.
کند به دیدهٔ یعقوب جا چو کحل نسیم
برد ز مصر اگر گرد کاروانی را
هوش مصنوعی: اگر نسیم خوابآور از مصر بیاید، چنان تأثیرگذاری دارد که شبیه زینت چشم یعقوب خواهد بود و میتواند دلها را مجذوب خود کند.
ز دادخواهی مردم تو را به عرصه حشر
برای من نگذارند یک زمانی را
هوش مصنوعی: از درخواست و شکایت مردم، تو را در روز قیامت به خاطر من معطل نگذارند.
به سرو فخر کند باغبان و آشفته
به دیده آب دهد شاخ ارغوانی را
هوش مصنوعی: باغبان به زیبایی و کمال درخت سرو میبالد و در عین حال برای شاخ ارغوانی که به هم ریخته به فکر آب دادن است.