گنجور

شمارهٔ ۱۷۰

مجوی چشمه حیوان به جان طلب لب دوست
نه خضر زنده آب بقاست زنده اوست
زشب که بس بسرم کوفت نوبتی فراق
دهل صفت نبود هیچ مغزم اندر پوست
مرا که سینه بود وقف غمزه ترکان
چه غم که ترک نگاه تو مست و عربده جوست
چنان گذشت زسر موج لجه عشقم
که بحر قلزم و عمان به پیش چشمم جوست
مرا که نغمه مطرب بگوش و هوش نشست
چه جای موعظه واعظان بیهده گوست
چگونه سر بسر چون منی فرود آری
تو را که در خم چوگان سپهر همچون گوست
اگر تو زهر فرستی بکام ما حلواست
که هر چه دوست فرستد بجای دوست نکوست
غرور حسن تو زان زلف و رخ عجب نبود
غرور فضل گل باغبان برنگ و ببوست
صلاح و رندی با یکدگر نمیسازد
حدیث عقل بر عشق کار سنگ و سبوست
نهم بگردن غم پالهنگ آشفته
گرم قلاده بگردن نهد سگ در دوست
گزیده شیر خداوند ذوالجلال علی
که گرد دامن او این جهان تو بر توست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مجوی چشمه حیوان به جان طلب لب دوست
نه خضر زنده آب بقاست زنده اوست
هوش مصنوعی: به دنبال چشمه حیات نباش، زیرا عشق و دوستی واقعی باعث زندگی می‌شود. آنچه که واقعاً انسان را زنده نگه می‌دارد، محبت و ارتباط با دوستان است.
زشب که بس بسرم کوفت نوبتی فراق
دهل صفت نبود هیچ مغزم اندر پوست
هوش مصنوعی: در شب‌هایی که به شدت به من فشار می‌آورد و دوری را تجربه می‌کنم، مانند صدای ضرب‌زنگ، هیچ‌یک از افکارم در درونم آرام نمی‌گیرد.
مرا که سینه بود وقف غمزه ترکان
چه غم که ترک نگاه تو مست و عربده جوست
هوش مصنوعی: من که دل و جانم درگیر زیبایی و ناز و غمزه‌های توست، چه کسی به غم‌های من خواهد پرداخت، وقتی که نگاه تو باعث مستی و شیدایی دیگران شده است؟
چنان گذشت زسر موج لجه عشقم
که بحر قلزم و عمان به پیش چشمم جوست
هوش مصنوعی: عشق من به سرعت و طغیانی از میان امواج دریا گذشت، به طوری که در برابر چشمانم، دریای بزرگ و عمیق به نظر آمد.
مرا که نغمه مطرب بگوش و هوش نشست
چه جای موعظه واعظان بیهده گوست
هوش مصنوعی: من که مجذوب صدای موسیقی هستم و تمام وجودم را آن پر کرده است، دیگر چه نیازی به پند و موعظه‌های بی‌فایده سخنرانان دارم؟
چگونه سر بسر چون منی فرود آری
تو را که در خم چوگان سپهر همچون گوست
هوش مصنوعی: چطور می‌توانی مانند منی که در میدان زندگی پر از چالش‌ها و سختی‌ها قرار دارم، به زمین بیفتی؟ تو همانند ستاره‌ای هستی که در آسمان می‌درخشد.
اگر تو زهر فرستی بکام ما حلواست
که هر چه دوست فرستد بجای دوست نکوست
هوش مصنوعی: اگر تو زهر را به دست ما برسانی، مانند حلواست؛ زیرا هر چیزی که دوست برای ما بفرستد، جایگزین خوبی برای او است.
غرور حسن تو زان زلف و رخ عجب نبود
غرور فضل گل باغبان برنگ و ببوست
هوش مصنوعی: غرور زیبایی تو به خاطر زلف و چهره‌ات نیست، بلکه مانند غرور گل‌هایی است که به خاطر رنگ و عطرشان در باغ مطرح می‌شوند.
صلاح و رندی با یکدگر نمیسازد
حدیث عقل بر عشق کار سنگ و سبوست
هوش مصنوعی: نیکی و زیرکی هرگز با هم سازگار نیستند. سخن عقل درباره عشق مانند کار کردن سنگ و سبو (شیشه نوشیدنی) است.
نهم بگردن غم پالهنگ آشفته
گرم قلاده بگردن نهد سگ در دوست
هوش مصنوعی: غم به مانند یک قلاده، به گردن من آویخته است و در دل من در حال تلاطم و حرارت است؛ مانند سگی که به گردن دوستش قلاده‌ای بیافکند.
گزیده شیر خداوند ذوالجلال علی
که گرد دامن او این جهان تو بر توست
هوش مصنوعی: علی، که شیر خداوند و صاحب جلال است، انتخاب شده است و دنیا به دور او می‌چرخد.