شمارهٔ ۱۶۷
منظر روی بتان قبله اهل نظر است
نظر پاک بکعبه است نه جای دگر است
گر مراد تو زدیده است همان حلقه چشم
نرگس باغ باین قاعده صاحب نظراست
بودی ار بال و پرم سوختیم پرتو شمع
آنکه پروانه بمقصود رسانید پر است
خبر از حالت من گیر و زحسن رخ خویش
قصه لیلی و مجنون که شنیدی خبر است
دید موران خطش گرد دهان گفت حکیم
آخر این تنک شکر قسمت این جانور است
آبت ای بحر محبت نبود گر آتش
این چه سراست که مستغرق تو تشنه تر است
نائی از آن لب شیرین سخنی بانی گفت
بر لب آورد و بخندید که این نیشکر است
جان فشانم بتو از رخنه دل از سر شوق
بگذر از تن که میان من و جانان سپر است
یافتم سلطنت کون و مکان در ره فقر
خاک راه در درویش مرا تاج سر است
نکشد پا زدر میکده آشفته بتیغ
طالب کعبه چه داند که بیابان خطر است
وه چه میخانه که ساقیست در او دست خدا
کآفتابش به در خانه چو مسمار در است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منظر روی بتان قبله اهل نظر است
نظر پاک بکعبه است نه جای دگر است
هوش مصنوعی: چهره زیبای معشوق، جهتگیری و هدف اصلی اهل بصیرت و اندیشه است. نگاه خالص و معنوی آنها به سوی کعبه است و نه به سمت مکان دیگری.
گر مراد تو زدیده است همان حلقه چشم
نرگس باغ باین قاعده صاحب نظراست
هوش مصنوعی: اگر آنچه که تو میخواهی، در دیدگان تو است، مانند حلقههایی از چشم نرگس، به این ترتیب کسی که صاحب نظر است، اهمیت دارد.
بودی ار بال و پرم سوختیم پرتو شمع
آنکه پروانه بمقصود رسانید پر است
هوش مصنوعی: اگر بال و پر من بسوزد، این شمع است که پروانه را به مقصد میرساند.
خبر از حالت من گیر و زحسن رخ خویش
قصه لیلی و مجنون که شنیدی خبر است
هوش مصنوعی: حالت من را بپرس و از زیبایی چهرهات بگو، داستان لیلی و مجنون را که شنیدهای، همین خبر است.
دید موران خطش گرد دهان گفت حکیم
آخر این تنک شکر قسمت این جانور است
هوش مصنوعی: مورچهها دیدند که خطی گرد دهان یکی از آنها قرار دارد و گفتند: حکیم، در نهایت این شکر کم که به این جانور رسیده است، بخشی از وجود اوست.
آبت ای بحر محبت نبود گر آتش
این چه سراست که مستغرق تو تشنه تر است
هوش مصنوعی: ای دریا، اگر محبت تو مانند آب است، پس چرا آتش این سوز و گداز نمیسوزاند، در حالی که غرق در تو، تشنهتر از همیشهام؟
نائی از آن لب شیرین سخنی بانی گفت
بر لب آورد و بخندید که این نیشکر است
هوش مصنوعی: مردی از سخن دلنشین و شیرین خود، نغمهای آغاز کرد و وقتی آن را به زبان آورد، با لبخند گفت که این مانند نیشکر است.
جان فشانم بتو از رخنه دل از سر شوق
بگذر از تن که میان من و جانان سپر است
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و شوقی که به تو دارم، جانم را فدای تو میکنم. با دل و جانم از این جسم و تن عبور کن، چرا که میان من و محبوبم مانعی وجود دارد.
یافتم سلطنت کون و مکان در ره فقر
خاک راه در درویش مرا تاج سر است
هوش مصنوعی: من در مسیر فقر و تهیدستی به مقام و سلطنت جهان و هستی دست یافتم، زیرا درویشی برای من همانند تاج و ارزشمندترین چیزهاست.
نکشد پا زدر میکده آشفته بتیغ
طالب کعبه چه داند که بیابان خطر است
هوش مصنوعی: در میکده، آشفته و پرهیاهو، کسی که در جستجوی هدفهای الهی است، چون به کعبه میرسد نمیداند که در بیابان، خطرات بسیاری در کمین است.
وه چه میخانه که ساقیست در او دست خدا
کآفتابش به در خانه چو مسمار در است
هوش مصنوعی: چه میخانه زیبایی که ساقی آن دست خداوند است، زیرا نور خورشیدش به خانهها میتابد و مانند میخ در جا ثابت و استوار است.

آشفتهٔ شیرازی