گنجور

شمارهٔ ۱۶۶

ما را بجز شراب محبت شراب نیست
جز صدق در طریقت عاشق ثواب نیست
ساقی بدور من چه رسد بوسه ده نه می
ما را خمار هجر بود از شراب نیست
گر محتسب ببزم در آید مرا چه غم
مستان عشق را خبر از احتساب نیست
من بی سؤال در صف محشر روم بخلد
حب تو هست جای سؤال و جواب نیست
یک شهسوار در صف میدان حسن نیست
کز حلقه های چشم من او را رکاب نیست
ای عشق تا بنام تو شد دور سلطنت
ملک دلی نماند که از تو خراب نیست
حاجب میان عاشق و معشوق جان بود
این پرده های نه توی گردون حجاب نیست
پروانه زنده باز نگردد زطوف شمع
این کار در ولایت عشاق باب نیست
لب تشنگان بادیه عشق را بگو
کشتی نهید بحر بود این سراب نیست
عاشق اگر دو دیده بهم مینهد شبی
خلوت کند که روی تو بیند بخواب نیست
گردن بطوق بندگی مرتضی بنه
جز او بهر دو کون چو مالک رقاب نیست
آشفته خاک راه تو خواهد نه سلسبیل
مستسقی وصال تو را شوق آب نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را بجز شراب محبت شراب نیست
جز صدق در طریقت عاشق ثواب نیست
هوش مصنوعی: جز عشق و محبت هیچ نوشیدنی دیگری نمی‌شناسیم و در راه عاشقی، تنها صداقت است که ثمر و پاداش دارد.
ساقی بدور من چه رسد بوسه ده نه می
ما را خمار هجر بود از شراب نیست
هوش مصنوعی: ای ساقی، بوسه‌ای به دور من بده، چرا که شراب ما تنها برای تسکین درد هجران است و نه برای مستی.
گر محتسب ببزم در آید مرا چه غم
مستان عشق را خبر از احتساب نیست
هوش مصنوعی: اگر نگهبان شراب هم به سراغ من بیاید، برایم اهمیتی ندارد، زیرا حالت مستی و عشق از محاسبه و حساب‌گری بی‌خبر است.
من بی سؤال در صف محشر روم بخلد
حب تو هست جای سؤال و جواب نیست
هوش مصنوعی: من بدون نیاز به پرسش، در روز قیامت قدم می‌زنم؛ زیرا محبت تو در قلبم وجود دارد و دیگر نیازی به سؤال و جواب نیست.
یک شهسوار در صف میدان حسن نیست
کز حلقه های چشم من او را رکاب نیست
هوش مصنوعی: در میانه میدان، هیچ جوانمردی وجود ندارد که من او را با نگاه‌های خود نتوانم حمایت کنم.
ای عشق تا بنام تو شد دور سلطنت
ملک دلی نماند که از تو خراب نیست
هوش مصنوعی: عشق، زمانی که نام تو در دل‌ها وجود داشته باشد، دیگر هیچ قلبی نیست که تحت تأثیر تو خراب نشده باشد.
حاجب میان عاشق و معشوق جان بود
این پرده های نه توی گردون حجاب نیست
هوش مصنوعی: این پرده‌ها، حایل میان عاشق و معشوق نیستند، بلکه بزرگ‌ترین مانع، خود عشق و احساسات عمیق هستند که بین آن‌ها فاصله ایجاد می‌کند.
پروانه زنده باز نگردد زطوف شمع
این کار در ولایت عشاق باب نیست
هوش مصنوعی: پروانه‌ای که به دور شمع می‌چرخد، هرگز زنده بازنمی‌گردد. این نشان می‌دهد که در دنیای عشق، این نوع خطر کردن و فدای خود شدن امری رایج و عادی نیست.
لب تشنگان بادیه عشق را بگو
کشتی نهید بحر بود این سراب نیست
هوش مصنوعی: به تشنگان عشق بگوید که در این دریای گسترده، تنها توهمی نیست و این مکان به واقعیت عشق می‌انجامد.
عاشق اگر دو دیده بهم مینهد شبی
خلوت کند که روی تو بیند بخواب نیست
هوش مصنوعی: عاشق وقتی که به چشمان معشوق نگاه می‌کند، در دلش شبی را در تنهایی تصور می‌کند که بتواند چهره محبوبش را ببیند، اما خواب و رویا برای او دست نیافتنی است.
گردن بطوق بندگی مرتضی بنه
جز او بهر دو کون چو مالک رقاب نیست
هوش مصنوعی: به گردن خود بندگی و خدمت به مرتضی (علی علیه‌السلام) را بزن، چرا که در این دنیا و آخرت کسی به جز او تسلطی بر شما ندارد.
آشفته خاک راه تو خواهد نه سلسبیل
مستسقی وصال تو را شوق آب نیست
هوش مصنوعی: برای رسیدن به تو، حتی خاکی که در مسیرت است، آرامش و سکون ندارد. تشنگی دیدارت به اندازه‌ای است که آب زلالی مثل سلسبیل هم برایم معنایی ندارد.