گنجور

شمارهٔ ۱۵۴

چشمه خور برای دیدن نیست
آتش از بهر آرمیدن نیست
سر برند از درخت و سرسبز است
نخل را تاب سر بدیدن نیست
گر بگوید حدیث عشق زبان
گوش را طاقت شنیدن نیست
جسم بر جان حجاب جانان است
لاجرم چاره جز دریدن نیست
وه که جبریل را بمقدم عشق
چاره جز بال گستریدن نیست
دهر فرزند از چه میزاید
کش سر بچه پروریدن نیست
عشق هست آن کمان که رستم را
قوت این کمان کشیدن نیست
هر که لعل لب بتی نگزید
حاصلش غیر لب گزیدن نیست
شجر عشق راست میوه شرر
این ثمر از برای چیدن نیست
هر که دل کرد وقف تیر نظر
چاره اش جز بخون طپیدن نیست
زلف چوگان و گوی او سرماست
عادت گو بجز دویدن نیست
روح آشفته مرغ گلشن تست
جز بکوی تواش پریدن نیست
هر که شد مست جام عشق علی
کوثرش را سر چشیدن نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمه خور برای دیدن نیست
آتش از بهر آرمیدن نیست
هوش مصنوعی: خورشید برای تماشا و دیدن خلق نشده است و آتش هم برای آرامش و استراحت نیست.
سر برند از درخت و سرسبز است
نخل را تاب سر بدیدن نیست
هوش مصنوعی: نخلی که سرسبز و زیباست، نمی‌تواند سر خود را از درختش جدا کند و به دنیا نگاه کند.
گر بگوید حدیث عشق زبان
گوش را طاقت شنیدن نیست
هوش مصنوعی: اگر داستان عشق گفته شود، گوش‌ها قدرت شنیدن آن را ندارند.
جسم بر جان حجاب جانان است
لاجرم چاره جز دریدن نیست
هوش مصنوعی: جسم انسان مانع ارتباط با حقیقت و صفات الهی است؛ بنابراین، برای رسیدن به این حقیقت، چاره‌ای جز گسستن از قید و بندهای مادی وجود ندارد.
وه که جبریل را بمقدم عشق
چاره جز بال گستریدن نیست
هوش مصنوعی: ای کاش جبریل در برابر عشق، جز باز کردن بال‌هایش هیچ کاری نداشته باشد.
دهر فرزند از چه میزاید
کش سر بچه پروریدن نیست
هوش مصنوعی: دنیا چرا فرزند به دنیا می‌آورد، وقتی که توانایی تربیت و بزرگ کردن او را ندارد؟
عشق هست آن کمان که رستم را
قوت این کمان کشیدن نیست
هوش مصنوعی: عشق مثل کمانی است که رستم، قهرمان افسانه‌ای، هم نمی‌تواند آن را بکشد. یعنی عشق به قدری بزرگ و دشوار است که حتی قوی‌ترین افراد هم از عهده آن برنمی‌آیند.
هر که لعل لب بتی نگزید
حاصلش غیر لب گزیدن نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که طعم لعل لب یک معشوقه زیبا را نچشیده، تنها نتیجه‌اش این است که لب دیگری را نمی‌تواند بچشد.
شجر عشق راست میوه شرر
این ثمر از برای چیدن نیست
هوش مصنوعی: درخت عشق، میوه‌اش شعله و آتش است و این محصول برای چیدن و بهره‌برداری نیست.
هر که دل کرد وقف تیر نظر
چاره اش جز بخون طپیدن نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که دل در تیر نگاه دیگری گذاشت، چاره‌ای جز این ندارد که قلبش از عشق بسوزد و در خون طپد.
زلف چوگان و گوی او سرماست
عادت گو بجز دویدن نیست
هوش مصنوعی: زلف مانند چمن و گوی او سردی و بی‌حالی را نشان می‌دهد، بنابراین تنها کار این است که به دنبال آن دوید.
روح آشفته مرغ گلشن تست
جز بکوی تواش پریدن نیست
هوش مصنوعی: روح ناآرام و پریشان پرنده باغ گل تنها در جایی که تو هستی می‌تواند پرواز کند.
هر که شد مست جام عشق علی
کوثرش را سر چشیدن نیست
هوش مصنوعی: هر کس که به عشق علی غرق شود، دیگر نیازی به چشیدن طعم کوثر ندارد.