شمارهٔ ۱۴۶
دلی که روز و شبان از پی نظر میگشت
ز زخمِ تیزِ نظر ، دوش بیخبر میگشت
کسی که پا نکشیدی ز کعبه در همه عمر
به طوف میکده میدیدمش به سر میگشت
بلی مسیر قمر عقربست و این عجبست
که دوش عقرب زلف تو بر قمر میگشت
اگر تو موی میان را به جلوه ننمودی
کس این خیال نکردی که مو کمر میگشت
نخوردی آب نی کلکم ار ز چشمه خضر
نه میوه سخنش تازه بود و تر میگشت
چنان به بزم طرب دوش چنگ زد مطرب
که گوش زهره ز مزمار و عود کر میگشت
چه بود لذت این سوختن که آشفته
نهاد خرمن و اندر پی شرر میگشت
حسابِ حشر ، ندانم چه میشدی با خلق،
اگر نه حیدر کرار دادگر میگشت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلی که روز و شبان از پی نظر میگشت
ز زخمِ تیزِ نظر ، دوش بیخبر میگشت
هوش مصنوعی: دل هایی که همیشه در پی نگاه معشوق بودند و از زخم های نگاه او رنج میبردند، دیشب ناخواسته و بیخبر از این درد غافل شدند.
کسی که پا نکشیدی ز کعبه در همه عمر
به طوف میکده میدیدمش به سر میگشت
هوش مصنوعی: کسی که در تمام طول عمرش از کعبه دور نشده بود، در میکده به حالت مستی و مستی میدیدمش که در حال چرخیدن و رقصیدن بود.
بلی مسیر قمر عقربست و این عجبست
که دوش عقرب زلف تو بر قمر میگشت
هوش مصنوعی: بله، مسیر ماه به سمت عقرب است و این جالب است که شب گذشته زلفهای تو مانند عقرب دور ماه در حال چرخش بود.
اگر تو موی میان را به جلوه ننمودی
کس این خیال نکردی که مو کمر میگشت
هوش مصنوعی: اگر تو زیبایی موهای خود را به نمایش نمیگذاشتی، کسی به ذهنش هم نمیرسید که این موها بر کمر تو میریزد.
نخوردی آب نی کلکم ار ز چشمه خضر
نه میوه سخنش تازه بود و تر میگشت
هوش مصنوعی: اگر شما به چشمه خضر که نماد زندگی و جوانی است، دسترسی نداشته باشید، هرچند که سخنانش تازه و دلپذیر باشد، در واقع از آن آب نخوردهاید و نمیتوانید از آن بهرهمند شوید.
چنان به بزم طرب دوش چنگ زد مطرب
که گوش زهره ز مزمار و عود کر میگشت
هوش مصنوعی: دیشب در مهمانی شادی، نوازنده به قدری زیبا چنگ نواخت که گوش زهره از صدای ساز و عود پر میشد و به نوعی مسحور و غرق در موسیقی میگردید.
چه بود لذت این سوختن که آشفته
نهاد خرمن و اندر پی شرر میگشت
هوش مصنوعی: چرا باید از این سوختن لذت برد وقتی که آتش خرمن را در هم میریزد و او در پی شعلهها میگردد؟
حسابِ حشر ، ندانم چه میشدی با خلق،
اگر نه حیدر کرار دادگر میگشت
هوش مصنوعی: در روز حسابرسی و یکی شدن انسانها، نمیدانم چه سرنوشتی برای مردم رقم میخورد، اگر علی، که به عدالت معروف است، در آن زمان نبود و نقشآفرینی نمیکرد.
حاشیه ها
1403/02/06 21:05
سیدمحمد جهانشاهی
ز زخمِ تیزِ نظر ، دوش بیخبر میگشت
1403/02/06 21:05
سیدمحمد جهانشاهی
حسابِ حشر ، ندانم چه میشدی با خلق،

آشفتهٔ شیرازی