گنجور

شمارهٔ ۱۴۱

ای سر زلف سیه هم دست و همدستان تراست
جان و دل در بند داری هم دل و هم جان تراست
جادوئی و سحر ساز و اژدهای سحر خوار
وز رخ دلدار دست موسی عمران تراست
یک جهان دیوانه داری ای تو زنجیر جنون
هر چه خواهی کن بمردم درد و هم درمان تراست
نه زره سازی همین اعجاز داود است و بس
تو زره سازی زعنبر معجز و برهان تراست
حاجب باغ بهشتی پرده دار جنتی
در نظر اهریمنی و منصب رضوان تراست
کافرت زنار سازد مسلمت سبحه کند
گر بصورت کفری اما باطن ایمان تراست
در دل شب روز آری روز سازی نیمشب
کافتاب و ماه اندر آستین پنهان تراست
زیر هر تاری زمویت گردن روئین تنی
بس عجب نبود کمند رستم دستان تراست
گوی سیمین فلک آویزه چوگان تست
هان بزن گوئی که اینک گوی و هم چوگان تراست
زنگیان را سروری ملک حبش را قنبری
بر سرمه افسری و رایت کیوان تراست
بئده شیر خدائی خواجگی کن در جهان
زان ید و بیضا که داغ زاده عمران تراست
چون سرو سامان آشفته بسودای تو رفت
شایدش مجموع داری چون سر و سامان تراست
گر ببخشائی بهشتم ور بسوزی در جحیم
پیش حکم تو بود یکسان که این و آن تراست
ای مهین دست خدا ای باب علم مصطفی
این ثناخوان گر بود دانا و گر نادان تراست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سر زلف سیه هم دست و همدستان تراست
جان و دل در بند داری هم دل و هم جان تراست
هوش مصنوعی: ای موی سیاه تو با دوستانت در ارتباط است، جان و دل تو در بند اوست و هم دل و هم جان تو به او وابسته است.
جادوئی و سحر ساز و اژدهای سحر خوار
وز رخ دلدار دست موسی عمران تراست
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و قدرت جادو و سحر اشاره دارد و به طور خاص می‌گوید که جادوی تو به اندازه‌ای است که می‌تواند حتی اژدهایی که از سحر تغذیه می‌کند را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین به معشوقی اشاره می‌کند که درخشش و جذبه‌اش به اندازه‌ای است که توانایی‌های شگفت‌انگیزی را به فرد می‌دهد. در نهایت، این احساسات و توانایی‌ها به دست موسی، پیامبر بزرگ و صاحب کرامت، نسبت داده می‌شود.
یک جهان دیوانه داری ای تو زنجیر جنون
هر چه خواهی کن بمردم درد و هم درمان تراست
هوش مصنوعی: تو به راستی دنیایی از دیوانگی داری و در عین حال، زنجیر جنون تو را به خود بسته است. هر کاری که بخواهی می‌توانی انجام دهی، زیرا آلام و درمان‌های تو در درون من نهفته است.
نه زره سازی همین اعجاز داود است و بس
تو زره سازی زعنبر معجز و برهان تراست
هوش مصنوعی: زره‌سازی تنها به معجزه داود محدود نمی‌شود، بلکه زره‌سازی تو از عطر زعفران است و دلیل و نشانه‌ای برای توست.
حاجب باغ بهشتی پرده دار جنتی
در نظر اهریمنی و منصب رضوان تراست
هوش مصنوعی: حاجب باغ بهشت، کسی است که وظیفه‌اش نگه‌داری و محافظت از این باغ زیباست، اما در نگاه دیگران ممکن است شبیه به موجودی اهریمنی به نظر برسد. در واقع، او به عنوان یک مقام و جایگاه در بهشت شناخته می‌شود.
کافرت زنار سازد مسلمت سبحه کند
گر بصورت کفری اما باطن ایمان تراست
هوش مصنوعی: اگر کسی به ظاهر کافر باشد و از نشانه‌های کفر پیروی کند، اما در باطن ایمان و اعتقاد واقعی داشته باشد، نباید او را دست کم گرفت. در واقع، ایمان حقیقی ممکن است در دل کسی وجود داشته باشد که ظاهرش با آنچه که به نظر می‌رسد متفاوت است.
در دل شب روز آری روز سازی نیمشب
کافتاب و ماه اندر آستین پنهان تراست
هوش مصنوعی: در دل شب می‌توانی روز را ببینی و با نیمه‌شب، خورشید و ماه در آستین پنهان شده‌اند و در واقع وجود تو را نمایان می‌کنند.
زیر هر تاری زمویت گردن روئین تنی
بس عجب نبود کمند رستم دستان تراست
هوش مصنوعی: زیر هر تار مویی از تو، گردن کسی که از جنس فولاد باشد، وجود دارد و این تعجبی ندارد، زیرا کمند رستم متعلق به توست.
گوی سیمین فلک آویزه چوگان تست
هان بزن گوئی که اینک گوی و هم چوگان تراست
هوش مصنوعی: تو در عرصه‌ی زندگی مانند بازیکنانی هستی که گوی و چوب بازی در دست دارند. اکنون فرصتی است که با قدرت و تمرکز به هدف بزن و بازی را به نفع خود ادامه بده.
زنگیان را سروری ملک حبش را قنبری
بر سرمه افسری و رایت کیوان تراست
هوش مصنوعی: زنگیان در اینجا به معنای سیاهپوستان است و در این بیت به اشاره به مقام و عظمت آن‌ها در سروری و حکومت در سرزمین حبشه است. همچنین، تصویرسازی از زیبایی و شکوه تاج و پرچم به کار رفته که نمادی از قدرت و جایگاه ویژه آن‌هاست. به طور کلی، این عبارت به برتری و حاکمیت زنگیان بر مناطق خود اشاره می‌کند.
بئده شیر خدائی خواجگی کن در جهان
زان ید و بیضا که داغ زاده عمران تراست
هوش مصنوعی: فرزند سرنوشت و شایستگی خود را بشناس و با قدرت و لیاقت در این دنیا به زندگی ادامه بده، زیرا نشانه‌ای از بزرگی و استعداد در تو نهفته است.
چون سرو سامان آشفته بسودای تو رفت
شایدش مجموع داری چون سر و سامان تراست
هوش مصنوعی: وقتی که با دل‌مشغولی ناشی از عشق تو به جایی دیگر رفت، شاید از تو هم تأثیری گرفته باشد و به نوعی از حالتو خبر داشته باشد.
گر ببخشائی بهشتم ور بسوزی در جحیم
پیش حکم تو بود یکسان که این و آن تراست
هوش مصنوعی: اگر تو مرا ببخشی، بهشت من است و اگر مرا بسوزانی، در جهنم نیز برایت فرقی نمی‌کند، زیرا هر دو وضعیت به تو مربوط می‌شود و تو صاحب اختیار هستی.
ای مهین دست خدا ای باب علم مصطفی
این ثناخوان گر بود دانا و گر نادان تراست
هوش مصنوعی: ای ماه بزرگ دست خدا، ای منبع دانش پیامبر، این ستایشگری که صحبت از تو می‌کند، چه عالم باشد چه بی‌خبر، او جز تو چیزی نمی‌داند.