شمارهٔ ۱۳۰
خون میخوری و نیستت از خلق مخافت
تا چند کنی شوخی؟ تا چند ظرافت؟
ای حسن و صباحت اثری از گل رویت
از چاه زنخدان تو خورد آب لطافت
بوی میش آورد سوی خانه خمار
زاهد که مکان داشت به بازار خرافت
در راه طلب راحت و رنج است مساوی
عاشق بود آسوده ز آسایش و آفت
قرب در جانان طلب دور شو از خود
کاین دوریت از سر ببرد بعد مسافت
ای مغبچه در دیر مغان پرده برافکن
تا کعبه سوی دیر شتابد به شرافت
مهمان نتوان بود مگر خوان بلا را
گر عشق نهد سفرهای از بهر ضیافت
آشفته به جز مهر تو در دل ندهد راه
بر غیر علی نیست سزا تخت خلافت
در هر دو جهان مالک ملکی به حقیقت
بر کون و مکان جمله خدایی به اضافت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خون میخوری و نیستت از خلق مخافت
تا چند کنی شوخی؟ تا چند ظرافت؟
هوش مصنوعی: تو از دیگران خون میمکشی و خودت را پنهان میکنی، اما تا کی میخواهی این بازی را ادامه بدهی؟ تا کی میخواهی در این دقت و ظرافت باشی؟
ای حسن و صباحت اثری از گل رویت
از چاه زنخدان تو خورد آب لطافت
هوش مصنوعی: ای زیبایی و جذابیت! اثر زیبایی تو مانند گلی است که از چاه گودی گونهات، آب لطیف و دلانگیزی میخورد.
بوی میش آورد سوی خانه خمار
زاهد که مکان داشت به بازار خرافت
هوش مصنوعی: بوی خوش شراب به خانهی زاهد میرسد، در حالی که او در بازار افکار باطل و توهمات خود غرق است.
در راه طلب راحت و رنج است مساوی
عاشق بود آسوده ز آسایش و آفت
هوش مصنوعی: در مسیر دستیابی به خواستهها، راحتی و سختی برابرند. عاشق کسی است که حتی اگر آفتی برایش پیش بیاید، از آسایش خود نیز آرامش دارد.
قرب در جانان طلب دور شو از خود
کاین دوریت از سر ببرد بعد مسافت
هوش مصنوعی: به دوستی نزدیک شو و از خودخواهی و خودمحوری فاصله بگیر، زیرا این خودمحوری باعث میشود که محبت و ارتباطی که میخواهی به سختی به دست آید و مسافتهای دورتر از تو برداشته شود.
ای مغبچه در دیر مغان پرده برافکن
تا کعبه سوی دیر شتابد به شرافت
هوش مصنوعی: ای دختر شرابخانه، پرده را کنار بزن تا آنجا که کعبه نیز به خاطر بزرگیات به سمت دیر شتابان بیفتد.
مهمان نتوان بود مگر خوان بلا را
گر عشق نهد سفرهای از بهر ضیافت
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانیم به مهمانی بیاییم، باید با سختیها و دردهای عشق کنار بیاییم، چرا که عشق، سفرهای برای پذیرایی از ما میگستراند.
آشفته به جز مهر تو در دل ندهد راه
بر غیر علی نیست سزا تخت خلافت
هوش مصنوعی: در دل من هیچچیز جز عشق تو جا ندارد و هیچکس دیگری نمیتواند در آن راه پیدا کند. جز علی، کسی برای خلافت شایسته نیست.
در هر دو جهان مالک ملکی به حقیقت
بر کون و مکان جمله خدایی به اضافت
هوش مصنوعی: در هر دو جهان، کسی که حقیقتاً صاحب و مالك است، به خداوند نسبت دارد و در تمام موجودات و مکانها، همه چیز به او تعلق دارد.

آشفتهٔ شیرازی