شمارهٔ ۱۲۶
دل و دین خلق برده خط و خال دلفریبت
به که آوریم یرغو ز جفای بیحسیبت
بزمان واپسینم همه حیرتم از این است
که مباد بعد از این غیر به جان خرد عتیبت
چه مقام داری ای عشق فراز تو ندانم
به قیاس وهم عرش است به پایهٔ نشیبت
گل بوستان که تازه است چه حاجتش به غازه
تو نه آن بتی که زیبا بکند کسی به زیبت
ز کتاب هفت ملت چه غم ار خبر ندارم
همه این بسم که اسمم شده ثبت در کتیبت
چه غم ار به پارس خاموش شد آتش مغانی
که به پارسی زد آتش رخ پارسافریبت
تو اگر برون نیایی که ز پرده رخ نمایی
نبود حجاب باقی که ببینم از حجیبت
بگذار سیبِ بستان و بِنِه بهشتِ زاهد،
که به است آن زنخدان ز هزار گونه سیبت
چه شکیب باشد آن را که ز عشق ناشکیب است
تو نه عاشقی که بیدوست به جا بود شکیبت
چه جلال داری ای عشق مگر که حیدرستی
که مکان و لامکان شد متزلزل از نهیبت
منت از دو حلقهٔ چشم رکابدار و در خشم
تو عنانکشان روان و همه خلق در رکیبت
بنمای عودِ زلفت به صلیبِ بتپرستان،
که چُو آشفته ، پرستش بکنند با صلیبت
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل و دین خلق برده خط و خال دلفریبت
به که آوریم یرغو ز جفای بیحسیبت
هوش مصنوعی: دل و دین مردم را به زیباییها و جذابیتهای تو تسخیر کرده است. حالا چه فایده که بیوفایی و سردی تو را تحمل کنیم؟
بزمان واپسینم همه حیرتم از این است
که مباد بعد از این غیر به جان خرد عتیبت
هوش مصنوعی: در زمانهی پایانی، تنها چیزی که مرا به شدت متعجب میکند، این است که نکند بعد از این، غیر از جانِ باارزش تو را به خاطر بیاورم.
چه مقام داری ای عشق فراز تو ندانم
به قیاس وهم عرش است به پایهٔ نشیبت
هوش مصنوعی: ای عشق، تو چه جایگاه بلندی داری! نمیدانم تو را با کدام معیار بسنجم، زیرا به نظر میرسد مقام تو بالاتر از عرش باشد، در حالی که در عمیقترین احساسات انسانی هم میتوانی حضور داشته باشی.
گل بوستان که تازه است چه حاجتش به غازه
تو نه آن بتی که زیبا بکند کسی به زیبت
هوش مصنوعی: گل تازه بوستان نیازی به عطر ندارد. تو بیآنکه نیاز به زیبایی کسی داشته باشی، خودت زیبا هستی.
ز کتاب هفت ملت چه غم ار خبر ندارم
همه این بسم که اسمم شده ثبت در کتیبت
هوش مصنوعی: اگر از کتاب هفت ملت خبر نداشته باشم، نگران نیستم؛ زیرا نام من در کتیبهای ثبت شده است که برای همیشه باقی میماند.
چه غم ار به پارس خاموش شد آتش مغانی
که به پارسی زد آتش رخ پارسافریبت
هوش مصنوعی: نگران نباش، حتی اگر آتشهای شاداب در پارس خاموش شوند، آنچه که در زیبایی و رخسار جزیره پارسا وجود دارد، باز هم دل را میسوزاند.
تو اگر برون نیایی که ز پرده رخ نمایی
نبود حجاب باقی که ببینم از حجیبت
هوش مصنوعی: اگر تو از پشت پرده بیرون نیایی و چهرهات را نشان ندهی، دیگر حجاب و پردهای نخواهد بود که من بتوانم از زیباییات ببینم.
بگذار سیبِ بستان و بِنِه بهشتِ زاهد،
که به است آن زنخدان ز هزار گونه سیبت
هوش مصنوعی: اجازه بده میوههای باغ و ثمرات بهشت زاهدان را کنار بگذاریم، زیرا زیبایی و جذابیت آن دختر به اندازهای است که از هزار نوع میوه و نعمت ارزشمندتر است.
چه شکیب باشد آن را که ز عشق ناشکیب است
تو نه عاشقی که بیدوست به جا بود شکیبت
هوش مصنوعی: کسی که عشق را تجربه کرده، شکیباییاش بیشتر از دیگران است. بنابراین، اگر تو به کسی که عشقش را تجربه نکردهای، بگویی صبر کن، این صبر و شکیبایی واقعی نیست.
چه جلال داری ای عشق مگر که حیدرستی
که مکان و لامکان شد متزلزل از نهیبت
هوش مصنوعی: ای عشق، تو چقدر عظیم و با شکوه هستی، آیا تو همان حیدر (امیرالمؤمنین علی) نیستی؟ که به خاطر شدت تأثیر و قدرت تو، آسمان و زمین به لرزه درمیآید.
منت از دو حلقهٔ چشم رکابدار و در خشم
تو عنانکشان روان و همه خلق در رکیبت
هوش مصنوعی: من از دو چشمان زیبا و خشمگین تو که همچون یک علامتند، تحت تأثیر هستم و تمام انسانها نیز به خاطر تو در تلاش هستند.
بنمای عودِ زلفت به صلیبِ بتپرستان،
که چُو آشفته ، پرستش بکنند با صلیبت
هوش مصنوعی: زلفت را مانند عود (بوی خوش) به نماد پرستش بتپرستان نشان بده، چرا که وقتی آشفته و پریشان است، آنها هم از روی عشقی که به آن دارند، با آن صلیب پرستش میکنند.
حاشیه ها
1403/02/06 11:05
سیدمحمد جهانشاهی
بگذار سیبِ بُستان و بِنِه بهشتِ زاهد،
1403/02/06 11:05
سیدمحمد جهانشاهی
بنمای عودِ زلفت به صلیبِ بتپرستان،
1403/02/06 11:05
سیدمحمد جهانشاهی
که چُو آشفته ، پرستش بکنند با صلیبت

آشفتهٔ شیرازی