گنجور

شمارهٔ ۱۲۵

هر کرا عشق در کمند انداخت
بست و از قید عقل فارغ ساخت
ریخت در جام عقل باده عشق
آتشی بود کابگینه گداخت
پاکبازش نمیتوان گفتن
هر که با تو قمار عشق نباخت
پیک خیل خیال دوست رسید
کشور دل زغیر او پرداخت
فخرم این بس که پاسبانش دوش
در میان سگان مرا بنواخت
داشتم طوق عشق در گردن
داغ پیشانیم چو دید شناخت
شوق شکر لبانت آشفته
شور شیرین به گفت‌وگو انداخت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر کرا عشق در کمند انداخت
بست و از قید عقل فارغ ساخت
هوش مصنوعی: هر کسی که در دام عشق افتاد، به طور کامل از قید و بند عقل رها شد.
ریخت در جام عقل باده عشق
آتشی بود کابگینه گداخت
هوش مصنوعی: در ظرف عقل، شراب عشق ریخته شده است و این شراب همان آتش است که پیوسته در حال ذوب کردن است.
پاکبازش نمیتوان گفتن
هر که با تو قمار عشق نباخت
هوش مصنوعی: تنها کسی که در عشق با تو سر و کار دارد، نمی‌توان او را پاکباز خواند.
پیک خیل خیال دوست رسید
کشور دل زغیر او پرداخت
هوش مصنوعی: پیام‌آور آرزوهای دوستی به قلبم رسید و همه‌ی غم‌ها و نگرانی‌ها را کنار زد.
فخرم این بس که پاسبانش دوش
در میان سگان مرا بنواخت
هوش مصنوعی: من به این افتخار می‌کنم که نگهبان آن شب در میان سگ‌ها به من مهربانی کرد.
داشتم طوق عشق در گردن
داغ پیشانیم چو دید شناخت
هوش مصنوعی: با عشق در دل، همواره بر سر داغی که بر پیشانی‌ام نشان است، طوقی بیندازم. زمانی که او را دیدم، به راحتی شناختی در چشمانش یافتم.
شوق شکر لبانت آشفته
شور شیرین به گفت‌وگو انداخت
هوش مصنوعی: این بیت به علاقه و شوقی اشاره دارد که لب‌های شیرین و دلنشین کسی را ترغیب به صحبت کردن می‌کند. زیبایی و جذابیت این لب‌ها به قدری است که باعث ایجاد نشاط و شور و شوق در دل می‌زند.