شمارهٔ ۱۲۳
گمان مبر که مرا با تو ماجرائی هست
و گر بعمد کشی گویمت خطائی هست
میانه من و شیخ این حدیث معهود است
که این ثواب و گنه را مگر جزائی هست
زجام جم بودش عار و تاج کیخسرو
اگر بساحت دیر مغان گدائی هست
چه شد که میکشدم دل بسوی بزم رقیب
مگر بمحفل بیگانه آشنائی هست
طبیب زحمت بیجا مبر زما بگذر
بدرد عشق گمان میبری دوائی هست
تمام کعبه دل سر بسر صفا باشد
بکعبه گل اگر مروه و صفائی هست
مجو زاهل صناعت دلا دگر اکسیر
زخاک کوی مغانت چو کیمیائی هست
از این و آن بجهان ناامیدم آشفته
بود زشیر خدا گر مرا رجائی هست
کسش دیت ننویشد که خود تواش دینی
شهید عشق تو را طرفه خونبهائی هست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گمان مبر که مرا با تو ماجرائی هست
و گر بعمد کشی گویمت خطائی هست
هوش مصنوعی: نگذار که فکر کنی بین من و تو ارتباط خاصی وجود دارد. اگر هم که به عمد به من آسیب برسانی، میگویم که تقصیر توست.
میانه من و شیخ این حدیث معهود است
که این ثواب و گنه را مگر جزائی هست
هوش مصنوعی: بین من و شیخ این موضوع معروف وجود دارد که جزای خوبی و بدی، حتماً چیزی در پی دارد.
زجام جم بودش عار و تاج کیخسرو
اگر بساحت دیر مغان گدائی هست
هوش مصنوعی: کیخسرو، پادشاه بزرگ ایران، اگر در محفل دیر مغان مانند یک گدا باشد، عار و تاج او از جام جم به چه کارش میآید؟ به عبارتی، داشتن مقام و قدرت وقتی که در جمعی بیارزش باشی، چه فایدهای دارد؟
چه شد که میکشدم دل بسوی بزم رقیب
مگر بمحفل بیگانه آشنائی هست
هوش مصنوعی: چرا دل من به سمت مهمانی رقیب کشیده شد، مگر در جمع غریبهها هم دوستی وجود دارد؟
طبیب زحمت بیجا مبر زما بگذر
بدرد عشق گمان میبری دوائی هست
هوش مصنوعی: ای پزشک، لطفاً زحمت بیجهت را از من دور کن. از درد عشق میکشی، اما فکر میکنی دارویی برایش وجود دارد؟
تمام کعبه دل سر بسر صفا باشد
بکعبه گل اگر مروه و صفائی هست
هوش مصنوعی: تمام دل ها و وجود انسانها باید پر از صفا و خلوص باشد. اگرچه مکانهایی مانند کعبه، مروه و صفا وجود دارند، اما مهمتر از آن، تمیزی و پاکی درون انسان است.
مجو زاهل صناعت دلا دگر اکسیر
زخاک کوی مغانت چو کیمیائی هست
هوش مصنوعی: از نادانان دوری کن، ای دل، چون دیگر نیازی به گنج از خاک کوی مغان نیست؛ زیرا که تو خود مثل طلا و کیمیا هستی.
از این و آن بجهان ناامیدم آشفته
بود زشیر خدا گر مرا رجائی هست
هوش مصنوعی: من از هر طرف در این دنیا ناامید و سرگردانم، اگر اندکی امیدی هست، فقط به رحمت خداوند وابسته است.
کسش دیت ننویشد که خود تواش دینی
شهید عشق تو را طرفه خونبهائی هست
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند دل را بنویسد، زیرا خود تو دین و مذهبی به عشق تو هستی، و این عشق با خون و جان به بهای جالبی رقم خورده است.

آشفتهٔ شیرازی