گنجور

شمارهٔ ۱۲۲

زینهار از دو ترک خونخوارت
حذر از عقربان جرارت
داده خاتم لبت بزنهارم
زآنسیه مست ترک خونخوارت
زآه درویش چون نیندیشی
توئی آئینه آه زنگارت
از چه میخانه ی تو ای ساقی
که پرستند مست و هشیارت
سرو خود را بیارم ای قمری
تا که سازم زسرو بیزارت
گر تو شیرین پسر بمصر آئی
یوسف از جان شود خریدارت
نخرم سحر جادوی بابل
در بر چشمکان سحارت
تو که شب خفته ی ببستر ناز
چه غم از عاشقان بیدارت
غیر خود بینیم که حاجب تست
کس نه بینم که باشد اغیارت
برفکن بار نفس را از دوش
تا بمنزل برد سبک بارت
فارغ از قید این و آن باشد
هر که چون من شود گرفتارت
ساقیا می حلال خواهد خورد
هر که در جام دید دیدارت
زاهد و برهمن چو آشفته ‏
گرد دیر و حرم طلبکارت
پرده دل بود مقام علی
رو بدر پرده های پندارت
نافه چین به خون خورد غوطه ‏
در بر زلفکان عطارت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زینهار از دو ترک خونخوارت
حذر از عقربان جرارت
هوش مصنوعی: حفظ خود را از دو دوست بی‌وفا و خطرناک داشته باش، مانند این که از نیش یک مار زهرآگین بپرھیزی.
داده خاتم لبت بزنهارم
زآنسیه مست ترک خونخوارت
هوش مصنوعی: خاتم لب تو روزنه‌ای است که مرا به شدت تحت تأثیر قرار داده و از عشق و زیبایی تو، قلبم را به تپش انداخته است.
زآه درویش چون نیندیشی
توئی آئینه آه زنگارت
هوش مصنوعی: اگر به آه درویش فکر نکنی، خودت مانند آینه‌ای خواهی بود که نشان‌دهنده زنگار و کدورت‌هاست.
از چه میخانه ی تو ای ساقی
که پرستند مست و هشیارت
هوش مصنوعی: به چه دلیلی، ساقی، میخانه‌ی تو مورد توجه و محبت کسانی قرار می‌گیرد که هم مست هستند و هم هشیار؟
سرو خود را بیارم ای قمری
تا که سازم زسرو بیزارت
هوش مصنوعی: ای قمری، من باید سرو خود را به تو بیاورم و از آن سرو برای تو تنفر ایجاد کنم.
گر تو شیرین پسر بمصر آئی
یوسف از جان شود خریدارت
هوش مصنوعی: اگر تو عزیز و دل‌نواز به مصر بیایی، آن‌گاه آدمی چون یوسف جانش را فدای تو خواهد کرد و تو را خریداری خواهد کرد.
نخرم سحر جادوی بابل
در بر چشمکان سحارت
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که من حاضر نیستم سحر و جادوی بابل را در دیدگان دلربایت خریداری کنم. به عبارت دیگر، کسی به زیبایی و جذابیت تو به جای جادو و فریبندگی اهمیت می‌دهد و آن را بالاتر از هر سحر و جادو می‌داند.
تو که شب خفته ی ببستر ناز
چه غم از عاشقان بیدارت
هوش مصنوعی: تو که در خواب شیرین و راحتی، نگران عاشقانی که بیدارند نباش.
غیر خود بینیم که حاجب تست
کس نه بینم که باشد اغیارت
هوش مصنوعی: به جز خودت، کسی را نمی‌بینم که حجاب تو باشد و هیچ‌کس را نمی‌شناسم که باعث فاصله‌ام از تو شود.
برفکن بار نفس را از دوش
تا بمنزل برد سبک بارت
هوش مصنوعی: دوش را از بار سنگین نفس راحت کن تا بتوانی به راحتی به منزل برسی.
فارغ از قید این و آن باشد
هر که چون من شود گرفتارت
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند من آزاد از وابستگی‌ها باشد، گرفتار عشق و عاشقی می‌شود.
ساقیا می حلال خواهد خورد
هر که در جام دید دیدارت
هوش مصنوعی: ای ساقی، هر کسی که در جام تو چهره دوست را ببیند، می‌تواند آزادانه و بدون نگرانی می‌نوشد.
زاهد و برهمن چو آشفته ‏
گرد دیر و حرم طلبکارت
هوش مصنوعی: زاهد و برهمن، هر دو درگیر و نگران هستند و همچون کسانی که در آشفتگی به سر می‌برند، به دنبال آنچه آرزو دارند در معبد و مکان‌های مقدس هستند.
پرده دل بود مقام علی
رو بدر پرده های پندارت
هوش مصنوعی: دل مانند پرده‌ای است که مقام و جایگاه علی (ع) در آن نهان است. برای شناخت این مقام، باید پرده‌های افکار و تصورات خود را کنار بگذاری.
نافه چین به خون خورد غوطه ‏
در بر زلفکان عطارت
هوش مصنوعی: نافه چین (عطر) به خون آغشته شده و در میان زلف‌های خوشبویت غوطه‌ور است.