گنجور

شمارهٔ ۱۰

گفتمش وقت تو کردیم دل ویران را
گفت کس جای به ویرانه دهد سلطان را
ناوکش خواستم از سینه کشم کز سر عجز
دل گرفتش بدو دستی که مکش پیکان را
گفتمش رخنه کنم در دل سنگین از آه
تیر پرتاب کجا رخنه کند سندان را
خط و خال و مژه و زلف تو خوش دام رهند
کافران نیک به بستند ره ایمان را
جز خم زلف تو کاو سایه بر آن چهره فکند
سایبان بر مه و خورشید که کرده بان را
تا کی آشفته علی جوئی و گوئی از غیر
هر که واجب طلبد نفی کند امکان را
شیخ پیمانه شکن رفت خدا را مددی
که به پیمانه می تازه کنم ایمان را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتمش وقت تو کردیم دل ویران را
گفت کس جای به ویرانه دهد سلطان را
هوش مصنوعی: به او گفتم: وقتش است و دل ویران من را تعمیر کن. او پاسخ داد که هیچ‌کس در ویرانه‌ها به سلطانش جا نمی‌دهد.
ناوکش خواستم از سینه کشم کز سر عجز
دل گرفتش بدو دستی که مکش پیکان را
هوش مصنوعی: خواستم تیرکمانی را از دل خود بیرون بکشم، اما چون عاجز و ناتوان شدم، دل به او سپردم که مبادا تیر را بیرون بکشی.
گفتمش رخنه کنم در دل سنگین از آه
تیر پرتاب کجا رخنه کند سندان را
هوش مصنوعی: به او گفتم: چگونه می‌توانم با تیر غم به دل سنگین و خموش نفوذ کنم، در حالی که سنگینی سندان را نمی‌توان شکست؟
خط و خال و مژه و زلف تو خوش دام رهند
کافران نیک به بستند ره ایمان را
هوش مصنوعی: نقش و نگار و زیبایی‌های تو، چنان جذاب و فریبنده‌اند که دل‌های افرادی که به حقایق ایمان ندارند را می‌ربایند و راه ایمان را بر آن‌ها بسته‌اند.
جز خم زلف تو کاو سایه بر آن چهره فکند
سایبان بر مه و خورشید که کرده بان را
هوش مصنوعی: به جز این که برگشتن زلف تو بر آن چهره سایه می‌اندازد، چیز دیگری سایه‌ای بر ماه و خورشید نمی‌افکند که این هم نمایانگر زیبایی‌ات است.
تا کی آشفته علی جوئی و گوئی از غیر
هر که واجب طلبد نفی کند امکان را
هوش مصنوعی: تا کی باید در پی علی باشی و از دیگران صحبت کنی؟ هر کسی که چیزی را بخواهد، امکان آن را منکر می‌شود.
شیخ پیمانه شکن رفت خدا را مددی
که به پیمانه می تازه کنم ایمان را
هوش مصنوعی: استاد و معلم ما که به ما کمک می‌کرد، رفت و اکنون از خداوند یاری می‌خواهم تا بتوانم ایمان خود را با خمره و شراب تازه کنم.

حاشیه ها

1402/04/28 01:06
محمدباقر زینالی

به نظر می‌رسد بیت اول به این گونه صحیح باشد :     

گفتمش وقف تو کردیم دل ویران را