بخش ۹۰ - پند دادن اثرط گرشاسب را
به هنگام رفتن چو ره را بساخت
نشاندش پدر پیش و چندی نواخت
بدو گفت هر چند رای بلند
تو داری مرا نیست چاره ز پند
جوان گرچه دانادل و پرفسون
بود نزد پیر آزمایش فزون
جوان کینه را شاید و جنگ را
کهن پیر تدبیر و فرهنگ را
خردمند به پیر و یزدان پرست
جوان گرد و خوشخوی و بخشنده دست
کنون چون به شاهی رسیدی زبخت
بزرگیت خواهد بد و تاج و تخت
نگه کن که چون کرد باید شهی
بیآموز آیین و راه مهی
چهارست آهوی شاه آشکار
که شه را نباشد بتر زین چهار
یکی خیره رایی دوم بددلی
سوم زفتی و چارمین کاهلی
خرد شاه را برترین افسرست
هش و دانشش نیک تر لشکرست
بهین گنج او هست داننده مرد
نکوتر سلیحش یلان نبرد
دگر نیک تر دوستداران او
کدیور مهین پایکاران او
شه آن به که هر دانش و دسترس
همه زو گرند او نگیرد زکس
چنان دارد از هر دری پیشه کار
که در پیشه هر یک ندارند یار
دل شاه ایمن بر آن کس نکوست
که در هر بد و نیک انباز اوست
شه از داد و بخشش بود نیکبخت
کرا بخشش و داد نیکوست بخت
چو خواهی که شاهی کنی راد باش
به هر کار با دانش و داد باش
کهن دار دستور و فرزانه رای
به هر کار یکتا دل و رهنمای
سپه دار و گنج آکن و غم گسل
کدیور به طبع و سپاهی به دل
نکوکار و با دانش و داد دوست
یکی رسم ننهد که آن نانکوست
خردمند کن حاجب و خوب کار
طرازنده درگه و بزم و بار
به دیدار باید که نیکو بود
کجا پرده روی کار او بود
به هنگام گوید سخن پیش شاه
سزا دارد انداز هر کس نگاه
نکو خط و داننده باید دبیر
شمارنده چابک دل و یادگیر
ز دل بنده شاه و دارنده راز
به معنی از اندیشه دوشیزه ساز
چو این هرسه زین گونه آری به دست
سپه ساز گردان خسرو پرست
یلانی کشان پیشه کین آختن
شبان روز خو کرده بر تاختن
که در جنگ بر چشم کشته پسر
نهد پای و از کین نتابد پدر
همه روز فرمایشان دار و برد
سواری و شور سلیح و نبرد
نباید که بیکار باشد سپاه
نه آسوده از رنج و تدبیر شاه
نکودار مر مردم خویش را
همان پارسا مرد درویش را
همه کار سازانت از کم و بیش
نباید که ورزند جز کار خویش
کند هرکس آن کار کاو برگزید
بدان تا بود کار هرکس پدید
سلیح ایچ در دست شهری گروه
نشاید که شه را نباشد شکوه
نباید مهان سپه سر به سر
که پیوند سازند با یکدیگر
نشاید که هم پشت باشند هیچ
مگر در گه رزم کردن پسیچ
کسی کاو به جایت سزد شهریار
ورا از بر خویشتن دور دار
به هر کهتر اندر خورش کن نگاه
سزای هنر ده ورا پایگاه
گرت کهتری بر دل آید گران
چو دارد هنر ورگران منگر آن
که را دوست داری و کام تو اوست
هر آهوش را همچنان دار دوست
به بیداد مستان تو چیزی ز کس
به داد و ستد راستی جوی و بس
میان سپاهت هر آن کز مهان
بترسی ازو آشکار و نهان
چو پیدا نیاری بدش کینه جوی
نهانی به دارو بپرداز ازوی
دروغ و گزافه مران در سخن
به هر تندیی هرچه خواهی مکن
که شه بر همه بد بود کامکار
چو گردد پشیمان نیاید به کار
میان دو تن چو کنی داوری
به آزرم کس را مکن یاوری
نشاید زهی گاو دوشای و رز
که بکشی چو مانی تو در کار وارز
به کشت و به ورز کشاورزیان
چنان کن که ناید به کشور زیان
ممان کس به بازی و خنده زپیش
تو نیز این مجوی و مبرآب خویش
گه خشم چون چهره کردی نژند
دژم باش و باکس به زودی مخند
کسی را که دادی بزرگی و جاه
همان جاه مستان ازو بی گناه
چو نیکی نمایدت گیتی خدای
تو با هرکسی نیز نیکی نمای
کرا با تو گویند بد بیشتر
چو نبود گنه دان که هستش هنر
درختی که دارد فزونتر بر اوی
فزون افکند سنگ هر کس بر اوی
منه نو رهی کان نه آیین بود
که تا ماند آن بر تو نفرین بود
همه راهی از رهزنان پاک دار
مدار از در دزد جز تیغ و دار
چو بنشینی از گردت آن را نشان
که دارند در دل ز مهرت نشان
به جفت کسان چشم خود را مروش
بترس از خدا وآن جهان را بکوش
بود مه گناهی که نامد تباه
ازو کاو بود داور هرگناه
در داد بر دادخواهان مبند
زسوگند مگذر نگه دار پند
چو نیکی کنی و نیاید به بار
بدی کن مگر بهتر آید به کار
کسی دار کز دفتر باستان
همی خواندت گونه گون داستان
ببین تا ز کردار شاهان پیش
چه به بُد همان کن تو آیین خویش
مده نزد خود راه بدگوی را
نه مرد سخن چین دو روی را
همه کار مردان با داد کن
سخنشان به هر انجمن یادکن
پژوهندگان دار بر راه رو
همی دان نهان جهان نو به نو
بدان کار ده کاو نجوید ستم
نه آن را که افزون پذیرد درم
کسی را مگردان چنان سرفراز
که نتوانی آورد از آن پایه باز
ز دانندگان فیلسوفی گزین
ازو پرس هر چیز و با او نشین
مفرمای کاری بدان کارگر
کز آن کار نتواند آمد به در
ممان خیره بدخواه را گرچه خوار
که مار اژدها گردد از روزگار
بکش آتش خرد پیش از گزند
که گیتی بسوزد چوگردد بلند
مکن هیچ بدبینی از دیگران
وگر نیک بینی تو خو کن برآن
خورش پاک از آن خور که نگزایدت
به اندازه وآن گه که به بایدت
پزشکان گزین دار و فرزانه رای
به هر درد دانا و درمان نمای
بسی گرد آمیغ خوبان مگرد
که تن سست و جان کم کند روی زرد
چو خواهی کهی را همی کرد مه
بزرگیش جز پایه پایه مده
که چون از گزافش بزرگی دهی
نه ارج تو داند نه آن مهی
چنان کن که همواره برتخت خویش
اگر تیغ اگر گرز باشدت پیش
گه بار مگذار و مگمار کس
به شمشیر از افراز سر یا ز پس
به کس راز مگشای در هر پسیچ
بداندیش را خوار مشمار هیچ
کرا ترس و بیمی کنی گونه گون
به سوگند کن تا بترسد فزون
چو با موبدان رای خواهی زدن
به همشان مخوان جز جدا تن به تن
ز هریک شنو پس مهین برگزین
چنان کاین نه آگاه از آن آن از این
به کس روی منمای جز گاه گاه
به هر هفته ای برنشین با سپاه
به ره دادخواهی چو آید فراز
بده داد و دارش هم از دور باز
به ناآزموده مده دل نخست
که لنگ ایستاده نماید درست
ز بن با زنان با ستیزه مکوش
وزیشان نهان خویشتن دارگوش
به نیکویی آکن چو گنج آکنی
به دانش پراکن چو بپراکنی
ازآن کش روان با خرد بود جفت
کسی باد دستی ز رادی نگفت
به نامه درشتی فراوان مگوی
که تنگی دل شاه دانند ازوی
فرستادگان را مخوان زود پیش
بجوی از نهان پس بخوان نزد خویش
به اندازه کن با همه گفتگوی
به ایشان به گفتار پیشی مجوی
که گر بشکنیشان نباشدت نام
وگر بشکنندت شود کارخام
فرسته گُسی ساز دانش پذیر
نهان بین و پاسخ ده و یاد گیر
کسی کز نهانت نه آگه که چیست
ور آگه نداند به جز با تو زیست
نه دو روی باید نه پیکار جوی
نه می دوست از دل نه بیکار پوی
چو دیر آیدت پاسخ نامه باز
بدان کاو فتادست کاری دراز
به هر جای بی دُر و گوهر مگرد
نه بی اسپ نیک و سلیح نبرد
چو پیدا شود دشمنی کینه جوی
نهان هر زمان پرس از کار اوی
چو با او نشاید نبرد آزمود
به چیز فراوانش بفریب زود
سپه را چو دادی به چیزی پسیچ
رسانشان به زودی و مفزای هیچ
چنان دان که در دادن زر و سیم
ندانند کز دشمنت هست بیم
بدان سازها جوی هر روز جنگ
که دشمنت را چاره ناید به چنگ
پراکنده فرمای شب جای خواب
مخور هیچ بی چاشنی گیر آب
طلایه دلاور کن و مهربان
بگردان به هر پاس شب پاسبان
به لشکر در از خیل تنها مباش
به خیمه درون هیچ یکتا مباش
گریزان چو باشی به شب باش و بس
که تا بر پی از پس نیایدت کس
ز گردت مکن دور مردان مرد
که باشند ایشان حصار نبرد
چو پیروز گردی بترس از خدای
همان از کمین مر سپه را بپای
گرفتن ره دشمن اندر گریز
مفرمای و خون زبونان مریز
گر آری به کف دشمنی پرگزند
مکش در زمان بازدارش به بند
توان زنده را کشتن اندر گداز
نکردست کس کشته را زنده باز
بود کت نیاز افتد از روزگار
به از دوست آن دشمن آید به کار
بیندیش شب کار فردا نخست
بدان رای رو پس که کردی درست
نژاد شهان از بُنه کم مکن
مکن خاندانی که باشد کهن
بخش ۸۹ - نشستن گرشاسب بر تخت کابل: به ایوان کابل شه آورد رویبخش ۹۱ - رفتن گرشاسب به ساختن سیستان و اتمام آن: سپهبد گرفت از پدر پند یاد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به هنگام رفتن چو ره را بساخت
نشاندش پدر پیش و چندی نواخت
هوش مصنوعی: وقتی که راه را آماده کردند و وقتی رفتن شروع شد، پدر او را نشاند و مدتی نوازش کرد.
بدو گفت هر چند رای بلند
تو داری مرا نیست چاره ز پند
هوش مصنوعی: او به او گفت: هرچقدر هم که فکر و نظری بزرگ و بلندپروازانه داری، برای من هیچ راهی جز نصیحت وجود ندارد.
جوان گرچه دانادل و پرفسون
بود نزد پیر آزمایش فزون
هوش مصنوعی: جوان هرچقدر هم که باهوش و دلنشین باشد، نزد فرد سالخورده باید بیشتر امتحان و تجربه را ببیند.
جوان کینه را شاید و جنگ را
کهن پیر تدبیر و فرهنگ را
هوش مصنوعی: جوانان ممکن است با کینه ورزی و جنگ آشنا باشند، اما افراد با تجربه و با فرهنگ، راههای تدبیر و مدیریت را بهتر میشناسند.
خردمند به پیر و یزدان پرست
جوان گرد و خوشخوی و بخشنده دست
هوش مصنوعی: انسان دانا و بافرهنگ باید به پیران احترام بگذارد و خداوند را بپرستد. همچنین باید جوانان را با روحیهای شاد و بخشنده در نظر بگیرد.
کنون چون به شاهی رسیدی زبخت
بزرگیت خواهد بد و تاج و تخت
هوش مصنوعی: اکنون که به مقام شاهی دست یافتهای، باید منتظر باشی که بخت بزرگت، تو را با موفقیت و قدرت همراه کند.
نگه کن که چون کرد باید شهی
بیآموز آیین و راه مهی
هوش مصنوعی: به این نکته توجه کن که چگونه باید یک پادشاه رفتار کند و آداب و رسوم یک انسان بزرگ را یاد بگیرد.
چهارست آهوی شاه آشکار
که شه را نباشد بتر زین چهار
هوش مصنوعی: چهار آهو به وضوح در برابر پادشاه است که هیچ چیز برای او خطرناکتر از این چهار آهو نیست.
یکی خیره رایی دوم بددلی
سوم زفتی و چارمین کاهلی
هوش مصنوعی: یک نفر دچار سردرگمی است، نفر دوم بدبین و شکاک است، نفر سوم پرخاشگر و تندخو است، و نفر چهارم بیتحرک و تنبل است.
خرد شاه را برترین افسرست
هش و دانشش نیک تر لشکرست
هوش مصنوعی: هوش و عقل، بهترین ابزار و قدرت برای فرمانروایی است و دانش و آگاهی، بهتر از هر نیروی دیگری میتواند به انسان کمک کند.
بهین گنج او هست داننده مرد
نکوتر سلیحش یلان نبرد
هوش مصنوعی: بهترین و گرانبهاترین چیز او، دانایی و علم است. مردان خوب و شایسته، ویژگیهای برتر خود را از دانش و آگاهی به دست میآورند، مانند جنگجویان شجاعی که در میدان نبرد میجنگند.
دگر نیک تر دوستداران او
کدیور مهین پایکاران او
هوش مصنوعی: توجه بیشتری به محبوبان او داشته باشید، زیرا آنها قهرمانان بزرگ او هستند.
شه آن به که هر دانش و دسترس
همه زو گرند او نگیرد زکس
هوش مصنوعی: بهتر است که کسی که به مقام شهرت و قدرت رسیده، علم و دانش خود را از دیگران بگیرد و هیچ گاه خود را از آنها جدا نسازد.
چنان دارد از هر دری پیشه کار
که در پیشه هر یک ندارند یار
هوش مصنوعی: او به گونهای مشغول به کار است که در هر زمینهای، همسنگ و همپایهای برای خودش ندارد.
دل شاه ایمن بر آن کس نکوست
که در هر بد و نیک انباز اوست
هوش مصنوعی: دل شاه در امان است از کسی که در هر شرایط خوب و بد، همراه اوست.
شه از داد و بخشش بود نیکبخت
کرا بخشش و داد نیکوست بخت
هوش مصنوعی: شاهی که بخشش و عدالت را در خود دارد، نیروسز و خوشبخت است. کسی که بخشش و عدالت را شایسته میداند، خودش نیز خوشبختی را تجربه میکند.
چو خواهی که شاهی کنی راد باش
به هر کار با دانش و داد باش
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که در زندگی مقام بلندی داشته باشی، باید انسان شجاع و نیکخویی باشی و در هر کار از علم و انصاف بهره ببری.
کهن دار دستور و فرزانه رای
به هر کار یکتا دل و رهنمای
هوش مصنوعی: کسی که دارای تجربه و علم است، در هر کار با دلی واحد و به عنوان راهنمایی مطمئن عمل میکند.
سپه دار و گنج آکن و غم گسل
کدیور به طبع و سپاهی به دل
هوش مصنوعی: رئیس سپاه و نگهدارنده ثروت باش و غم و اندوه را از خود دور کن، تا با روحیهای سرافراز و دلیر به میدان بروی.
نکوکار و با دانش و داد دوست
یکی رسم ننهد که آن نانکوست
هوش مصنوعی: دوست خوب و باهوش و توانمند، هرگز اجازه نمیدهد که در مسیر زندگیاش، کارهای زشت و نادرست انجام شود.
خردمند کن حاجب و خوب کار
طرازنده درگه و بزم و بار
هوش مصنوعی: عاقل و دانا را به عنوان نگهبان برگزین و فردی با مهارت در امور دربار و جشنها را انتخاب کن.
به دیدار باید که نیکو بود
کجا پرده روی کار او بود
هوش مصنوعی: برای دیدار باید به گونهای مناسب و شایسته حاضر شد، زیرا پردهای بر روی کار او قرار دارد که باید از آن عبور کرد.
به هنگام گوید سخن پیش شاه
سزا دارد انداز هر کس نگاه
هوش مصنوعی: در زمان صحبت کردن با پادشاه، هر شخص باید به نحوه و کیفیت کلام خود توجه کند و بر اساس موقعیت خود رفتار کند.
نکو خط و داننده باید دبیر
شمارنده چابک دل و یادگیر
هوش مصنوعی: نوازش دست خط خوب و آگاه، دبیر باید کسی باشد که سریع و باهوش باشد و یادگیری را به خوبی انجام دهد.
ز دل بنده شاه و دارنده راز
به معنی از اندیشه دوشیزه ساز
هوش مصنوعی: از دل بندهای که به شاه و دارنده راز تعلق دارد، به معنای آن است که از فکر و اندیشهی یک دختر جوان بسازد.
چو این هرسه زین گونه آری به دست
سپه ساز گردان خسرو پرست
هوش مصنوعی: اگر این سه چیز را به این شکل در دست بگیری، موجب میشود که سپاه را به شکل یک فرمانده بزرگ و مورد احترام تبدیل کنی.
یلانی کشان پیشه کین آختن
شبان روز خو کرده بر تاختن
هوش مصنوعی: مردان قوی و شکستناپذیر که همیشه در جستوجوی انتقام هستند، به طور مداوم و شبانهروزی به انجام کارهای خود مشغولاند.
که در جنگ بر چشم کشته پسر
نهد پای و از کین نتابد پدر
هوش مصنوعی: کسی که در جنگ روی چشم فرزند کشته شده خود پا میگذارد و به خاطر کینه نمیتواند از حق پدر دفاع کند.
همه روز فرمایشان دار و برد
سواری و شور سلیح و نبرد
هوش مصنوعی: هر روز آمادهباش برای فرماندهی و بهدست آوردن پیروزی، با توان و شور برای جنگ و نبرد.
نباید که بیکار باشد سپاه
نه آسوده از رنج و تدبیر شاه
هوش مصنوعی: سربازان نباید بیکار باشند و نباید از زحمت و تدبیر پادشاه آرامش داشته باشند.
نکودار مر مردم خویش را
همان پارسا مرد درویش را
هوش مصنوعی: به دیگران نیکی کن و به مردم خوب خود احترام بگذار، همانطور که مرد پارسا و بیپول این کار را انجام میدهد.
همه کار سازانت از کم و بیش
نباید که ورزند جز کار خویش
هوش مصنوعی: همه کارهایی که دیگران انجام میدهند، چه کم و چه زیاد، نباید بر تو تأثیری بگذارد، جز کاری که خودت انجام میدهی.
کند هرکس آن کار کاو برگزید
بدان تا بود کار هرکس پدید
هوش مصنوعی: هرکسی که کاری را انتخاب کند، همان کار سبب نمایان شدن سرنوشت او خواهد شد.
سلیح ایچ در دست شهری گروه
نشاید که شه را نباشد شکوه
هوش مصنوعی: سلاح و قدرت در دست گروهی از مردم، جایی معنی دارد که رهبری قابل احترام و با اعتبار وجود داشته باشد.
نباید مهان سپه سر به سر
که پیوند سازند با یکدیگر
هوش مصنوعی: نباید بزرگواران به یکدیگر اتحاد و ارتباط برقرار کنند.
نشاید که هم پشت باشند هیچ
مگر در گه رزم کردن پسیچ
هوش مصنوعی: این زیبایی نیست که در همه حال پشت یکدیگر باشند، مگر در زمانی که برای مبارزه آماده میشوند.
کسی کاو به جایت سزد شهریار
ورا از بر خویشتن دور دار
هوش مصنوعی: هر کسی که شایستهی جایگاه تو باشد، ای پادشاه، باید از نزد خودت دور نگه داشته شود.
به هر کهتر اندر خورش کن نگاه
سزای هنر ده ورا پایگاه
هوش مصنوعی: به هر فرد ناتوانی که تو را میبیند، بنگر و به او مقام و ارزشی شایسته هنر خود بده.
گرت کهتری بر دل آید گران
چو دارد هنر ورگران منگر آن
هوش مصنوعی: اگر بر دل تو سنگینی و خستگی بیفتد، به خاطر داشته باش که هنر و توانایی تو ارزشمندتر از این قیمتهاست. به آنچه که بر تو میگذرد نگاه نکن، بلکه بر قابلیتها و هنرهای خود تمرکز داشته باش.
که را دوست داری و کام تو اوست
هر آهوش را همچنان دار دوست
هوش مصنوعی: هر کس را که دوست داری و خوشبختیات به او وابسته است، مانند آن آهو، او را همچنان دوست بدار.
به بیداد مستان تو چیزی ز کس
به داد و ستد راستی جوی و بس
هوش مصنوعی: در اثر ناپایداری و بیانصافی مستان (شرابنوشان) تو، بهتر است که در معاملات و روابط خود، فقط از صداقت و درستکاری استفاده کنی و به دیگران اعتماد نکنید.
میان سپاهت هر آن کز مهان
بترسی ازو آشکار و نهان
هوش مصنوعی: هرگاه که از افرادی که برجسته و مهم هستند بترسی، باید در حضور سپاهت با آنها به وضوح و به طور پنهان برخورد کنی.
چو پیدا نیاری بدش کینه جوی
نهانی به دارو بپرداز ازوی
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به طور روشن از کسی کینه به دل بگیری، بهتر است که به طور پنهانی بر او عمل کنی و به دنبال راهی برای غلبه بر او باشی.
دروغ و گزافه مران در سخن
به هر تندیی هرچه خواهی مکن
هوش مصنوعی: در صحبتهای خود، از دروغ و ادعاهای بیاساس خودداری کن و هرچهقدر که میخواهی، با تأمل و دقت صحبت کن.
که شه بر همه بد بود کامکار
چو گردد پشیمان نیاید به کار
هوش مصنوعی: وقتی که فرمانروا همه چیز را خراب کرده و به اشتباهات خود پی میبرد، دیگر نمیتواند کاری انجام دهد و از پشیمانی هیچ سودی نمیبرد.
میان دو تن چو کنی داوری
به آزرم کس را مکن یاوری
هوش مصنوعی: اگر بین دو نفر قضاوت میکنی، در مورد هیچکدام جانبداری نکن و عدالت را رعایت کن.
نشاید زهی گاو دوشای و رز
که بکشی چو مانی تو در کار وارز
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که جایز نیست که تو چون گاو دوشنده و گل زیبایی ظاهر شوی، در حالی که در کارهای ناپسند و بیارزش خود را مشغول کردهای. در واقع، تاکید بر این است که اگر کسی در اعمالش به دنبال شرافت و زیبایی باشد، نباید در کارهایی که بیارزش و ناپسند است غرق شود.
به کشت و به ورز کشاورزیان
چنان کن که ناید به کشور زیان
هوش مصنوعی: کشاورزان باید به گونهای کار کنند و زراعت را مدیریت نمایند که به کشور آسیب و ضرر نرسد.
ممان کس به بازی و خنده زپیش
تو نیز این مجوی و مبرآب خویش
هوش مصنوعی: به دیگران اجازه نده که به خاطر بازی و خنده از تو فاصله بگیرند و خودت نیز از خندیدن و شاد بودن دور نشو.
گه خشم چون چهره کردی نژند
دژم باش و باکس به زودی مخند
هوش مصنوعی: هرگاه خشمگین شدی، حالت زشت و گرفته نکن و به زودی لبخند بزن.
کسی را که دادی بزرگی و جاه
همان جاه مستان ازو بی گناه
هوش مصنوعی: کسی که به او مقام و بزرگی عطا کردهای، همان مقام مستان را از او گرفتهاید بیآنکه او گناهی داشته باشد.
چو نیکی نمایدت گیتی خدای
تو با هرکسی نیز نیکی نمای
هوش مصنوعی: هرگاه برایت دنیای خوبی را به نمایش بگذارد، تو هم با هرکس که هستی، به خوبی رفتار کن.
کرا با تو گویند بد بیشتر
چو نبود گنه دان که هستش هنر
هوش مصنوعی: اگر کسی با تو بدی کند، بیشتر از آن چیزی که گناهی کرده است، بدان که او هنری در با تو رفتار بد دارد.
درختی که دارد فزونتر بر اوی
فزون افکند سنگ هر کس بر اوی
هوش مصنوعی: درختی که بر او بار بیشتری میافزایند، هر کس سنگی بر او میافکند.
منه نو رهی کان نه آیین بود
که تا ماند آن بر تو نفرین بود
هوش مصنوعی: فراموش نکن که در مسیری نروی که آداب و رسوم نداشته باشد، زیرا اگر چنین کنی، نفرین تو را خواهد آزرد.
همه راهی از رهزنان پاک دار
مدار از در دزد جز تیغ و دار
هوش مصنوعی: همه راهها را از دزدها دور نگهدار و جز تیغ و دار، از در دزد وارد نشو.
چو بنشینی از گردت آن را نشان
که دارند در دل ز مهرت نشان
هوش مصنوعی: وقتی آرام بگیری، نشانهای از محبتت را در دل آنانی که به تو علاقه دارند، خواهی دید.
به جفت کسان چشم خود را مروش
بترس از خدا وآن جهان را بکوش
هوش مصنوعی: به دیگران به گونهای رفتار کن که خودت نمیخواهی با تو رفتار شود و از خدا بترس و برای زندگیات در این جهان تلاش کن.
بود مه گناهی که نامد تباه
ازو کاو بود داور هرگناه
هوش مصنوعی: بود مه گناهی که نامش تباه نشد، اوست که داور هر گناهی است.
در داد بر دادخواهان مبند
زسوگند مگذر نگه دار پند
هوش مصنوعی: به کسانی که برای احقاق حق خود دادخواهی میکنند، بیرحمانه رفتار نکن و از سوگندهای بیمورد دوری کن، همیشه نصیحتها را در نظر داشته باش.
چو نیکی کنی و نیاید به بار
بدی کن مگر بهتر آید به کار
هوش مصنوعی: وقتی کار خوب انجام میدهی و نتیجهاش به طرز مطلوبی نیست، بدی نکن زیرا ممکن است عاقبت کار بهتر از آنچه که انتظار داری باشد.
کسی دار کز دفتر باستان
همی خواندت گونه گون داستان
هوش مصنوعی: کسی وجود دارد که از کتابهای قدیمی و باستانی برایت داستانهای گوناگونی را میخواند.
ببین تا ز کردار شاهان پیش
چه به بُد همان کن تو آیین خویش
هوش مصنوعی: به رفتار و اعمال پادشاهان نگاه کن و ببین چه کارهایی خوب یا بد کردهاند، سپس بر اساس آن، روش و رفتار خود را تعیین کن.
مده نزد خود راه بدگوی را
نه مرد سخن چین دو روی را
هوش مصنوعی: بدگویی و سخنچینی را در زندگیات جایی نده و اجازه نده که اینگونه افراد به تو نزدیک شوند.
همه کار مردان با داد کن
سخنشان به هر انجمن یادکن
هوش مصنوعی: همه کارهای مردان را با انصاف انجام بده و در هر جمعی نامشان را به یاد بیاور.
پژوهندگان دار بر راه رو
همی دان نهان جهان نو به نو
هوش مصنوعی: پژوهشگران در مسیر خود میدانند که دنیای جدید در هر لحظه و قدمی در حال ظهور و تغییر است.
بدان کار ده کاو نجوید ستم
نه آن را که افزون پذیرد درم
هوش مصنوعی: بدان که کسی که ظلم و ستم را جستجو نمیکند، در کار خودش موفقتر است، نه کسی که به دنبال افزایش ثروت و مال دنیا باشد.
کسی را مگردان چنان سرفراز
که نتوانی آورد از آن پایه باز
هوش مصنوعی: هیچکس را به اندازهای نرسان که دیگر نتوانی او را به جایگاه قبلیاش برگردانی.
ز دانندگان فیلسوفی گزین
ازو پرس هر چیز و با او نشین
هوش مصنوعی: از میان دانایان، یکی فیلسوف را انتخاب کن و هر چیزی که میخواهی از او بپرس و با او باش.
مفرمای کاری بدان کارگر
کز آن کار نتواند آمد به در
هوش مصنوعی: کسی را برای کاری منصوب نکن که نمیتواند از عهده آن کار برآید و در نهایت ناتوانیاش به ضرر همه خواهد بود.
ممان خیره بدخواه را گرچه خوار
که مار اژدها گردد از روزگار
هوش مصنوعی: هرچند که دشمن بدخواه تو را کوچک و حقیر بداند، باز هم مراقب باش، زیرا زمان ممکن است آن دشمن را مانند ماری تبدیل به اژدهایی خطرناک کند.
بکش آتش خرد پیش از گزند
که گیتی بسوزد چوگردد بلند
هوش مصنوعی: قبل از آن که خطر به سراغت بیاید، با خرد و اندیشه، آتش مشکلات را خاموش کن؛ زیرا اگر به موقع اقدام نکنی، دنیا به ویرانی دچار خواهد شد.
مکن هیچ بدبینی از دیگران
وگر نیک بینی تو خو کن برآن
هوش مصنوعی: به هیچ وجه بدگمان به دیگران نباش و بهتر است که به خوبیها و نیکوییهای آنها توجه کنی و خود را به این عادت عادت بدهی.
خورش پاک از آن خور که نگزایدت
به اندازه وآن گه که به بایدت
هوش مصنوعی: غذای پاک و خوب، غذایی است که به اندازه به تو آسیب نرساند و زمانی که نیاز داشته باشی، برایت مناسب باشد.
پزشکان گزین دار و فرزانه رای
به هر درد دانا و درمان نمای
هوش مصنوعی: پزشکان متفکر و با تجربه، به هر مشکل و بیماری آگاهی دارند و میتوانند راههای درمان مناسبی را ارائه دهند.
بسی گرد آمیغ خوبان مگرد
که تن سست و جان کم کند روی زرد
هوش مصنوعی: از دوری خوبان نگران نباش، زیرا که بدن ضعیف میشود و روح بیرمق میگردد و چهره رنگ باخته خواهد شد.
چو خواهی کهی را همی کرد مه
بزرگیش جز پایه پایه مده
هوش مصنوعی: اگر میخواهی کسی را بزرگ بشماری، فقط به اعتماد بر پایههای سطحی او نکن.
که چون از گزافش بزرگی دهی
نه ارج تو داند نه آن مهی
هوش مصنوعی: اگر به کسی بدون حساب و کتاب ارزش و مقامی بدهی، نه او اهمیت آن را درک میکند و نه آن بزرگتر از تو به قدر و قیمت تو پی خواهد برد.
چنان کن که همواره برتخت خویش
اگر تیغ اگر گرز باشدت پیش
هوش مصنوعی: چنان عمل کن که حتی اگر در شرایط سخت و خطرناک هم باشی، همیشه روی جایگاه و مقام خود با قدرت و شجاعت بایستی و از خود دفاع کنی.
گه بار مگذار و مگمار کس
به شمشیر از افراز سر یا ز پس
هوش مصنوعی: گاهی اجازه نده و نگذار کسی را به این دلیل که بالای سر توست، با شمشیر به تو آسیب برساند.
به کس راز مگشای در هر پسیچ
بداندیش را خوار مشمار هیچ
هوش مصنوعی: در هر لحظه، راز خود را به کسی نگو و اجازه نده کسی که بدبین است، تو را کوچک شمارد.
کرا ترس و بیمی کنی گونه گون
به سوگند کن تا بترسد فزون
هوش مصنوعی: اگر کسی را ترس و بیمی بیافری، او را به سوگند و قسم قسم کن تا از آن ترس بیشتر شود.
چو با موبدان رای خواهی زدن
به همشان مخوان جز جدا تن به تن
هوش مصنوعی: اگر قصد همفکری و مشورت با روحانیان را داری، بهتر است هر کدام را بهطور جداگانه ملاقات کنی و نظراتشان را بپرسی، نه اینکه همه را به یکجا فراخوانی کنی.
ز هریک شنو پس مهین برگزین
چنان کاین نه آگاه از آن آن از این
هوش مصنوعی: از هر چیز بشنو و سپس با دقت انتخاب کن، زیرا هر یک از اینها از دیگری آگاه نیست.
به کس روی منمای جز گاه گاه
به هر هفته ای برنشین با سپاه
هوش مصنوعی: به کسی جز گهگاهی نشان نده که در هر هفته با جمعی از یاران و سربازان خود فرود میآیی.
به ره دادخواهی چو آید فراز
بده داد و دارش هم از دور باز
هوش مصنوعی: وقتی کسی برای طلب حق و درخواست عدالت به نزد تو آمد، از او حمایت کن و به او کمک کن، حتی اگر به نظر برسد که در دور دست است.
به ناآزموده مده دل نخست
که لنگ ایستاده نماید درست
هوش مصنوعی: به کسی که تجربه کافی ندارد، دل خود را نسپار؛ چون او در حال حاضر ناتوان است و نمیتواند به درستی از پس کارها برآید.
ز بن با زنان با ستیزه مکوش
وزیشان نهان خویشتن دارگوش
هوش مصنوعی: با زنان جدال نکن و با آنها درگیر نشو، و به خودت گوش کن و از آنها دوری کن.
به نیکویی آکن چو گنج آکنی
به دانش پراکن چو بپراکنی
هوش مصنوعی: اگر خوبی را با نیکی انجام دهی، مثل گنجینهای که انباشتهاید، ارزشمند خواهد بود. و اگر دانش را منتشر کنی، مانند پخش کردن نور و روشنایی است.
ازآن کش روان با خرد بود جفت
کسی باد دستی ز رادی نگفت
هوش مصنوعی: اگر فردی دارای عقل و شعور باشد، با کسی کنار میآید که ویژگیهای خوبی دارد و از افراد شرور دوری میکند.
به نامه درشتی فراوان مگوی
که تنگی دل شاه دانند ازوی
هوش مصنوعی: زیاد از نامه تند و بیرحمانه سخن نگو، زیرا میدانند که دل شاه تنگ و ناراحت است.
فرستادگان را مخوان زود پیش
بجوی از نهان پس بخوان نزد خویش
هوش مصنوعی: برای ارتباط با فرستادگان عجله نکن و به جای آن بهتر است ابتدا از نیاکان و رازهای نهفته اطلاع کسب کنی، سپس آنها را نزد خود بخوان و ملاقات کن.
به اندازه کن با همه گفتگوی
به ایشان به گفتار پیشی مجوی
هوش مصنوعی: با همه در گفتگو اندازهگیری کن و در سخن گفتن، از آنان جلو نیفت.
که گر بشکنیشان نباشدت نام
وگر بشکنندت شود کارخام
هوش مصنوعی: اگر آنها را بشکنی، نامی از تو باقی نخواهد ماند و اگر آنها تو را بشکنند، کار بر تو سخت خواهد شد.
فرسته گُسی ساز دانش پذیر
نهان بین و پاسخ ده و یاد گیر
هوش مصنوعی: به یادگیری و کسب دانش ادامه بده، در دنیای پنهان مطلبها را ببین، به سؤالها پاسخ بده و آموختن را فراموش نکن.
کسی کز نهانت نه آگه که چیست
ور آگه نداند به جز با تو زیست
هوش مصنوعی: کسی که از وجود تو خبر ندارد، نمیداند حقیقت چیست و اگر هم خبری داشته باشد، فقط از طریق تو میتواند زندگی کند.
نه دو روی باید نه پیکار جوی
نه می دوست از دل نه بیکار پوی
هوش مصنوعی: انسان نباید دو چهره داشته باشد و به دنبال جدل و درگیری باشد؛ نه اینکه از روی دل و احساس به سراغ شراب محبت برود و نه بیهدف حرکت کند.
چو دیر آیدت پاسخ نامه باز
بدان کاو فتادست کاری دراز
هوش مصنوعی: اگر پاسخ نامهات دیر بیاید، بدان که کار بزرگی در انتظار است که زمان زیادی را میطلبد.
به هر جای بی دُر و گوهر مگرد
نه بی اسپ نیک و سلیح نبرد
هوش مصنوعی: به هر جا که بروی، به دنبال ارزشها و چیزهای باارزش باش و بدون وجود ابزار و قدرت مناسب، وارد هیچ مبارزهای نشو.
چو پیدا شود دشمنی کینه جوی
نهان هر زمان پرس از کار اوی
هوش مصنوعی: وقتی که دشمنی با کینه و حسد به وجود بیاید، همیشه باید از فعالیتهای او باخبر باشی.
چو با او نشاید نبرد آزمود
به چیز فراوانش بفریب زود
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی با او مقابله کنی، بهتر است با حُسن تدبیر او را فریب دهی و از امکانات زیادی که داری بهرهبرداری کنی.
سپه را چو دادی به چیزی پسیچ
رسانشان به زودی و مفزای هیچ
هوش مصنوعی: وقتی سپاه را به چیزی یا موضوعی سپردی، باید به سرعت آنها را به مقصد برسانی و در این کار هیچ تردیدی به خود راه ندهی.
چنان دان که در دادن زر و سیم
ندانند کز دشمنت هست بیم
هوش مصنوعی: بدان که وقتی چیزی را به دیگران میدهی، نباید نگران باشی که مبادا دشمن تو از این موضوع مطلع شود و این برایت مشکل ایجاد کند.
بدان سازها جوی هر روز جنگ
که دشمنت را چاره ناید به چنگ
هوش مصنوعی: هر روز به ساز و کار خود مشغول باش و برای جنگ آماده شو، زیرا دشمن تو نمیتواند به راحتی به تو دست یابد.
پراکنده فرمای شب جای خواب
مخور هیچ بی چاشنی گیر آب
هوش مصنوعی: شب را با دقت و آرامش در جایی که میخواهی بخوابی بگذران و از نوشیدن آب بیمزه و بدون طعم صرفنظر کن.
طلایه دلاور کن و مهربان
بگردان به هر پاس شب پاسبان
هوش مصنوعی: ای دلاور، پیشتازی کن و به مهربانی در هر شب مراقب باش.
به لشکر در از خیل تنها مباش
به خیمه درون هیچ یکتا مباش
هوش مصنوعی: در جمعیت، تنها و بیهمراه نباش و در درون خیمه نیز تنها نمان.
گریزان چو باشی به شب باش و بس
که تا بر پی از پس نیایدت کس
هوش مصنوعی: اگر فرار میکنی، شب را انتخاب کن و فقط به همین بسنده کن؛ زیرا تا زمانی که پشت سرت را ببینی، هیچکس به تو نمیرسد.
ز گردت مکن دور مردان مرد
که باشند ایشان حصار نبرد
هوش مصنوعی: از دور خود مردان واقعی را دور نکن، زیرا آنها همچون دیوارهای مستحکم در برابر جنگ و سختیها هستند.
چو پیروز گردی بترس از خدای
همان از کمین مر سپه را بپای
هوش مصنوعی: زمانی که پیروز شوی، از خدا بترس و مراقب باش، چرا که دشمن در کمین است.
گرفتن ره دشمن اندر گریز
مفرمای و خون زبونان مریز
هوش مصنوعی: در مسیر دشمن، فرار نکن و به خون بیگناهان ظلم نکن.
گر آری به کف دشمنی پرگزند
مکش در زمان بازدارش به بند
هوش مصنوعی: اگر در دستانت دشمنی خطرناک داری، در زمان مناسب او را اسیر نکن.
توان زنده را کشتن اندر گداز
نکردست کس کشته را زنده باز
هوش مصنوعی: کسی نتوانسته زندهای را بکشد و او را زنده کند، بنابراین هیچکس نمیتواند توانایی زنده کردن یک فرد را داشته باشد.
بود کت نیاز افتد از روزگار
به از دوست آن دشمن آید به کار
هوش مصنوعی: در روزگار ممکن است به نیازهایی بر بخوریم که در آن لحظه، رو کردن به دوست ممکن نباشد، اما در مواقع سختی و دشواری، دشمنی ممکن است به کمک ما بیاید.
بیندیش شب کار فردا نخست
بدان رای رو پس که کردی درست
هوش مصنوعی: بهتر است در شب قبل از کار فردا به آنچه که انجام دادهای فکر کنی و آن را به درستی بسنجی.
نژاد شهان از بُنه کم مکن
مکن خاندانی که باشد کهن
هوش مصنوعی: نژاد و خاندانی که از نسل والایی برخوردار است را کوچک نشمار، چرا که این خاندان دارای تاریخ و پیشینهای بزرگ و ارزشمند است.
حاشیه ها
1392/01/04 00:04
امین کیخا
دوشیزه یعنی دوشنده زیرا نیاکانمان باورداشتند که ان که بر پستان گاو و دام دست میزند باید شوی نا کرده باشد دختر فارسی و توختر ألمانی هم چنینند
1395/10/29 01:12
مرتضی
با سلام
چو خواهی کسی را همی کرد مه
بزرگیش جز پایه پایه مده
که چون از گزافش بزرگی دهی
نه ارج تو داند نه قدر مهی
1395/10/29 01:12
مرتضی
به جای
"کهی" کسی تایپ کردم که تصحیح میکنم.