برگردان به زبان ساده
به ایوان کابل شه آورد روی
بیامد نشست از بر تخت اوی
هوش مصنوعی: شه به ایوان کابل آمد و بر تخت او نشست.
گهر یافت چندان زهرگونه ساز
که گر بشمری عمر باید دراز
هوش مصنوعی: در زندگی، تجربیات و روزگار چنان تلخ و شیرینی وجود دارد که اگر بخواهی همه آنها را بشماری، به زمان طولانی نیاز داری.
چه بر پیل و اشتر چه بر گاومیش
به اثرط فرستاد از اندازه بیش
هوش مصنوعی: این جمله به معنی این است که هر موجودی، خواه بزرگ و سنگین مثل فیل و شتر، یا حتی حیوانات دیگر مانند گاومیش، در نهایت تحت تأثیر نیرویی قرار میگیرد و به اندازهای که برای او تعیین شده، حرکت میکند. به عبارتی، همه موجودات چه بزرگ و چه کوچک، تأثیرات خاص خود را در زندگی دارند و نمیتوانند از طاقت خود فراتر بروند.
یکی کاروان بُد همه سیم و زر
به کابل سری زو به زابل دگر
هوش مصنوعی: یک کاروان وجود داشت که پر از طلا و نقره بود؛ یکی از آنها به کابل رفت و دیگری به زابل.
از آن پس به تخت مهی بر نشست
به شادی به نخچیر و می برد دست
هوش مصنوعی: پس از آن، با شادی بر تختی نشسته و به شکار و نوشیدن میپردازد.
کنیزان گلرخ فزون از هزار
به دست آمدش هر یکی چون بهار
هوش مصنوعی: پیشخدمتهای زیبا و دلربا از هزاران نفر بیشتر به دست او آمدند، هر یک از آنها مانند فصل بهار شاداب و دلنشین هستند.
میانشان یکی ماه دلخواه بود
که دخت شه و بر بتان شاه بود
هوش مصنوعی: در میان آنها یک دختر زیبا وجود داشت که دختر شاه بود و بر زیباییهای دیگر در میان آنها برتری داشت.
نگاری که گر چهرش از چرخ مهر
بدیدی بدادی بر آن چهر مهر
هوش مصنوعی: دختری که اگر چهرهاش را از آفتاب میدیدی، به آن چهره زیبا میبخشیدی.
به رخسار خوبش بر از هر نگار
مشاطه شده ماه را روزگار
هوش مصنوعی: صورت زیبای او آنقدر دلربا است که هر نگار و آرایشگری از او الهام میگیرد و ماه هم در این میان به نظر میرسد که تحت تاثیر زیباییاش قرار گرفته و درخشانیاش را به نمایش میگذارد.
ز ره برده رفتار سرو روان
ز عنبر زده نقطه بر ارغوان
هوش مصنوعی: از راه، حرکت سرو را میبینم که مانند عطر خوش عنبر، نقطهای بر گلهای ارغوانی نشسته است.
دو سوسنش پر پیکر نیکوی
دو بادام پر سرمه جادوی
هوش مصنوعی: دو سوسن با قد و قامت زیبا مانند دو بادام پر از نور و جادوی خاصی هستند.
به خنده لبش لاله می سرشت
چو بر لاله ژاله به باغ بهشت
هوش مصنوعی: لبخند او همچون گل لالهای است که با قطرات شبنم آراسته شده و زیبایی باغ بهشت را به تصویر میکشد.
هزارش گره سنبل پر شکن
به هم بر زره ساز و چنبرفکن
هوش مصنوعی: هزاران گل سنبل که به هم پیچیده و در هم تنیدهاند، مانند زرهای است که با دقت و هنرمندی ساخته شده و در عین حال به صورت همزمان، زیبایی و شکوه خاصی دارد.
سر هر شکن مشک را مایه دار
خم هر گره بر گلی سایه دار
هوش مصنوعی: در بالای هر مشک، مقداری از مایه وجود دارد و در هر گره، سایهای روی گلها میافتد.
به مهرش دل پهلوان گشت راست
ز مادرش در حال وی را بخواست
هوش مصنوعی: دل پهلوان به خاطر محبت او راست و شایسته شد، مانند حالتی که از مادرش خواسته شده باشد.
چنان شیفته شد بدان دلفریب
که بی او زمانی نکردی شکیب
هوش مصنوعی: او به قدری مجذوب و شیفته آن دلبند زیبا شد که هیچ زمانی نتوانست بیاو صبر کند.
ز نخچیر چون باز پرداختی
همه بزم با ماهرخ ساختی
هوش مصنوعی: از هنگامی که به شکار پرداختی، همه جشن و سرگرمی را با چهره زیبای خود شکل دادی.
کنیزک همی تشنه خون اوی
به درد پدر زو شده کینه جوی
هوش مصنوعی: دخترک به شدت از پدرش دلخور و عصبانی است و از او انتقام میخواهد. او به خاطر نداشتههایش از پدرش، حس انتقام و کینه در دل دارد.
چنان ساخت با مادر آن شوم بهر
که بکشد جهان پهلوان را به زهر
هوش مصنوعی: او به گونهای تدبیر کرد که مادر آن شوم، به عمل بیاید تا بتواند جهان پهلوان را با زهر از پا درآورد.
هویدا همی بود خاموش و نرم
همی کرد باز از نهان داغ گرم
هوش مصنوعی: او به طور پنهانی و آرام فعالیتی دارد و از دلش حس داغ و گرمی را بروز میدهد.
به گاهی که آمد ز نخچیر باز
جهان پهلوان دیده رنج دراز
هوش مصنوعی: زمانی که قهرمان بزرگ از شکار بازگشت، چهرهاش نشاندهنده زحمات و رنجهای طولانی بود.
به هم دختر و مادر زشت رای
ستادند پیشش پرستش نمای
هوش مصنوعی: دختر و مادر به خاطر زشتی و ناپسند بودن، در برابر او به عبادت و پرستش ایستادند.
گرفته پری چهره جام بلور
پُر از لعل می چون درفشنده هور
هوش مصنوعی: جام بلوری که در دست دارم، همچون چهرهای زیبا و پری، مملو از شراب قرمز است، مانند پرچمی که خورشید آن را میتاباند.
چو نخچیر کردی کنون سور کن
به می ماندگی از تنت دور کن
هوش مصنوعی: وقتی شکار را به دام انداختی، حالا خوش بگذار و با نوشیدن شراب، دوری درد و رنج از خود را به فراموشی بسپار.
جهان پهلوان کرد زی می نگاه
همه جام می دید گشته سیاه
هوش مصنوعی: جهان به دلیل نگاه و حضور قوی پهلوان به یک世界 قدرتمند تبدیل شده است و همه جامها به خاطر می ناب، رنگ و حالتی تیره به خود گرفتهاند.
به یاد آمدش گفته برهمن
گرفتش به خور گفت بر یاد من
هوش مصنوعی: او به یاد آورد که برهمن چه گفته بود و به خورشید گفت که برای یاد من باشد.
دو گلنار دختر چو دینار شد
دو جزعش ز لؤلؤ صدف وار شد
هوش مصنوعی: دو دختر زیبا مانند دینار (سکههای طلا) به قدری درخشان و باارزش هستند که ظاهرشان به دو صدف یاقوتی شبیه است.
به ناکام ازو بستد و هم به جای
بخورد و بیفتاد بی جان ز پای
هوش مصنوعی: او از دست ناکامی بر خود گرفته و در جایی دیگر، دچار شکست و بیحالی شده است.
دل مادر از درد شد ناتوان
بجوشید با خشم دل پهلوان
هوش مصنوعی: دل مادر به خاطر درد و رنجی که متحمل شده، ضعیف و ناتوان گشته است. در عین حال، این درد و رنج باعث شده تا احساس خشم و غضب در دل قهرمان نیز جوش بزند.
به خنجر تن هر دو را پاره کرد
سرانشان ز تن کند و بر باره کرد
هوش مصنوعی: با خنجر، جسم هر دو را پاره کرد و سرهایشان را از تن جدا کرده و بر زمین انداخت.
هر آن کاو نترسد ز دستان زن
ازو در جهان رای دانش مزن
هوش مصنوعی: هر کسی که از رفتارهای ناپسند زنان نترسد، در این دنیا به او احترام بگذار و او را عالم بنام.
زن نیک در خانه نازست و گنج
زن بد چو دیوست و مار شکنج
هوش مصنوعی: زنی که خوب و شایسته است در خانه آرامش و نعمت به همراه دارد، اما زنی که بد و نیکنام نیست، همانند دیو و مار، آزاردهنده و خطرناک است.
ز دستان زن هر که ناترس کار
روان با خرد نیستش سازگار
هوش مصنوعی: هر که از دستان زن نترسد و در کارها با خرد و فهم پیش برود، به خوبی و راحتی خواهد رسید.
زنان چون درختند سبز آشکار
ولیک از نهان زهر دارند بار
هوش مصنوعی: زنان مانند درختانی هستند که به طور ظاهری سرسبز و زیبا به نظر میرسند، اما در دل خود میتوانند نکات تلخ و خطرناک مخفی کرده باشند.
هنرشان همینست کاندر گهر
به گاه زهه مردم آرند بر
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که هنر و ویژگی خاص آنها این است که در زمان نیاز، مردم را به سمت خود جذب میکنند و در واقع به آنها ارزش و رونق میبخشند.
چو پردخت از آن هر دو زن پهلوان
یکی را گزید از میان گوان
هوش مصنوعی: از میان دو زن، یکی با زیبایی و قدرتی که داشت، پهلوان را انتخاب کرد.
مرو را به کابل به شاهی نشاند
به زوال شد و یک مه آنجا بماند
هوش مصنوعی: او را به کابل بردند و به سلطنت نشاند، اما بر روی او زوال و نابودی حاکم شد و فقط یک ماه در آنجا باقی ماند.
اسیران که بگرفت در کارزار
فرستاد زی سیستان سی هزار
هوش مصنوعی: گروه زیادی از اسیران را که در نبرد گرفتار شده بودند، به سیستان فرستادند.
که سوگند بودش به یزدان پاک
که آنجا به خونشان کند گِل ز خاک
هوش مصنوعی: او به یزدان پاک قسم خورده که در آنجا به خاطر خونشان، خاک را به گِل تبدیل کند.