بخش ۸۴ - جنگ شاه کابل با زابلیان وشکسته شدن اثرط
چوباز سپیده بزد پر باز
از او زاغ شب شد گریزنده باز
شه کابل آورد لشکر به جنگ
برابر دو صد برکشیدند تنگ
بپیوست رزمی گران کز سپهر
گریزنده شد ماه و گم گشت مهر
برآمد ده و دار و گیر و گریز
زهر سو سرافشان بُد و ترگ ریز
جهان جوش گردان سرکش گرفت
به دریا زتیغ آب آتش گرفت
همه دشت تابان ز الماس بود
همه کوه در بانگ سر پاس بود
فکنده سر نیزه ی جان ستان
یکی را نگون و یکی را ستان
زبس خون خسته زمی لاله زار
وز آن خستگان خاسته ناله زار
تن پیل پرخون و پرتیر و خشت
چو زآب بقم رسته بر کوه کشت
به تیغ وسنان و به گرز گران
بکشتند چندان ز یکدیگران
که شد مرگ از آن خوار برچشم خویش
سته گشت و نفرید بر خشم خویش
دل جنگیان شد ز کوشش ستوه
شکست اندر آمد به زاول گروه
ز پیش سپه نوشیار دلیر
درآمد بغرید چون تند شیر
کزین غرچگان چیست چندین گریغ
بکوشید هم پشت با گرز و تیغ
همان لشکرست این که در کارزار
گریزان شدند از شما چند بار
سپه را به یک بار پس باز برد
به نیزه فکند از یلان چند گرد
تنوره زد از گردش اندر سپاه
ز هر سو به زخمش گرفتند راه
بینداختندش به شمشیر دست
فکندند بی جانش بر خاک پست
پسرش از دلیری بیفشرد پای
ستد کینه زان جنگجویان بجای
نخست از یلان پنج بفکند تفت
پدر را ببست از بر زین و رفت
دلیران زاول همه ترگ و تیغ
فکندند و جستند راه گریغ
از ایشان همه دشت سر بود ودست
گرفتند بسیار و کشتند و خست
چوشب خیمه زد از پرند سیاه
درو فرش سیمین بگسترد ماه
شه کابل آنجا که پیروز گشت
بزد با سپه خیمه بر کوه و دشت
گریزندگان نزد اثرط به درد
رسیدند پرخون و پرخاک و گرد
بدادندش از هر چه بُد آگهی
بماند از هش و رای مغزش تهی
زدرد سپه وز غم نوشیار
به دل درش با زهر شد نوش یار
بخش ۸۳ - جنگ نوشیار با انبارسی: به جنگ آن دو سالار پیش از دو شاهبخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب: یکی نامه نزدیک گرشاسب زود
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چوباز سپیده بزد پر باز
از او زاغ شب شد گریزنده باز
هوش مصنوعی: وقتی صبح میشود، پرندهای که آزاد میشود به سمت آسمان پرواز میکند و پرنده شب، یعنی زاغ، از او دور میشود.
شه کابل آورد لشکر به جنگ
برابر دو صد برکشیدند تنگ
هوش مصنوعی: شاه کابل سپاه را به میدان جنگ آورد و دو صد نفر را در کنار هم به صف کرد.
بپیوست رزمی گران کز سپهر
گریزنده شد ماه و گم گشت مهر
هوش مصنوعی: رزمیکاران به هم پیوستند و در نتیجهی این اتحاد، ماه از آسمان دور شد و نور خورشید ناپدید گردید.
برآمد ده و دار و گیر و گریز
زهر سو سرافشان بُد و ترگ ریز
هوش مصنوعی: دوشنبه پر بود از شگفتیها و زیباییهایی که در هر طرف به چشم میخورد. در این فضا، افراد و احساسات مختلفی به چشم میرسیدند و صحنهها به قدری زیبا و زنده بودند که دل هر کسی را میبرد.
جهان جوش گردان سرکش گرفت
به دریا زتیغ آب آتش گرفت
هوش مصنوعی: جهان به شدت در حال تغییر و تحول است و به نقل از دریای نا آرام، آتش و خطر به وجود آمده است.
همه دشت تابان ز الماس بود
همه کوه در بانگ سر پاس بود
هوش مصنوعی: تمام دشتها درخشان و مانند الماس بودند و کوهها در آواز سرود و بانگ پاسبانی به صدا درآمده بودند.
فکنده سر نیزه ی جان ستان
یکی را نگون و یکی را ستان
هوش مصنوعی: یکی از انسانها به خواب مرگ فرو رفته و دیگری را به خود جذب میکند.
زبس خون خسته زمی لاله زار
وز آن خستگان خاسته ناله زار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از حال و روزی غمانگیز و دردناک در میان لالهزار سخن میگوید. او به شدت تحت تاثیر زخمها و رنجهای عاطفی و احساسی قرار دارد و این احساسات را با صدای نالهواری که از دل آن خستگان برمیخیزد، بیان میکند. به طور کلی، حس ناامیدی و غم در دل این زیبایی طبیعی مشهود است.
تن پیل پرخون و پرتیر و خشت
چو زآب بقم رسته بر کوه کشت
هوش مصنوعی: بدن فیل بزرگ و پرخون و پر تیر و سنگ است، مثل اینکه از آب بیرون آمده و بر روی کوه قرار گرفته است.
به تیغ وسنان و به گرز گران
بکشتند چندان ز یکدیگران
هوش مصنوعی: با شمشیر و نیزه و چکش سنگین، افراد زیادی را از همدیگر کشتند.
که شد مرگ از آن خوار برچشم خویش
سته گشت و نفرید بر خشم خویش
هوش مصنوعی: مرگ برای او چقدر خوار و ذلیل شده است که با دیدنش، چشمانش به حیرت افتاده و از خشم خود دوری میجوید.
دل جنگیان شد ز کوشش ستوه
شکست اندر آمد به زاول گروه
هوش مصنوعی: دل رزمندگان از تلاش خسته و ناامید شد و در نهایت، به گروهی گرفتار در شکست و دلسردی رسید.
ز پیش سپه نوشیار دلیر
درآمد بغرید چون تند شیر
هوش مصنوعی: ناگهان سپه رزمنده و شجاع ظاهر شد و مانند شیر猛 و تندخو غرش کرد.
کزین غرچگان چیست چندین گریغ
بکوشید هم پشت با گرز و تیغ
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از این صدای ناله و فریاد که به گوش میرسد، چه تعداد از افراد در تلاش هستند تا با سلاح و نیروی خود از خود دفاع کنند.
همان لشکرست این که در کارزار
گریزان شدند از شما چند بار
هوش مصنوعی: این افراد که در میدان نبرد از شما فرار کردند، همان جنگجویانی هستند که با شما در نبرد بودند.
سپه را به یک بار پس باز برد
به نیزه فکند از یلان چند گرد
هوش مصنوعی: سربازان را به یکباره به عقب برگرداند و چند تن از دلاوران را با نیزه به زمین انداخت.
تنوره زد از گردش اندر سپاه
ز هر سو به زخمش گرفتند راه
هوش مصنوعی: بر اثر چرخش او، در میان لشکر، هر طرف به زخمی که بر تنش بود، راه پیدا کردند و او را محاصره کردند.
بینداختندش به شمشیر دست
فکندند بی جانش بر خاک پست
هوش مصنوعی: او را به شمشیر انداختند و بیجان بر زمین پایین انداختند.
پسرش از دلیری بیفشرد پای
ستد کینه زان جنگجویان بجای
هوش مصنوعی: پسرش از شجاعت و دلیری، پایی محکم بر زمین نهاد و به خاطر آن جنگجویان، کینهای در دلش باقی ماند.
نخست از یلان پنج بفکند تفت
پدر را ببست از بر زین و رفت
هوش مصنوعی: نخستین کار این بود که از میان جنگجویان قوی پنج نفر را به زمین انداخت و سپس پدرش را از روی زین اسب برداشت و رفت.
دلیران زاول همه ترگ و تیغ
فکندند و جستند راه گریغ
هوش مصنوعی: دلیران از آوال تمام شمشیرها و نیزهها را به زمین انداختند و به سمت راهی برای فرار به حرکت درآمدند.
از ایشان همه دشت سر بود ودست
گرفتند بسیار و کشتند و خست
هوش مصنوعی: در میان آنها، همه دشت به نظاره بود و آنها با دست جمع شدند و به کشتار و خستگی مشغول شدند.
چوشب خیمه زد از پرند سیاه
درو فرش سیمین بگسترد ماه
هوش مصنوعی: چنانچه شب به بارش پرند سیاه، خیمهای برپا میشود و در درون آن، ماه بهسان فرش نقرهای گسترش مییابد.
شه کابل آنجا که پیروز گشت
بزد با سپه خیمه بر کوه و دشت
هوش مصنوعی: شهر کابل جایی است که پیروزی به دست آمد و با لشکر خود در کوهها و دشتها در چادر نشست.
گریزندگان نزد اثرط به درد
رسیدند پرخون و پرخاک و گرد
هوش مصنوعی: فراریان به نزد او آمدند و در حالی که در وضعیت دردناک و زخمخوردهای بودند، با لباسهای خاکی و خونین به او رسیدند.
بدادندش از هر چه بُد آگهی
بماند از هش و رای مغزش تهی
هوش مصنوعی: به او از هر چیزی که بد بود، آگاهی دادند، اما مغزش از تدبیر و فهم خالی ماند.
زدرد سپه وز غم نوشیار
به دل درش با زهر شد نوش یار
هوش مصنوعی: از درد و اندوه سپه، نوشیاری که در دل دارم با زهر مسموم شده است.
حاشیه ها
1392/01/03 14:04
امین کیخا
هم پشت یعنی متحدو همدست