گنجور

بخش ۷۷ - در صفت سفر

پدر گفت گرت ازشدن چاره نیست
بدین دیگر اندرز باری بایست
بسا کس که او جُست راه دراز
چو شد نیز نامد سوی خانه باز
یکی از پی مرگ و از روز تنگ
دگر از پی دشمن و نام و ننگ
شدن دانی از خانه روز نخست
ولیک آمدن را ندانی درست
بلایی ز دوزخ سفر کردنست
غم چیز و تیمار جان خوردنست
درو رنج باید کشیدن بسی
جفا بردن از دست هر ناکسی
به ره چون شوی هیچ تنها مپوی
نخستین یکی نیک همره بجوی
کجا رفت خواهی ببر بردنی
بپرهیز و مَستان ز کس خوردنی
چو تنها بُوی رنج دیده بسی
مده اسپ را بر نشیند کسی
مشو در ره تنگ هرگز سوار
ز دزدان بپرهیز در رهگذار
مکن تیره شب آتش تابناک
وگر چاره نبود فکن در مغاک
به هر ره مشو تا ندانی درست
هر آبی مخور نازموده نخست
همی تا بود دشت و آباد جای
به ویرانی اندر مکن هیچ رای
به کاری چو در ره درایی ز زین
نخست از پس و پیش هر سو ببین
به هنجار ره چون درافتی ز راه
همی کن به ره داغ هر پی نگاه
کجا گم شدی چون فرو رفت هور
بران برنشان ستاره ستور
وگر جای آرام در خور بود
بُوی تا گه روز بهتر بود
به رفتن مرنجان چنان بارگی
که آرد گه کار بیچارگی
ز یک روزه دو روزه ره ساختن
به از اسپ کشتن ز بس تاختن
به هر جای از اسپ مگذار چنگ
همیشه عنان دار یا پالهنگ
به ره خوب جایی گزین بی گزند
بَر خویش دار اسپ و گرز و کمند
همیشه کمان بر زه آورده باش
پسیچ کمین گاه‌ها کرده باش
پیاده ممان کت بگیرد عنان
ز خود دور دارش به تیر و سنان
ز چیز کسان وز بد انگیختن
بپرهیز و ز خیره خون ریختن
مشو شب به شهر اندر از ره فراز
بر چشمه و آب منزل مساز
مدار اسپ و ناآزموده رهی
مکن جز که با مهربان همرهی
به شهری که بد باشد آب و هوا
مجوی و مخور هر چت آید هوا
به بیماری اندیشه را تیز کن
ز هر خوردنی زود پرهیز کن
چو بینی‌ خورش‌های‌ خوش گرد خویش
بیندیش تلخی دارو ز پیش
مشو یار بدخواه و همکار بد
که تنها بسی به که با یار بد
نباید که بد پیشه باشدت دوست
که هرکس چنانت شمارد که اوست
مخور باده چندان کت آید گزند
مشو مست از و خرمی کن پسند
مگو راز با زفت و بیچاره دل
مخواه آرزو تا نگردی خجل
ز پنهان مردم به دل ترس دار
که پنهان مردم فزون ز آشکار
همه جانور در جهان گونه گون
برون پیسه باشند و مردم درون
مشو سوی رودی که نایی به در
به یک ماه دیر آی و بر پل گذر
به گرداب در غرقگان را دلیر
مگیر ار نباشی بر آن آب چیر
شنا بر چو بی آشنا را گرد
چو زیرک نباشد نخست او مُرد
چو در دشمنی جایی افتدت رای
درآن دشمنی دوستی را بپای
چنان بر سوی دوستی نیز راه
که مر دشمنی را بود جایگاه
به دشمن چو داری به چیزی نیاز
زی‌ او خوش‌ چو زی‌ دوستان سرفراز
گر از خواسته نام جویی و لاف
بخور بی نکوهش بده بی گزاف
چنان خور که نایدت درد و گداز
چنان بخش کت نفکند در نیاز
خوری و بپوشی ز روی خرد
از آن به که بنهی و دشمن خورد
ز بهر خور و پوش باید درم
چو این دو نباشد چه بیش و چه کم
مبر غم به چیزی که رفتت ز دست
مرین را نگه‌ دار اکنون که هست
چو اندک بود خواسته با کسی
ز رادیش زفتی نکوتر بسی
درم زیر خاک اندر انباشتن
به از دست پیش کسان داشتن
به خانه در از یافتن زرّ ناب
چنان است کندر جهان آفتاب
همه کارها را سرانجام بین
چو بدخواه چینه نهد دام بین
مخند ار کسی را رخ از درد زرد
که آگه نیی زو تو او راست درد
چو از سخت کاری برستی ز بخت
دگر تن میفکن در آن کار سخت
خوی آن که نشناسی و رای اوی
نهان راز و تدبیر با او مگوی
که گر نیک باشد بود نیکساز
وگر بد بود بد سگالدت باز
مکن دزدی و چیز دزدان مخواه
تن از طمع مفکن به زندان و چاه
ز دزدان هر آن کس که پذیرفت چیز
به دزدی ورا زود گیرند نیز
چو خواهی که چیزی ندزددت کس
جهان را همه دزد پندار و بس
به گفتار با مهتران بر مجوش
به زور آنکه بیش از تو با او مکوش
مزن رای با تنگ دست از نیاز
که جز راه بد ناردت پیش باز
ز بهر گلو پارسایی مکن
به خوان کسان کدخدایی مکن
مشو یار بدبخت و کم بوده چیز
که از شومی‌اش بهره یابی تو نیز
مکن خو به پُر خفتن اندر نهفت
که با کاهلی خواب شب هست جفت
برین باش یکسر که دادمت پند
گرفتش به بر دیر و بگریست چند
سپهبد دل از هر بدی ساده کرد
بدین پند کار ره آماده کرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پدر گفت گرت ازشدن چاره نیست
بدین دیگر اندرز باری بایست
هوش مصنوعی: پدر گفت: اگر چاره‌ای برای تغییر وضعیتت نداری، پس به همین روش باید صبر کنی و تحمل کنی.
بسا کس که او جُست راه دراز
چو شد نیز نامد سوی خانه باز
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که تا راه طولانی را پیش می‌گیرند، اما بعد از آن دیگر به خانه برنمی‌گردند.
یکی از پی مرگ و از روز تنگ
دگر از پی دشمن و نام و ننگ
هوش مصنوعی: یک نفر برای فرار از مرگ و روزهای سخت و تلخ، و دیگری برای مقابله با دشمن و حفظ نام و اعتبارش تلاش می‌کند.
شدن دانی از خانه روز نخست
ولیک آمدن را ندانی درست
هوش مصنوعی: می‌دانی که چگونه باید از روز اول به روزگار برسیم، اما درست نمی‌دانی چگونه باید به خانه برگردی.
بلایی ز دوزخ سفر کردنست
غم چیز و تیمار جان خوردنست
هوش مصنوعی: سفر به جهنم عذابی است، و غم و نگرانی باعث آسیب به روح می‌شود.
درو رنج باید کشیدن بسی
جفا بردن از دست هر ناکسی
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف، باید سختی‌ها و بی‌مهری‌های زیادی را از افراد نادان تحمل کرد.
به ره چون شوی هیچ تنها مپوی
نخستین یکی نیک همره بجوی
هوش مصنوعی: وقتی که به سفر می‌روی، هرگز تنها نرو. ابتدا یک همراه خوب پیدا کن تا در کنار هم باشید.
کجا رفت خواهی ببر بردنی
بپرهیز و مَستان ز کس خوردنی
هوش مصنوعی: به جایی نرو که تو را به دردسر بیندازد و از نوشیدن هر چیزی که از دیگران می‌گیری، دوری کن.
چو تنها بُوی رنج دیده بسی
مده اسپ را بر نشیند کسی
هوش مصنوعی: وقتی کسی به سختی و درد عادت کرده باشد، دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند او را از این وضعیت نجات دهد و او همیشه در همان حال می‌ماند.
مشو در ره تنگ هرگز سوار
ز دزدان بپرهیز در رهگذار
هوش مصنوعی: هرگز در مسیرهای باریک و خطرناک حرکت نکن و از دزدان دوری کن.
مکن تیره شب آتش تابناک
وگر چاره نبود فکن در مغاک
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی در تاریکی شب روشنایی ایجاد کنی، بهتر است که خود را در مکان خطرناکی قرار ندهی.
به هر ره مشو تا ندانی درست
هر آبی مخور نازموده نخست
هوش مصنوعی: به هر راهی نرو تا زمانی که از آن خوب ندانسته باشی و هر آبی را نخور تا آن را آزمایش نکرده‌ای.
همی تا بود دشت و آباد جای
به ویرانی اندر مکن هیچ رای
هوش مصنوعی: تا زمانی که دشت‌ها و زمین‌های سرسبز وجود دارند، هیچ فکری برای ویرانی و خراب کردن آن‌ها نداشته باش.
به کاری چو در ره درایی ز زین
نخست از پس و پیش هر سو ببین
هوش مصنوعی: وقتی که تصمیم به اقدام یا آغاز کاری می‌گیری، ابتدا باید از زوایای مختلف به درستی وضعیت را بررسی کنی، نه اینکه تنها به جلو نگاه کنی.
به هنجار ره چون درافتی ز راه
همی کن به ره داغ هر پی نگاه
هوش مصنوعی: هرگاه که از مسیر درست خارج شدی، با نگاه به مقصد خود، به راهی که باید بروی توجه کن و با عزم راسخ ادامه بده.
کجا گم شدی چون فرو رفت هور
بران برنشان ستاره ستور
هوش مصنوعی: کجا رفتی که وقتی هور در زیر زمین فرو رفت، ستاره‌ها خاموش شدند؟
وگر جای آرام در خور بود
بُوی تا گه روز بهتر بود
هوش مصنوعی: اگر جایی برای آرامش وجود داشته باشد، بهتر است که در آنجا بمانیم تا روز بهتری را تجربه کنیم.
به رفتن مرنجان چنان بارگی
که آرد گه کار بیچارگی
هوش مصنوعی: هرگز در رفتن دیگران را به دردسر نینداز، زیرا این کار ممکن است به مشکلات و ناامیدی‌های بیشتری منجر شود.
ز یک روزه دو روزه ره ساختن
به از اسپ کشتن ز بس تاختن
بهتر است که برای رسیدن به هدف و پیشرفت، با تدبیر و صبر گام برداریم، تا اینکه با شتاب و عجله و به خطر انداختن خود، راه را به سرعت طی کنیم. اگر در دو روز برسیم بهتر از این است که جان اسب را برای زودتر رسیدن به خطر بیاندازیم.
به هر جای از اسپ مگذار چنگ
همیشه عنان دار یا پالهنگ
هوش مصنوعی: به هر کجا که بروی و قدم برداری، همیشه کنترل خودت را حفظ کن و از امکاناتت به خوبی استفاده کن.
به ره خوب جایی گزین بی گزند
بَر خویش دار اسپ و گرز و کمند
هوش مصنوعی: در مسیر صحیح، به جایی امن و مطمئن برو و از خودت مراقبت کن. اسب، گرز و کمند را در کنار خود داشته باش تا آماده باشی.
همیشه کمان بر زه آورده باش
پسیچ کمین گاه‌ها کرده باش
هوش مصنوعی: همیشه آماده باش و آماده تیراندازی. همچنین باید مراقب کمین‌ها و نقشه‌های دشمنان باشی.
پیاده ممان کت بگیرد عنان
ز خود دور دارش به تیر و سنان
هوش مصنوعی: کسی که پیاده است، نباید افسار را به دست دیگری بسپارد؛ او باید خود را از خطرات دور نگه دارد و در برابر تهدیدات با تیر و نیزه آماده باشد.
ز چیز کسان وز بد انگیختن
بپرهیز و ز خیره خون ریختن
هوش مصنوعی: از کارهای دیگران و تحریک‌های ناگوار دوری کن و از ایجاد ناآرامی و خشونت خودداری نما.
مشو شب به شهر اندر از ره فراز
بر چشمه و آب منزل مساز
هوش مصنوعی: در شب به شهر نرو و از راه بلندی نرو، زیرا بر چشمه و آب نباید توقف کنی.
مدار اسپ و ناآزموده رهی
مکن جز که با مهربان همرهی
هوش مصنوعی: به خود زحمت نده که در مسیری نروی، مگر اینکه با محبت و دوستی همراه باشی.
به شهری که بد باشد آب و هوا
مجوی و مخور هر چت آید هوا
هوش مصنوعی: به جایی که آب و هوایش نامناسب و غیرمساعد است نرو و از هر چیز نامطلوبی که بر تو تأثیر منفی می‌گذارد، دوری کن.
به بیماری اندیشه را تیز کن
ز هر خوردنی زود پرهیز کن
هوش مصنوعی: اگر به بیماری مبتلا شدی، ذهن خود را با دقت و تیزبینی پرورش بده و از هر نوع غذا به سرعت اجتناب کن.
چو بینی‌ خورش‌های‌ خوش گرد خویش
بیندیش تلخی دارو ز پیش
هوش مصنوعی: وقتی غذاهای لذیذ و خوشمزه‌ای را می‌بینی، به یاد داشته باش که برای سلامتی‌ات باید تلخی داروها را هم تحمل کنی.
مشو یار بدخواه و همکار بد
که تنها بسی به که با یار بد
هوش مصنوعی: به دنبال دوستان و همکاران نامناسب نباش، زیرا در تنهایی بهتر است که با دوستان بد نباشی.
نباید که بد پیشه باشدت دوست
که هرکس چنانت شمارد که اوست
هوش مصنوعی: دوستت نباید بد رفتار باشد، زیرا اگر چنین باشد، ممکن است دیگران نیز تو را مثل او قضاوت کنند.
مخور باده چندان کت آید گزند
مشو مست از و خرمی کن پسند
هوش مصنوعی: به خاطر نوشیدن زیاد مشروبات الکلی به خود آسیب نرسان و تحت تاثیر آن قرار نگیر؛ بلکه با خوشی و آرامش زندگی کن و از لذت‌ها بهره‌مند شو.
مگو راز با زفت و بیچاره دل
مخواه آرزو تا نگردی خجل
هوش مصنوعی: راز خود را با کسی که نرم‌خو و زجر کشیده است، در میان نگذار. آرزوهای خود را بجوی تا زمانی که شرمنده نشوی.
ز پنهان مردم به دل ترس دار
که پنهان مردم فزون ز آشکار
هوش مصنوعی: از افرادی که در دل پنهان هستند، بترس؛ زیرا افرادی که در خفا به نیت‌های ناپاک می‌پردازند، نیرنگ و تدبیرشان بیشتر از کسانی است که در ظاهر خود را نشان می‌دهند.
همه جانور در جهان گونه گون
برون پیسه باشند و مردم درون
هوش مصنوعی: تمام جانوران در جهان انواع مختلفی دارند و انسان‌ها تنها درون خودشان تفاوت‌های زیادی دارند.
مشو سوی رودی که نایی به در
به یک ماه دیر آی و بر پل گذر
هوش مصنوعی: به سمت رودی نرو که برای عبور از آن، نیاز به زمانی بیش از یک ماه داری و باید از پل عبور کنی.
به گرداب در غرقگان را دلیر
مگیر ار نباشی بر آن آب چیر
هوش مصنوعی: اگر در امواج خطرناک دریا غرق شده‌ای، دلیرانه عمل کن؛ اما اگر بر آب تسلط نداری، خودت را به مخاطره نینداز.
شنا بر چو بی آشنا را گرد
چو زیرک نباشد نخست او مُرد
هوش مصنوعی: شخصی که بدون آگاهی و شناخت، به کاری وارد می‌شود، مانند کسی است که در شنا کردن ناآشنا باشد. اگر او زیرک نباشد، در ابتدا دچار مشکل خواهد شد و حتی ممکن است بر اثر نادانی‌اش آسیب ببیند.
چو در دشمنی جایی افتدت رای
درآن دشمنی دوستی را بپای
هوش مصنوعی: اگر در موقعیتی که با کسی دشمنی داری قرار بگیری، بهتر است در آن دشمنی به دوستی احترام بگذاری و از دست‌کم‌گرفتن آن پرهیز کنی.
چنان بر سوی دوستی نیز راه
که مر دشمنی را بود جایگاه
هوش مصنوعی: دوستی باید به قدری قوی و درست باشد که حتی دشمنی نتواند در آن نفوذ کند یا جایی برای خود پیدا کند.
به دشمن چو داری به چیزی نیاز
زی‌ او خوش‌ چو زی‌ دوستان سرفراز
هوش مصنوعی: اگر به دشمنی نیازمند باشی، باید با او خوش‌رفتار باشی، اما با دوستان باید با احترام و عزت رفتار کنی.
گر از خواسته نام جویی و لاف
بخور بی نکوهش بده بی گزاف
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نام و اعتبار هستی و فقط حرف‌هایی بی‌معنی می‌زنی، بدون هیچ انتقادی از خودت، تنها در مزخرف‌گویی نکن.
چنان خور که نایدت درد و گداز
چنان بخش کت نفکند در نیاز
هوش مصنوعی: آن‌چنان بخور که درد و رنج به سراغت نیاید و چنان بخشش کن که در خواسته و نیاز کسی را ناامید نگذاری.
خوری و بپوشی ز روی خرد
از آن به که بنهی و دشمن خورد
هوش مصنوعی: بهتر است که به خاطر عقل و درایت، از خوردن و پوشیدن خودداری کنی تا اینکه به دیگران آسیب برسانی و دشمنی کنی.
ز بهر خور و پوش باید درم
چو این دو نباشد چه بیش و چه کم
هوش مصنوعی: برای خورد و پوش باید پول داشت؛ اگر این دو نباشد، پس چه چیز دیگری مهم است؟
مبر غم به چیزی که رفتت ز دست
مرین را نگه‌ دار اکنون که هست
هوش مصنوعی: نگران چیزهایی که از دستت رفته نباش؛ اکنون که هنوز چیزهایی در دست داری، آن‌ها را حفظ کن.
چو اندک بود خواسته با کسی
ز رادیش زفتی نکوتر بسی
هوش مصنوعی: اگر خواسته‌ات اندک باشد، با کسی که رفتار نیکو دارد، بهتر از بسیاری از دیگران خواهد بود.
درم زیر خاک اندر انباشتن
به از دست پیش کسان داشتن
هوش مصنوعی: بهتر است که مال و دارایی خود را زیر خاک پنهان کنی تا اینکه آن را در دست دیگران قرار دهی.
به خانه در از یافتن زرّ ناب
چنان است کندر جهان آفتاب
هوش مصنوعی: به دست آوردن زر ناب در خانه، همانند پیدایش آفتاب در جهان است.
همه کارها را سرانجام بین
چو بدخواه چینه نهد دام بین
هوش مصنوعی: وقتی کسی نیت بدی دارد و در تلاش است تا به دیگران آسیب بزند، در نهایت نتیجه کارش را خواهد دید. باید مراقب بود که تحت تأثیر این دسیسه‌ها قرار نگیریم.
مخند ار کسی را رخ از درد زرد
که آگه نیی زو تو او راست درد
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر درد و رنجی که دارد، چهره‌اش زرد شده است، به او نخرخش، زیرا تو از درد و مشکل او بی‌خبری.
چو از سخت کاری برستی ز بخت
دگر تن میفکن در آن کار سخت
هوش مصنوعی: وقتی از کار سختی فارغ شدی، دیگر خودت را در آن کار دشوار نینداز.
خوی آن که نشناسی و رای اوی
نهان راز و تدبیر با او مگوی
هوش مصنوعی: با کسی که او را نمی‌شناسی و افکارش را نمی‌دانی، رازی نگو و درباره تدبیر و نقشه‌اش صحبت نکن.
که گر نیک باشد بود نیکساز
وگر بد بود بد سگالدت باز
هوش مصنوعی: اگر کار نیکو انجام دهی، انسان نیکو می‌شوی و اگر کار بد انجام دهی، به سرنوشت بدی دچار می‌گردی.
مکن دزدی و چیز دزدان مخواه
تن از طمع مفکن به زندان و چاه
هوش مصنوعی: به چیزهایی که متعلق به دیگران است، چشم ندوز و دزدیدن نکن. از خودت هم طمع نکن که در پی آن به دردسر و مشکل می‌افتی.
ز دزدان هر آن کس که پذیرفت چیز
به دزدی ورا زود گیرند نیز
هوش مصنوعی: هر کسی که از دزدان چیزی را قبول کند، به زودی خود هم به دزدی گرفتار خواهد شد.
چو خواهی که چیزی ندزددت کس
جهان را همه دزد پندار و بس
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی چیزی از تو دزدیده نشود، همه جهان را دزد تصور کن و بس.
به گفتار با مهتران بر مجوش
به زور آنکه بیش از تو با او مکوش
هوش مصنوعی: با بزرگ‌ترها صحبت کن و خودت را درگیر نکن که با کسی که بالاتر از توست، به زور و جدل بیفتی.
مزن رای با تنگ دست از نیاز
که جز راه بد ناردت پیش باز
هوش مصنوعی: با فرد محتاج و بی‌چاره مشورت نکن، زیرا او به جز راه‌های نادرست و مشکلات، چیزی برای تو نخواهد داشت.
ز بهر گلو پارسایی مکن
به خوان کسان کدخدایی مکن
هوش مصنوعی: برای حفظ زاویه‌ی خودت، به مهمانی دیگران نرو و خود را درگیر کارهای آنان کن.
مشو یار بدبخت و کم بوده چیز
که از شومی‌اش بهره یابی تو نیز
هوش مصنوعی: به دوستی با کسی که بدشانس و بی‌چیز است نپرداز، زیرا از بدبختی او ممکن است تو نیز متأثر شوی.
مکن خو به پُر خفتن اندر نهفت
که با کاهلی خواب شب هست جفت
هوش مصنوعی: هرگز به خواب غفلت نرو، زیرا خواب شب با سستی و تنبلی همراه است.
برین باش یکسر که دادمت پند
گرفتش به بر دیر و بگریست چند
هوش مصنوعی: بر این حال یکدل و یک‌جا باش، چون نصیحتی به تو داده‌ام که آن را به یاد بسپار. او مدت‌ها در کنار تو بوده و از درد و اندوهش می‌گریسته است.
سپهبد دل از هر بدی ساده کرد
بدین پند کار ره آماده کرد
هوش مصنوعی: سردسته‌ی دل، از هر نوع بدی خود را جدا کرد و با این نصیحت، مسیر را برای کار خود هموار ساخت.

حاشیه ها

1392/01/02 22:04
علیرضا

پالهنگ به معنر افسار و لگام

1392/01/03 00:04
امین کیخا

به خوان کسان کدخدایی نکن عادت زیبنده ای است می گوید مهم أنی مردم می روی صاحب خانه را از غذای خودش تعارف نکن

1393/09/27 17:11
داکتر ق. مصلح بدخشانی

مشو سـوی رودی که نانی به در
به یک ماه دیـر آی و بر پل گذر
1ـ در این بیت، در مصرع اول، به نظر من به جای " نانی" اگر " نایی" به معنای " نیایی" باشد، درست خواهد بود، هم معنای مصرع درست میشود و هم بیت معنا و مفهوم پیدا می کند.
با کلمه ی " نانی"، مصرع چه معنی و بیت چه مفهومی دارد؟ من که ندانستم. به نظرمن:
مشو سوی رودی که نایی به در
به یک ماه دیر آی و بر پل گذر
2ـ در بیت زیر، به گمان اغلب، اشتباه چاپی رخ داده باشد که در مصرع اول آن، به جای " پارسایی" کلمه ی " پارسابب" آمده است، که نه معنا و مفهومی دارد و نه هم با قافیه سازگار است. به نظر من باید بدینسان: «ز بهر گلو پارسایی مکن»، تصحیح شود.
ز بهر گلو پارسابب مکن
به خوان کسان کدخدایی مکن
3 ــ پالهنگ: رشته ای از ابریشم یا موی یا دوالی و یا طنابی که بر گوشه ی لگام بندند و اسپ را بدان کشند و یا ببندند و ترکان آنرا چلبر گویند، که در روز جنگ بدان دست خصم بندند. ریسمانی که بر کنار لجام اسب جنیبت بندند و صید و شکار و مجرم و گناهکار را نیز بدان محکم بربندند.
در بدخشان چلبر را علاوه برآن در مسابقه ی بزکشی بر قاش زین بندند و گاهی چاپ اندازان ویا سوارکاران بزکش، خلاف عرف و قاعده ی معمول بازی، بز را با چلبر بر استناد قاش زین مستحکم دارند.

1396/02/03 20:05
حمیدرضا

مشـــــــــو در ره تنگ هرگز سوار
ز دزدان بپرهیز در دهــــــــــگذار
آنجا رهگذار صحیح است.