گنجور

بخش ۷۱ - درختی که هفت گونه بارش بود

به شهری رسیدند خرّم دگر
پُرآرایش و زیب و خوبی و فر
ز بیرونش بتخانه ای پر نگار
براو بی کران برده گوهر به کار
نهاده در ایوانش تختی ز عاج
بتی در وی از زر با طوق و تاج
درختی گشن رسته در پیش تخت
که دادی بر از هفت سان آن درخت
ز انگور و انجیر و نارنج و سیب
ز نار و ترنج و بِه دلفریب
نه باری بدینسان به بار آمدی
که هر سال بارش دو بار آمدی
هر آن برگ کز وی شدی آشکار
بُدی چهر آن بت برو بر نگار
ز شهر آن که بیمار بودی و سُست
چو خوردی از آن میوه گشتی درست
برو چون مهِ نو یکی داس بود
که تیزیش مانند الماس بود
کسی کاو شدی پیش آن بُت شمن
فدا کردی از بهر او خویشتن
بن داس در نوک شاخی دراز
ببستی و زی خود کشیدی فراز
فکندیش در حلق چون خم شست
به یک ره رها کردی آن گه ز دست
سرش را چو گویی برانداختی
چنین خویشتن را فدا ساختی
همان گاه بودی به یک زخم سخت
تنش بر زمین و سرش بر درخت
سپهدار با ویژگان سپاه
به دیدار آن خانه شد هم ز راه
بدید آن درخت نوآیین به بار
چو باغی پُر از گونه گون میوه دار
سرش سایه گسترده بر کاخ بر
بر از هفت گونه به هر شاخ بر
هم از کار آن داس بر خیره ماند
بر آن بت بنفرید و ز آن جا براند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به شهری رسیدند خرّم دگر
پُرآرایش و زیب و خوبی و فر
هوش مصنوعی: آنها به شهری خوشحال و زیبا رسیدند که پر از زینت و زیبایی و خوبی بود.
ز بیرونش بتخانه ای پر نگار
براو بی کران برده گوهر به کار
هوش مصنوعی: در بیرون، معبدی زیبا و پر از نقش و نگار وجود دارد که او را به سوی خود می‌کشد و گوهری با ارزشی را به کار می‌گیرد.
نهاده در ایوانش تختی ز عاج
بتی در وی از زر با طوق و تاج
هوش مصنوعی: در ایوانش تختی از عاج قرار داده شده و مجسمه‌ای از طلا با گردنبند و تاج در آن وجود دارد.
درختی گشن رسته در پیش تخت
که دادی بر از هفت سان آن درخت
هوش مصنوعی: درختی سرسبز و تنومند در جلو تخت سلطنتی وجود دارد که تو به آن مقام و جایگاهی از هفت وجه عطا کردی.
ز انگور و انجیر و نارنج و سیب
ز نار و ترنج و بِه دلفریب
هوش مصنوعی: از میوه‌های خوشمزه مانند انگور، انجیر، نارنج و سیب، تا میوه‌های خوشگل‌تری مثل نار و ترنج و به.
نه باری بدینسان به بار آمدی
که هر سال بارش دو بار آمدی
هوش مصنوعی: تو به گونه‌ای به دنیا آمدی که هر سال دوبار شادی و خوشحالی را به ارمغان می‌آوری.
هر آن برگ کز وی شدی آشکار
بُدی چهر آن بت برو بر نگار
هوش مصنوعی: هر برگ که از آن درخت آشکار می‌شود، چهره آن معشوق زیبا نیز نمایان می‌گردد.
ز شهر آن که بیمار بودی و سُست
چو خوردی از آن میوه گشتی درست
هوش مصنوعی: کسی که در شهر بیماری و ناتوانی به سر می‌برد، وقتی میوه‌ی مناسب را می‌خورد، حالش خوب می‌شود و بهبود می‌یابد.
برو چون مهِ نو یکی داس بود
که تیزیش مانند الماس بود
هوش مصنوعی: برخیز و مانند ماه نو باش، زیرا که مانند یک داس با لبه‌ای تیز و درخشان همچون الماس هستی.
کسی کاو شدی پیش آن بُت شمن
فدا کردی از بهر او خویشتن
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر آن معشوق خود را فدای او کرده است، در واقع خود را به دست آن بت سپرده است.
بن داس در نوک شاخی دراز
ببستی و زی خود کشیدی فراز
هوش مصنوعی: شاخی بلند را به دقت نگه داشته‌ای و خودت را به آن بالا کشیده‌ای.
فکندیش در حلق چون خم شست
به یک ره رها کردی آن گه ز دست
هوش مصنوعی: او را در حلقش انداختند و مثل خم شست، به یکباره رها کرد و بعد از آن از دستش خارج شد.
سرش را چو گویی برانداختی
چنین خویشتن را فدا ساختی
هوش مصنوعی: وقتی که سر را به سمت پایین می‌انداختی، این‌گونه خود را فدای دیگران کردی.
همان گاه بودی به یک زخم سخت
تنش بر زمین و سرش بر درخت
هوش مصنوعی: در آن لحظه تو زخمی عمیق بر بدنت بودی و بر روی زمین دراز کشیده بودی، در حالی که سرت به درخت تکیه داده بود.
سپهدار با ویژگان سپاه
به دیدار آن خانه شد هم ز راه
هوش مصنوعی: سردار با ویژگی‌های خاص رزمندگان به دیدن آن خانه رفت، از راهی که می‌دانست.
بدید آن درخت نوآیین به بار
چو باغی پُر از گونه گون میوه دار
هوش مصنوعی: درخت جدیدی را دید که با میوه‌های مختلف پر شده و مانند باغی سرشار از انواع میوه‌ها است.
سرش سایه گسترده بر کاخ بر
بر از هفت گونه به هر شاخ بر
هوش مصنوعی: سرش سایه‌ای بر روی کاخی گسترده شده است، که از هر سمت و از هر دسته‌ای هفت نوع زیبایی را به نمایش می‌گذارد.
هم از کار آن داس بر خیره ماند
بر آن بت بنفرید و ز آن جا براند
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به تأثیر شگرف و مرموزی دارد که زیبایی یا قدرتی خاص بر افراد می‌گذارد. شخص تحت تأثیر آن زیبایی قرار گرفته و به حالت خیره‌نگری درآمده و از آن نمی‌تواند چشم بردارد، گویی در جایی گیرافتاده و قادر به حرکت نیست.