گنجور

بخش ۶۸ - شگفتی جزیرۀ رونده

کُهی بُد همان جا به دریا کنار
گرفته ز دریا کنارش سنار
پر انبوه بیشه یکی کوه پیش
نبد نیم فرسنگ پهناش بیش
چو موج فراوان فراز آمدی
شدی آن کُه از جای و باز آمدی
گهی راست بودی دوان پیلوار
گهی چون به ناورد گردان سوار
گمان برد هر کس که بُد سنگ پشت
برو رسته از بیشه خار درشت
سپهبد ز ملاح پرسش گرفت
کزین کوه تازان چه دانی شگفت
چنین گفت ملاح دانش پژوه
کزین سون دریا دگر هست کوه
جزیریست بر دامن زنگبار
پر انبوه شهری بدو استوار
همه سنگ و خارست آن بوم و مرز
تهی یکسر از میوه و کشت ورز
به یک روزه راهش جزیریست نیز
پر از میوه و کشت و هر گونه چیز
چو آید بهار خوش و دلگشای
بجنبد به موج آن جزیره ز جای
به کردار کشتی ز راه دراز
بیاید بر شهر آن گه فراز
همه شهر بیرون پذیره شوند
به شادی سوی آن جزیره شوند
ز نخچیر وز هیزم و خوردنی
برند آنچه شان باید از بردنی
چو سازند یکساله را کار پیش
جزیره شود باز زی جای خویش
نه رنج و نه پیشه نشسته بجای
همه هر چه باید دهدشان خدای
چنین گفت گرشاسب با رهنمون
که روزی نبشته نگردد فزون
از آن بخش کایزد بکردست پیش
نه کم گردد از رنج روزی نه بیش
دد و مرغ و نخچیر چندین هزار
نگه کن که چون روز گشت آشکار
شوند از برون گرسنه با نیاز
چو شب شد همه سیر گردند باز
نه مر طمع را هستشان پیشه ای
نه دارند جز خوردن اندیشه ای
بگشتند دریا همه سر به سر
بدیدند چندان شگفتی دگر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کُهی بُد همان جا به دریا کنار
گرفته ز دریا کنارش سنار
هوش مصنوعی: در جایی نزدیک دریا، کوهی وجود دارد که در کنار آن سناری قرار گرفته است.
پر انبوه بیشه یکی کوه پیش
نبد نیم فرسنگ پهناش بیش
هوش مصنوعی: در میان جنگل‌های انبوه، کوهی وجود ندارد که نیم فرسنگ عرضش باشد.
چو موج فراوان فراز آمدی
شدی آن کُه از جای و باز آمدی
هوش مصنوعی: زمانی که امواج فراوان بالا می‌آیند، تو نیز مانند کوهی به احساس حرکت و تغییر می‌رسی و سپس به حالتی جدید بازمی‌گردی.
گهی راست بودی دوان پیلوار
گهی چون به ناورد گردان سوار
هوش مصنوعی: گاهی مانند تند و تیز می‌دوی و گاهی مانند سوارانی که در گردش هستند، آهسته حرکت می‌کنی.
گمان برد هر کس که بُد سنگ پشت
برو رسته از بیشه خار درشت
هوش مصنوعی: هر کسی که فکر می‌کند از درد و رنج خود رهایی یافته و به آرامش دست یافته است، در واقع به اندازه‌ای از مشکلات و چالش‌ها فاصله نگرفته که احساس کند به‌کلی از آن‌ها جدا شده است.
سپهبد ز ملاح پرسش گرفت
کزین کوه تازان چه دانی شگفت
هوش مصنوعی: سپهبد از ملاح (کسی که دریا را می‌شناسد) پرسید که از این کوهستان عجیب چه می‌دانی.
چنین گفت ملاح دانش پژوه
کزین سون دریا دگر هست کوه
هوش مصنوعی: ملوان دانشمند گفت که از این طرف دریا که ما هستیم، در طرف دیگر آن کوه وجود دارد.
جزیریست بر دامن زنگبار
پر انبوه شهری بدو استوار
هوش مصنوعی: جزیره‌ای در دامن زنگبار وجود دارد که شهری پرجمعیت و با استحکام در آن قرار دارد.
همه سنگ و خارست آن بوم و مرز
تهی یکسر از میوه و کشت ورز
هوش مصنوعی: آن سرزمین و مرز، پر از سنگ و خار است و کاملاً از محصولات زراعی و میوه خالی است.
به یک روزه راهش جزیریست نیز
پر از میوه و کشت و هر گونه چیز
هوش مصنوعی: در یک روز راه، جزیره‌ای وجود دارد که سرشار از میوه‌ها، محصولات زراعی و انواع مختلف چیزهاست.
چو آید بهار خوش و دلگشای
بجنبد به موج آن جزیره ز جای
هوش مصنوعی: زمانی که بهار زیبا و دلپذیر فرا می‌رسد، جزیره به شوق و شادی از جا می‌جوشد و جنب و جوش می‌کند.
به کردار کشتی ز راه دراز
بیاید بر شهر آن گه فراز
هوش مصنوعی: مثل کشتی که بعد از طی مسیر طولانی به شهر می‌رسد و از آن بالاتر می‌آید.
همه شهر بیرون پذیره شوند
به شادی سوی آن جزیره شوند
هوش مصنوعی: تمام مردم شهر به شوق و شادی به سوی آن جزیره حرکت می‌کنند.
ز نخچیر وز هیزم و خوردنی
برند آنچه شان باید از بردنی
هوش مصنوعی: از شکار و چوب و غذا آنچه لازم است را برمی‌دارند.
چو سازند یکساله را کار پیش
جزیره شود باز زی جای خویش
هوش مصنوعی: وقتی که یک ساله را به کار می‌گیرند، جزیره‌ای به سراغش می‌آید که او را به مکان خود برمی‌گرداند.
نه رنج و نه پیشه نشسته بجای
همه هر چه باید دهدشان خدای
هوش مصنوعی: نه درد و سختی و نه کار و حرفه‌ای وجود دارد که جای همه چیز را بگیرد؛ هر چه نیاز دارند، خداوند به آن‌ها می‌دهد.
چنین گفت گرشاسب با رهنمون
که روزی نبشته نگردد فزون
هوش مصنوعی: گرشاسب به راهنمای خود گفت که روزهایی که نوشته شده‌اند، هرگز زیاد نمی‌شوند.
از آن بخش کایزد بکردست پیش
نه کم گردد از رنج روزی نه بیش
هوش مصنوعی: به آن بخش که خداوند در پیش‌آورده است، نه از مشقت روزی کاسته می‌شود و نه بر آن افزوده می‌گردد.
دد و مرغ و نخچیر چندین هزار
نگه کن که چون روز گشت آشکار
هوش مصنوعی: به جانوران وحشی، پرندگان و شکارچی‌ها چندین هزار نگاه کن، زیرا وقتی که روز شود، همه چیز آشکار خواهد شد.
شوند از برون گرسنه با نیاز
چو شب شد همه سیر گردند باز
هوش مصنوعی: وقتی شب فرامی‌رسد، کسانی که از بیرون با گرسنگی و نیاز به خانه آمده‌اند، دوباره سیر و شکم‌پر می‌شوند.
نه مر طمع را هستشان پیشه ای
نه دارند جز خوردن اندیشه ای
هوش مصنوعی: آنها نه به دنبال طمع هستند و نه در فکر چیز دیگری جز خوردن و تأمین نیازهای اولیه خود.
بگشتند دریا همه سر به سر
بدیدند چندان شگفتی دگر
هوش مصنوعی: دریا به حالت همه‌جانبه‌ای برگشته و همه چیز را مشاهده کردند و از دیدن این همه شگفتی شگفت‌زده شدند.