بخش ۶۱ - شگفتی جزیره ای که استرنگ داشت
سَرِ هفته ز آن جا گرفتند راه
رسیدند زی خوش یکی جایگاه
جزیری که هفتاد فرسنگ بیش
پر از خیزران بود و پر گاومیش
از آن گاومیشان همه دشت و غار
فکندند ایرانیان بی شمار
بجز هندوان هر که خورد از سپاه
که خوردنش هندو شمارد گناه
گِرَد ماده را مادر و نر پدر
از آن کاین دهد شیر و آن کشت و بر
بَرِ دامن آن کُه اندر نهیب
یکی دشت دیدند سر در نشیب
همه خاک او نرم چون توتیا
برو مردمی رُسته همچون گیا
سر و روی و موی و تن و پا و دست
چو اندام ما هم بر اینسان که هست
همه چیزشان بد نبدشان توان
چه باشد تن مردم بی روان
هم از آن گیاهای با بوی و رنگ
شناسنده خوانده ورا استرنگ
از آن هر که کندی فتادی ز پای
چو ایشان شدی بی روان هم به جای
به گاوان از آن چند کندند و برد
مرآن گاو کان کند بر جای مرد
از آن پس ز نیشکر و خیزران
ببردند و شد بار کشتی گران
براندند دلشاد سه روز باز
چهارم رسیدند جایی فراز
کهی پُر دهار و شکسته دره
دهارش همه کان زر یکسره
بسی پشه هر سو به پرواز بود
که هر پشه ای مهتر از باز بود
بسان سنان نیشتر داشتند
همی بر کژآکند بگذاشتند
ز لشکر به زخم سَرِ نیشتر
بکشتند سی مرد را بیشتر
همان مورچه بُد مِه از گوسپند
که در مرد جستی چو شیر نژند
نخستی ز سختی تنش خشت و تیر
فکندند از آن چند هر گرد گیر
ازو بر پی هر که بشتافتند
نشیمنش را کان زر یافتند
همه زر او چون گیا شاخ شاخ
چه بر شخ برسته چه بر سنگلاخ
پراکنده در غار و که هر کسی
به کشتی کشیدند از آن زر بسی
ز بهر شگفتی همیدون به بند
ببردند از آن مور و زآن پشه چند
بخش ۶۰ - جنگ گرشاسب با اژدها و شگفتی ماهی وال: برفتند و آمد جزیری پدیدبخش ۶۲ - شگفتی جزیره ای که مردم سربینی بریده داشت: چو ده روز رفتند ره کم و بیش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سَرِ هفته ز آن جا گرفتند راه
رسیدند زی خوش یکی جایگاه
هوش مصنوعی: در ابتدای هفته، از آن مکان راهی گرفتند و به جایی خوش و مناسب رسیدند.
جزیری که هفتاد فرسنگ بیش
پر از خیزران بود و پر گاومیش
هوش مصنوعی: جزیرهای که هفتاد فرسنگ وسعت داشت، پر از گیاهان خیزران و گاومیشها بود.
از آن گاومیشان همه دشت و غار
فکندند ایرانیان بی شمار
هوش مصنوعی: ایرانیان بی شمار، تمام دشتها و غارها را پر کردند با گاومیشانی که از آنها به وجود آوردهاند.
بجز هندوان هر که خورد از سپاه
که خوردنش هندو شمارد گناه
هوش مصنوعی: به جز افرادی که هندی هستند، هر کسی که از سپاه دشمن بخورد، میتوان خوردن او را گناه تلقی کرد.
گِرَد ماده را مادر و نر پدر
از آن کاین دهد شیر و آن کشت و بر
هوش مصنوعی: اگر ماده حیوان بچهای داشته باشد، پدرش نیز وجود دارد و از ترکیب این دو، شیر و کشته به وجود میآید.
بَرِ دامن آن کُه اندر نهیب
یکی دشت دیدند سر در نشیب
هوش مصنوعی: در دامان کوه، دشت وسیعی دیده میشود که سر آن به پایین متمایل است.
همه خاک او نرم چون توتیا
برو مردمی رُسته همچون گیا
هوش مصنوعی: تمام خاک او نرم و لطیف است مانند صیقل خوردهها، پس مردمی را خواهی یافت که به زیبایی و نرمی گیاهان رشد کردهاند.
سر و روی و موی و تن و پا و دست
چو اندام ما هم بر اینسان که هست
هوش مصنوعی: ظاهر و زیبایی ما شامل چهره، مو، بدن، پا و دست، به شکلی است که دقیقاً همانگونه که هستیم، باید مورد قبول و ارزیابی قرار گیرد.
همه چیزشان بد نبدشان توان
چه باشد تن مردم بی روان
هوش مصنوعی: اگر همه چیز آنها خوب باشد، دیگران چه قدرتی خواهند داشت وقتی که روح مردم از بین رفته باشد؟
هم از آن گیاهای با بوی و رنگ
شناسنده خوانده ورا استرنگ
هوش مصنوعی: این گیاهان به خاطر بوی خوش و رنگهای زیبا قابل شناسایی هستند و از بستر طبیعی خود برداشت شدهاند.
از آن هر که کندی فتادی ز پای
چو ایشان شدی بی روان هم به جای
هوش مصنوعی: هر که در خطر بیفتد و از پا درآید، اگر هم مانند آنها باشد، بیروح و بیجانی در همان مکان خواهد ماند.
به گاوان از آن چند کندند و برد
مرآن گاو کان کند بر جای مرد
هوش مصنوعی: به تعدادی گاو از آنها گرانبها دادند و بردند، چون آن گاوی که ارزشش از دیگران بیشتر بود، در جای خود ایستاده باقی ماند.
از آن پس ز نیشکر و خیزران
ببردند و شد بار کشتی گران
هوش مصنوعی: از آن زمان به بعد، نیشکر و خیزران را برداشتند و این مواد به بار سنگین کشتی تبدیل شد.
براندند دلشاد سه روز باز
چهارم رسیدند جایی فراز
هوش مصنوعی: سه روز شادی و خوشحالی را از دست دادند، اما در روز چهارم به مکانی بلند و زیبا رسیدند.
کهی پُر دهار و شکسته دره
دهارش همه کان زر یکسره
هوش مصنوعی: هرگز با ظاهری که شکسته و خسته به نظر میرسد، نباید قضاوت کرد، زیرا در دل آن ممکن است گنجینههایی از ارزش و زیبایی نهفته باشد.
بسی پشه هر سو به پرواز بود
که هر پشه ای مهتر از باز بود
هوش مصنوعی: بسیاری از پشهها در حال پرواز بودند و به نظر میرسید که هر یک از آنها بزرگتر و مهمتر از باز هستند.
بسان سنان نیشتر داشتند
همی بر کژآکند بگذاشتند
هوش مصنوعی: آنها مانند سنان (نیزه یا تیر) بر کجرفتاریها حمله میکردند و با این رویکرد، رهایشان کردند.
ز لشکر به زخم سَرِ نیشتر
بکشتند سی مرد را بیشتر
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، با زخم نیشتر، سی مرد را از لشکر به قتل رساندند.
همان مورچه بُد مِه از گوسپند
که در مرد جستی چو شیر نژند
هوش مصنوعی: همان مورچهای که از گوساله مشغول به کار بود، در وجودش، قدرتی شبیه به شیر دیده میشود. این جمله نشاندهندهی این است که حتی کوچکترین و به ظاهر ضعیفترین موجودات نیز میتوانند قدرت و توانمندیهای فوقالعادهای در دل خود داشته باشند.
نخستی ز سختی تنش خشت و تیر
فکندند از آن چند هر گرد گیر
هوش مصنوعی: در ابتدا، از سختیها و مشکلاتی که برای او پیش آمد، او را مانند خشت و تیر مورد آزار قرار دادند و در نتیجه، او به شدت تحت فشار و آسیب قرار گرفت.
ازو بر پی هر که بشتافتند
نشیمنش را کان زر یافتند
هوش مصنوعی: هر که به او نزدیک شد، موفق به یافتن مکانی از طلا و ارزشمند شد، پس به دنبال او رفتند و به تلاش پرداختند.
همه زر او چون گیا شاخ شاخ
چه بر شخ برسته چه بر سنگلاخ
هوش مصنوعی: تمام زر و طلایی که او دارد، مانند گیاهانی است که به هر سمتی رشد میکنند، چه بر روی زمین نرم و حاصلخیز و چه بر روی سنگهای سخت.
پراکنده در غار و که هر کسی
به کشتی کشیدند از آن زر بسی
هوش مصنوعی: هر کسی به شکلی از موقعیت و داراییهایش بهرهبرداری میکند و با سرمایهگذاری یا تلاشهایش، به دستاوردهای بیشتری دست مییابد.
ز بهر شگفتی همیدون به بند
ببردند از آن مور و زآن پشه چند
هوش مصنوعی: برای ایجاد شگفتی، آن مورچه و پشههای زیادی را به دام انداختند.
حاشیه ها
1392/01/02 21:04
علیرضا
دهار به معنی غار و شکاف میباشد
1392/01/02 21:04
امین کیخا
کژاکند لغت دیگری برای زره یعنی اکده از کژ و زرهی بوده لابد پر از ابریشم کم بها به عنوان ضربه گیر زیر حلقه هایش
1392/01/02 21:04
علیرضا
کان به معنی معدن میباشد و محل استخراج فلزات
1392/01/02 21:04
علیرضا
آکند به معنی آکنده میباشد