بخش ۵۲ - شگفتی جزیره هر دو زور و خوشی هوا و زمین
همه کوهش از رنگ گل ناپدید
همه راغ پُر سوسن و شنبلید
زمین چرخ و ابرش بخار بهشت
هوا مشکبوی آب عنبر سرشت
تو گفتی بهار از پی دین به کین
سپه کرد و آمد برون از کمین
کمان آزفنداک شد ژاله تیر
گل غنچه ترگ و زره آبگیر
شکوفه چو بر رشته کرده گهر
درختان چو طاووس بگشاده پر
هزاران رده دید گل هر کسی
ازین تازه گلهای ما مِه بسی
ستاک سمن بود زانسان ببر
که یک مرد بستم گرفتی به بر
گل رسته بُد شسته باران ز گرد
چو گیلی سپرها چه سرخ و چه زرد
بنفشه به بالای یکی درفش
ببر برگ هر یک چو جامی بنفش
همه لاله بُد رسته بیراه و راه
دو چندان که باشد عقیقین کلاه
ز بوی گل و سنبل و ارغوان
همی گشت فرتوت از سر جوان
به گیتی نشانی نداد آدمی
جزیری بدان خوشی و خرمی
چنین داستان بود از آن بوم و رُست
که یک سال هرک ایدر آرام جست
هزاران اگر نوبهاران و تیر
برآید نه بیمار گردد نه پیر
خروشان بسی مرغ بُد در هوا
همه خوب رنگ و همه خوش نوا
خدنگ از کمان پهلوان کرد راست
از آن مرغ چندی بیفکند خواست
بدو گفت ملاح کای ارجمند
مرین مرغکان را نشاید فکند
که در ژرف دریا هر آنجایگاه
که ناگه شود کشتیی گم ز راه
به سوی ره این مرغ با خشم و جوش
همی دارد از پیش کشتی خروش
که تا بر پی بانگ و پرواز اوی
برانند کشتی برآواز اوی
کجا مار بینند و نیز از نهنگ
بدرندش از هم به منقار و چنگ
گرفتند از آن زنده چندی شکار
مگر از پی کشتی آید به کار
بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند: که آن جای را رامنی نام بود بخش ۵۳ - شگفتی دیگر جزیره: به دیگر جزیری فکندند رخت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همه کوهش از رنگ گل ناپدید
همه راغ پُر سوسن و شنبلید
هوش مصنوعی: همه کوهها به خاطر رنگ گلها که پوشیده شده، دیده نمیشوند و همه دشتها پر از گل سوسن و شنبلید هستند.
زمین چرخ و ابرش بخار بهشت
هوا مشکبوی آب عنبر سرشت
هوش مصنوعی: زمین با چرخش خود و ابرها که بخارهای بهشت را به ارمغان میآورند، هوایی خوشبو و مانند مشک و آب خوش عطر را به ما هدیه میدهند.
تو گفتی بهار از پی دین به کین
سپه کرد و آمد برون از کمین
هوش مصنوعی: تو گفتی بهار به دنبال عقاید و انتقامات خود، نیروهایش را جمع کرده و از پنهانگاهش خارج شد.
کمان آزفنداک شد ژاله تیر
گل غنچه ترگ و زره آبگیر
هوش مصنوعی: باران مانند تیرکمان به روی زمین میبارد، در حالی که گلها و غنچهها مانند زرهای هستند که آب را به خود جذب میکنند.
شکوفه چو بر رشته کرده گهر
درختان چو طاووس بگشاده پر
هوش مصنوعی: گلها که بر درختان شکوفه زدهاند، مانند پرهای باز شدهی طاووس زیبایی و جلوهای خاص دارند.
هزاران رده دید گل هر کسی
ازین تازه گلهای ما مِه بسی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و تازگی گلهای خود اشاره میکند و میگوید که در میان هزاران گل، گلهای او به قدری زیبا و خاص هستند که بویی بسیار دلنشین دارند. این به نوعی نشانگر برتری و جذابیت خاص آثار اوست.
ستاک سمن بود زانسان ببر
که یک مرد بستم گرفتی به بر
هوش مصنوعی: درخت سمن به دلیل ویژگیهایش از انسانی که تحت فشار قرار گرفته، متوجه میشود. این مرد در سایهاش را در آغوش گرفته است.
گل رسته بُد شسته باران ز گرد
چو گیلی سپرها چه سرخ و چه زرد
هوش مصنوعی: گل تازهای که از باران تمیز شده، مانند سپرهایی به رنگ سرخ و زرد درخشان است.
بنفشه به بالای یکی درفش
ببر برگ هر یک چو جامی بنفش
هوش مصنوعی: در این شعر به زیبایی بنفشهها و رنگ بنفش آنها اشاره شده است. شاعر تصویر میکند که بنفشهها بر روی درفش یا پرچمی قرار دارند و هر یک از برگهای آنها مانند جامی بنفش به نظر میرسد. این تصویر نماد زیبایی و لطافت است.
همه لاله بُد رسته بیراه و راه
دو چندان که باشد عقیقین کلاه
هوش مصنوعی: تمام لالهها از راههای مختلفی ریشهدار شدهاند و این مسیرهای گوناگون به اندازهای زیاد است که به ارزش و زیبایی کلاه عقیقین افزوده میشود.
ز بوی گل و سنبل و ارغوان
همی گشت فرتوت از سر جوان
هوش مصنوعی: بوی گل، سنبل و رنگ ارغوان باعث شدهاند که پیرمرد به یاد روزهای جوانیاش بیفتد و حسرت بزند.
به گیتی نشانی نداد آدمی
جزیری بدان خوشی و خرمی
هوش مصنوعی: انسان در دنیا نشانی از خوشی و خوشبختی واقعی را نشان نداد.
چنین داستان بود از آن بوم و رُست
که یک سال هرک ایدر آرام جست
هوش مصنوعی: در این سرزمین و منطقه، داستانی وجود دارد که در آن هر کسی به مدت یک سال در اینجا زندگی کرد و در آرامش به سر میبرد.
هزاران اگر نوبهاران و تیر
برآید نه بیمار گردد نه پیر
هوش مصنوعی: اگر هزاران بهار و تابستان بیاید، نه کسی مریض میشود و نه کهنسال میگردد.
خروشان بسی مرغ بُد در هوا
همه خوب رنگ و همه خوش نوا
هوش مصنوعی: در آسمان، پرندگان زیادی وجود داشتند که همه زیبا و خوش صدا بودند.
خدنگ از کمان پهلوان کرد راست
از آن مرغ چندی بیفکند خواست
هوش مصنوعی: پهلوان دقیقاً تیر را از کمان رها کرد و به همین دلیل چند پرنده را به زمین انداخت.
بدو گفت ملاح کای ارجمند
مرین مرغکان را نشاید فکند
هوش مصنوعی: ملاح به آن شخص محترم گفت: این پرندگان را نباید دور انداخت.
که در ژرف دریا هر آنجایگاه
که ناگه شود کشتیی گم ز راه
هوش مصنوعی: در عمق دریا، هر نقطهای که ناگهان کشتیای گم شود، سختی و چالشهای خاص خود را دارد.
به سوی ره این مرغ با خشم و جوش
همی دارد از پیش کشتی خروش
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حال و حالت یک پرنده میپردازد که با شور و خشم به سمت راهی حرکت میکند و صدای دریا یا کشتی را از جلو میشنود. پرنده به شکلی هیجانزده در حال پرواز است و این هیجان به وضوح از رفتار و حرکاتش هویداست.
که تا بر پی بانگ و پرواز اوی
برانند کشتی برآواز اوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که صدای او را بشنوند و به پرواز درآیند، کشتی از روی صدای او حرکت میکند.
کجا مار بینند و نیز از نهنگ
بدرندش از هم به منقار و چنگ
هوش مصنوعی: کجا میتوان ماری را دید و با طرحی از نهنگ، آن را با نوک و چنگ خود از هم بکشند؟
گرفتند از آن زنده چندی شکار
مگر از پی کشتی آید به کار
هوش مصنوعی: چند نفر از زندهها را به عنوان شکار捕گیری کردند، اما این کار فقط به این خاطر بوده است که کشتی به وظایفش برسد.