گنجور

بخش ۴۳ - دیگر پرسش گرشاسب از سرشت جهان

بپرسید بازش هنرمند مرد
که یزدان جهان را سرشت از چه کرد
بهانه چه افتاد تا کرده شد
سپهر و ستاره بر آورده شد
چنین گفت این آن شناسد درست
که گیتی همو آفرید از نخست
ولیک از پدر یاد دارم سخن
که گفت این جهان گوهری بُد زبُن
که یزدان چُنان گوهر ناب کرد
گدازیدش از تفّ و جوشاب کرد
ز جوش و تفش باد و آتش فراشت
ز عکسش که بر زد ستاره نگاشت
ز موجش همه کوهها کرد و غار
زمین از کف و چرخها از بخار
ز دانا دگر سان شنیدم درست
که یزدان خرد آفرید از نخست
خرد نقطه فرمانش پرگار کرد
و زو گوهر جان پدیدار کرد
پس از جان هیولی و این گوهران
پس از گوهران چرخ و این اختران
از آغاز بُد جنبشی کافرید
که از زیر آن گرمی آمد پدید
چو آن جنبش آرام را یار شد
از آرام سردی پدیدار شد
کجا جنبش آنجاست گرمی نهفت
چو آرام را باز سردیست جفت
ز گرمی دَرِ خشکی اندر گشاد
ز سردی که برخواست ترّی بزاد
زمان تا زمان خشکی آنگاه باز
همی تاخت ترّی ز سردی فراز
چو سردی سوی خشکی آهنگ کرد
زمین آمد اینک که خشکست و سرد
دمید آتش از خشکی و تف و تاب
ز سردی و ترّی پدید آمد آب
هم از بهر ترّی که سر برفراخت
هوا گشت و هم جفت گرمی بساخت
چو این چارگوهر به ساز آمدند
دگر ره به جنبش فراز آمدند
سبک هر چه زو بُد همه شد بخار
بلندی گرفت از بَرِ هر چهار
چو شد هفت بار آن بخار از زبر
شد این هفت چرخ از بَرِ یکدگر
پس آتش ز نو جنبش انگیخت باز
وزو هفت ره شد بخار از فراز
از آن هر بخار اختری تابناک
برافروخت از چرخ یزدان پاک
ز کیوان گرفت این چنین تا به ماه
به هر چرخ در اختری جایگاه
از آن پس دگر بیکران شد بخار
ستاره برافروخت چندین هزار
مرین گوهران راچو جنبش فتاد
ز دو پهلوی چرخ برخاست باد
از آن باد گردون به گشتن گرفت
ستاره برو ره نوشتن گرفت
سپهر و ستاره به رفتار خاست
یکی سوی چپّ و دگر سوی راست
چو این چار گوهر شد آمیخته
ز هفت و ده و دو در آویخته
نخست از زمین معدنی خاست پاک
برافراخت پس رستنی سر ز خاک
پس از رستنی گونه گون جانور
پدید آمد آمیخت با خواب و خور
پسین مردم آمد که از هر چه بود
شدش بهره و بر همه برفزود
بدو خط پرگار پیوسته شد
دَرِ آفرینش همه بسته شد
نخستین خرد بود و مردم پسین
اگر راه یزدانت باید بس این
ولیک از دگر ره شناسان هند
شنیدم هم از فیلسوفان سند
که دیگر جهان است از ما نهان
که دانا همی خواندش آن جهان
جهانی فروزنده و تابناک
که جای فرشتست و جان های پاک
ز جان وز فرشته درو هر که هست
همه در نمازند و یزدان پرست
دو تا بهره ای زو و بهری به پای
دگر بهره در سجده پیش خدای
گروهی روان ها پس آن گه ز راه
بگشتند و ، دیوان شدند از گناه
از اندازه بر پای بگذاشتند
ز یزدان به هم روی برگاشتند
ستمکارگان و آن که بُد بی ستم
بر آمیخت زین هر دو بهری به هم
چو بردند از پایگه پای خویش
نگون اوفتادند از جای خویش
ز دانش بماندند وز بندگی
به مرگی رسیدند از زندگی
پس آن گه جهان داور داد گر
درایشان سرشت آن جهان دگر
چو بایست در هر گهر کار کرد
جهانی چنین نو پدیدار کرد
از آغاز کاین چار گوهر نمود
میانشان یکی جنبش انگیخت زود
دوگونست جنبش ز بن کژ و راست
همان دایره نیز از نقطه خاست
چو گردیده شد دایره آسمان
زمین ماند چون نقطه اندر میان
ز جنبش چو گردون به رفتار گشت
ز گرمیش آتش پدیدار گشت
دگر باره نو گرمیی برفزود
هوا گشت از آن آتش تیره دود
چو ترّی ز گرمیش لختی براند
گران گشت و در زیر آتش بماند
ز سردی و خشکی زمین بهره داشت
به سردیش ترّی هوا بر گماشت
پس از سردی و ترّی هر دوان
گشاد آب و گرد زمین شد روان
چو بسته شدند این گهر هر چهار
بماندند ازین چرخها در حصار
سرشت جهان پاک از آمیختن
درآمد به هر پیکر انگیختن
ازین گوهران هیچ کاری به جای
نیاید ز بُن ، تا نخواهد خدای
کز آن گوهر این دیگر آگاه نیست
به راز خداوندشان راه نیست
جهاندار کاین چار پیوسته کرد
همه زورشان با زمین بسته کرد
که تا آن روان ها که افکنده اند
درین چار گوهر پراکنده اند
همه بر زمین شان بود پرورش
برو دارد و زآن دهد شان خورش
برد شان به هر کالبد کژّ و راست
بدارد چنان کش بود کام و خواست
از آن پس به پیغمبران آگهی
دهدشان ز راه بدیّ و بهی
پس آن جان که زی روشنی یافت راه
وز ایدر شود گشته پاک از گناه
چو از خاک یزدانش گوید که خیز
به دستش دهد نامه رستخیز
به زودی شمارش گزارد تمام
بهشتش دهد جای آرام و کام
وگر تیره جانی بود زشت کیش
همان روز چون خواند ایزدش پیش
سیه روی خیزد ز شرم گناه
سوی چینود پُل نباشدش راه
ببادفره جاودان کرده بند
در آتش به دوزخ بماند نژند
خنک آن که جانش از گنه هست پاک
بماند بهشی چو خیزد ز خاک
ز من هر چه پرسیدی از کم و بیش
بگفتم ترا چون شنیدم ز پیش
هم از فیلسوفان رومی درست
شنیدم که گیتی هوا بُد نخست
فراوان کسان آن که دانشورند
بهین طبع گیتی هوا را گِرند
هوا هست ارمیده باد از نهاد
چو جنبد هوا نام گرددش باد
هر آن جانور کش دمست از هواست
به دَم جان و تن زنده و بانواست
همه تخم در کشتها گونه گون
که ناراست افتد بود سرنگون
هوا در همه زور و ساز آورد
سَرِ هر نگون زی فراز آورد
اگر چندشان ز آب خیزد پسیچ
هوا چون نباشد نرویند هیچ
ز گردون گروهی نمایند راه
که او را نشاید بُد آن جایگاه
نگوید ورا جای دانش پرست
که برجای جانست گوید چو هست
فرازش هواییست روشن دگر
سبک سخت وز هر هوا پاکتر
ز برش ار نه چیزی دگر سان بُدی
ستاده بدی وی، نه گردان بُدی
هم از باد گردان شدست این چنین
هم از باد شست ایستاده زمین
فلک و آتش و اختر تابناک
همه در هوااند استاده پاک
بدآنسان که آهنگر کارساز
فرازد دمش نزد آتش فراز
دمادم چو باد دم افتد بهم
شود آتش از باد پیچان به دم
ز گیتی هوا بُد نخستین پدید
خدای اندرو جنبشی آفرید
چو جنبید سخت آن هوای شگفت
ببد باد و ، زان باد آتش گرفت
مرآن باد را آتش افسرده کرد
ازو آب بنشاند و گسترده کرد
چو نم دار جامه که بدهیش تاب
بیفشاریش زو بپالاید آب
کف و تیرگی هر چه ز آن آب خاست
زمین گشت اینک که در زیر ماست
پس از تف آن آتش و عکس آب
برآمد بخار و ز نو داد تاب
خدای از بخارش سپهر آفرید
ز عکسش ستاره پدید آورید
ازین پس هر آنچ از کم وز فزون
ببد یکسر از پیش گفتم که چون

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بپرسید بازش هنرمند مرد
که یزدان جهان را سرشت از چه کرد
هوش مصنوعی: از هنرمند مرد سوال کردند که خالق جهان چگونه آن را به وجود آورد.
بهانه چه افتاد تا کرده شد
سپهر و ستاره بر آورده شد
هوش مصنوعی: چرا آسمان و ستاره‌ها به وجود آمدند و تغییر کردند؟
چنین گفت این آن شناسد درست
که گیتی همو آفرید از نخست
هوش مصنوعی: این شخص به درستی می‌گوید که تنها کسی که از آغاز جهان را آفرید، همان است که این چیزها را می‌شناسد.
ولیک از پدر یاد دارم سخن
که گفت این جهان گوهری بُد زبُن
هوش مصنوعی: به یاد دارم که پدرم گفت این دنیا مانند یک گوهر ارزشمند است که زبانش ناتوان است.
که یزدان چُنان گوهر ناب کرد
گدازیدش از تفّ و جوشاب کرد
هوش مصنوعی: خداوند چنان گوهری باارزش خلق کرد که از حرارت و ذوب شدن، به خود شکل و نمای زیبا بخشید.
ز جوش و تفش باد و آتش فراشت
ز عکسش که بر زد ستاره نگاشت
هوش مصنوعی: از تلاطم و گرمای باد و آتش، نشانه‌ای از آن به جا مانده است که بر روی ستاره‌ای نقش بسته است.
ز موجش همه کوهها کرد و غار
زمین از کف و چرخها از بخار
هوش مصنوعی: امواج آن چنان قوی بودند که تمامی کوه‌ها و غارهای زمین را به حرکت درآوردند و علاوه بر آن، چرخ‌ها به خاطر بخار، به جنب و جوش درآمدند.
ز دانا دگر سان شنیدم درست
که یزدان خرد آفرید از نخست
هوش مصنوعی: از فرد دانشمند چیزهای درستی شنیدم که خداوند از ابتدا عقل و خرد را آفرید.
خرد نقطه فرمانش پرگار کرد
و زو گوهر جان پدیدار کرد
هوش مصنوعی: عقل و فهم انسان مانند ابزاری است که مسیر زندگی را مشخص می‌کند و با کمک آن، ارزش‌ها و زیبایی‌های درون انسان به نمایش گذاشته می‌شود.
پس از جان هیولی و این گوهران
پس از گوهران چرخ و این اختران
هوش مصنوعی: پس از روح و جسم و این ویژگی‌ها، بعد از این ویژگی‌ها، آسمان و این ستاره‌ها وجود دارند.
از آغاز بُد جنبشی کافرید
که از زیر آن گرمی آمد پدید
هوش مصنوعی: از همان ابتدا حرکتی وجود داشت که باعث شد گرما و زندگی به وجود آید.
چو آن جنبش آرام را یار شد
از آرام سردی پدیدار شد
هوش مصنوعی: وقتی آن حرکت آرام به یار رسیده، از سردی و سکون، حالت و نشاطی پدیدار شده است.
کجا جنبش آنجاست گرمی نهفت
چو آرام را باز سردیست جفت
هوش مصنوعی: حرکت و جنبش به کجا رفته است؟ گرما و زندگی پنهان شده‌اند، چرا که آرامش در واقع سرما و سکون است.
ز گرمی دَرِ خشکی اندر گشاد
ز سردی که برخواست ترّی بزاد
هوش مصنوعی: به خاطر گرمایی که از خشکی به‌وجود آمده، درها باز شدند و از سرمایی که به وجود آمد، رطوبتی شکل گرفت.
زمان تا زمان خشکی آنگاه باز
همی تاخت ترّی ز سردی فراز
هوش مصنوعی: زمانی می‌گذرد که زمین خشک و بی‌برکات می‌شود، اما سپس دوباره فصل بارانی از راه می‌رسد و زندگی و سبزی به آن برمی‌گردد.
چو سردی سوی خشکی آهنگ کرد
زمین آمد اینک که خشکست و سرد
هوش مصنوعی: وقتی سرما به سمت خشکی حرکت کرد، زمین نیز اینک خشک و سرد شده است.
دمید آتش از خشکی و تف و تاب
ز سردی و ترّی پدید آمد آب
هوش مصنوعی: آتش از خشکی و حرارت برآمد و به خاطر سردی و رطوبت، آب به وجود آمد.
هم از بهر ترّی که سر برفراخت
هوا گشت و هم جفت گرمی بساخت
هوش مصنوعی: به خاطر رطوبتی که باعث شد هوا بالا برود و همچنین به دلیل گرمایی که ایجاد کرد، همه چیز تغییر کرد.
چو این چارگوهر به ساز آمدند
دگر ره به جنبش فراز آمدند
هوش مصنوعی: وقتی این چهار گوهر با هم هماهنگ شدند، مسیر جدیدی برای حرکت و پیشرفت ایجاد شد.
سبک هر چه زو بُد همه شد بخار
بلندی گرفت از بَرِ هر چهار
هوش مصنوعی: هر سبکی که از او بود، به بخار تبدیل شد و از روی هر چهار طرف، بلند شد.
چو شد هفت بار آن بخار از زبر
شد این هفت چرخ از بَرِ یکدگر
هوش مصنوعی: وقتی که آن بخار هفت بار بالا رفت، این هفت چرخ هم از روی همدیگر حرکت کردند.
پس آتش ز نو جنبش انگیخت باز
وزو هفت ره شد بخار از فراز
هوش مصنوعی: آتش دوباره شروع به حرکت کرد و از آن بخار به وجود آمد که به هفت جهت بالامی‌رود.
از آن هر بخار اختری تابناک
برافروخت از چرخ یزدان پاک
هوش مصنوعی: هر ذره‌ای از این بخار درخشان، نوری را از چرخ آسمانی خداوند می‌تاباند.
ز کیوان گرفت این چنین تا به ماه
به هر چرخ در اختری جایگاه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از کائنات و عالم بالا، تا به حال ماه به شکلی خاص در جایگاه خود قرار گرفته و هر ستاره در آسمان مکان خود را دارد. به بیان دیگر، تمامی اجرام آسمانی در نظم خاصی در جای‌های خود قرار دارند و این هماهنگی از نیرویی بزرگ و فراوان ناشی می‌شود.
از آن پس دگر بیکران شد بخار
ستاره برافروخت چندین هزار
هوش مصنوعی: پس از آن، بخار ستاره به قدری زیاد شد که به آسمان کشیده شد و هزاران نور را روشن کرد.
مرین گوهران راچو جنبش فتاد
ز دو پهلوی چرخ برخاست باد
هوش مصنوعی: وقتی که حرکتی از طرف دو جانب آسمان آغاز می‌شود، باد به حرکت درمی‌آید و برمی‌خیزد.
از آن باد گردون به گشتن گرفت
ستاره برو ره نوشتن گرفت
هوش مصنوعی: باد گردون به حرکت درآمد و ستاره‌ای هم به سمت مسیر جدیدی رهسپار شد.
سپهر و ستاره به رفتار خاست
یکی سوی چپّ و دگر سوی راست
هوش مصنوعی: آسمان و ستاره‌ها به حرکت درآمدند، یکی به سمت چپ و دیگری به سمت راست.
چو این چار گوهر شد آمیخته
ز هفت و ده و دو در آویخته
هوش مصنوعی: وقتی این چهار گوهر با هم ترکیب شدند، از عناصر هفت و ده و دو به هم پیوستند.
نخست از زمین معدنی خاست پاک
برافراخت پس رستنی سر ز خاک
هوش مصنوعی: ابتدا از دل زمین یک ماده معدنی به وجود آمد که بعد از آن، به صورت گیاهی از خاک سر برآورد.
پس از رستنی گونه گون جانور
پدید آمد آمیخت با خواب و خور
هوش مصنوعی: پس از پیدایش گیاهان مختلف، جانوران نیز به وجود آمدند و آنها با خواب و خوراکشان آمیخته شدند.
پسین مردم آمد که از هر چه بود
شدش بهره و بر همه برفزود
هوش مصنوعی: آخرالزمان نزدیک است و انسان‌ها با جمع‌کردن تجربیات و دارایی‌های خود، به رشد و کمال بیشتری دست پیدا می‌کنند.
بدو خط پرگار پیوسته شد
دَرِ آفرینش همه بسته شد
هوش مصنوعی: با ظهور خط‌کش و پرگار، درهای خلاقیت و آفرینش به روی انسان‌ها بسته شد.
نخستین خرد بود و مردم پسین
اگر راه یزدانت باید بس این
هوش مصنوعی: خرد و دانش اولیه مهم است و اگر می‌خواهی به سوی معبود خود بروی، باید این را در نظر داشته باشی.
ولیک از دگر ره شناسان هند
شنیدم هم از فیلسوفان سند
هوش مصنوعی: اما از راهنمایان دیگر شنیدم که فیلسوفان سند نیز به این موضوع اشاره کرده‌اند.
که دیگر جهان است از ما نهان
که دانا همی خواندش آن جهان
هوش مصنوعی: دیگر جهان از دید ما پنهان است و فقط دانایان و حکیمان قادرند آن را شناسایی کنند.
جهانی فروزنده و تابناک
که جای فرشتست و جان های پاک
هوش مصنوعی: دنیایی پر از نور و روشنی که مکانی است برای فرشتگان و روح‌های پاک.
ز جان وز فرشته درو هر که هست
همه در نمازند و یزدان پرست
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که همه موجودات، چه انسان‌ها و چه فرشتگان، به نوعی در حال عبادت و درخواست نعمت از خداوند هستند. آن‌ها در ارتباط با پروردگار خود به سر می‌برند و این نشان می‌دهد که عبادت و پرستش خداوند ویژگی مشترک تمام موجودات است.
دو تا بهره ای زو و بهری به پای
دگر بهره در سجده پیش خدای
هوش مصنوعی: دو بهره از او داریم و بهری دیگر در پای او در حال سجده و عبادت خداوند.
گروهی روان ها پس آن گه ز راه
بگشتند و ، دیوان شدند از گناه
هوش مصنوعی: گروهی از انسان‌ها پس از این که از مسیر صحیح منحرف شدند، به خاطر گناهانشان دیوانه و سرگردان شدند.
از اندازه بر پای بگذاشتند
ز یزدان به هم روی برگاشتند
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره می‌شود که انسان‌ها از حدود و اندازه‌های خود فراتر رفتند و در نتیجه، رفتار و رویه‌های نادرستی را اتخاذ کردند. این کار آنان به نوعی به غضب و نارضایتی خدا منجر شد و مسیر درستی را از دست دادند.
ستمکارگان و آن که بُد بی ستم
بر آمیخت زین هر دو بهری به هم
هوش مصنوعی: ستمکاران و کسانی که از ظلم و ستم دور هستند، در ارتباط با یکدیگر به نوعی سود و بهره‌ای مشترک می‌برند.
چو بردند از پایگه پای خویش
نگون اوفتادند از جای خویش
هوش مصنوعی: وقتی که پای از مکان خود برداشتند، به زمین افتادند و از جای خود دور شدند.
ز دانش بماندند وز بندگی
به مرگی رسیدند از زندگی
هوش مصنوعی: از علم و دانش بی‌بهره ماندند و به خاطر نداشتن بندگی، به مرگ در زندگی دچار شدند.
پس آن گه جهان داور داد گر
درایشان سرشت آن جهان دگر
هوش مصنوعی: پس از آن، هنگامی که جهان با قضاوت روبرو شود، اگر روح آن‌ها را در آن جهان دیگر بسازند.
چو بایست در هر گهر کار کرد
جهانی چنین نو پدیدار کرد
هوش مصنوعی: وقتی که در هر لحظه و گنجینه‌ای کار کنیم، می‌توانیم جهانی تازه و نو بسازیم.
از آغاز کاین چار گوهر نمود
میانشان یکی جنبش انگیخت زود
هوش مصنوعی: از ابتدا که این چهار عنصر در کنار هم بودند، یکی از آنها به سرعت حرکتی را آغاز کرد.
دوگونست جنبش ز بن کژ و راست
همان دایره نیز از نقطه خاست
هوش مصنوعی: حرکت دوگانه‌ای وجود دارد که از نقاط مختلف به سمت چپ و راست می‌رود و این حرکات تماماً به دایره‌ای که از یک نقطه آغاز می‌شود، مرتبط است.
چو گردیده شد دایره آسمان
زمین ماند چون نقطه اندر میان
هوش مصنوعی: زمانی که دایره آسمان کامل شد، زمین به مانند نقطه‌ای در وسط آن باقی ماند.
ز جنبش چو گردون به رفتار گشت
ز گرمیش آتش پدیدار گشت
هوش مصنوعی: از حرکت آسمان وقتی که تغییر کرد، در اثر گرمای آن آتش نمایان شد.
دگر باره نو گرمیی برفزود
هوا گشت از آن آتش تیره دود
هوش مصنوعی: هوا دوباره گرم شده و آتش تازه‌ای شعله‌ور شده و از آن، دود سیاه به‌وجود آمده است.
چو ترّی ز گرمیش لختی براند
گران گشت و در زیر آتش بماند
هوش مصنوعی: وقتی گرما به یک چیز روزنه می‌دهد، آن چیز سنگین و داغ می‌شود و در زیر فشار آتش باقی می‌ماند.
ز سردی و خشکی زمین بهره داشت
به سردیش ترّی هوا بر گماشت
هوش مصنوعی: از سرمای زمین استفاده کرد و از سرما رطوبتی در هوا ایجاد کرد.
پس از سردی و ترّی هر دوان
گشاد آب و گرد زمین شد روان
هوش مصنوعی: پس از اینکه هوا سرد و بارانی شد، زمین رطوبت خود را به خوبی جذب کرد و دوباره سرسبز و پرآب شد.
چو بسته شدند این گهر هر چهار
بماندند ازین چرخها در حصار
هوش مصنوعی: وقتی این گوهرها به هم پیوستند، از این گردونه‌ها در یک حصار محفوظ ماندند.
سرشت جهان پاک از آمیختن
درآمد به هر پیکر انگیختن
هوش مصنوعی: جهان به طور طبیعی و بدون هیچ‌گونه آلودگی شکل گرفته است و هر موجودی به نوعی خاص و ویژه ای به وجود آمده است.
ازین گوهران هیچ کاری به جای
نیاید ز بُن ، تا نخواهد خدای
هوش مصنوعی: هیچ کاری از این جواهرها (انسان‌ها) به درستی صورت نمی‌گیرد مگر آنکه خدا بخواهد.
کز آن گوهر این دیگر آگاه نیست
به راز خداوندشان راه نیست
هوش مصنوعی: از آن گوهر (خاصیت) از این حقیقت خبر ندارد، بنابراین به رازهای خداوند دسترسی ندارد.
جهاندار کاین چار پیوسته کرد
همه زورشان با زمین بسته کرد
هوش مصنوعی: جهاندار همواره قدرت و قدرت‌نمایی را بر روی زمین متمرکز کرده و این چهار عنصر را به هم پیوسته است.
که تا آن روان ها که افکنده اند
درین چار گوهر پراکنده اند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که روح‌هایی وجود دارند که در چهار گوهر مختلف پراکنده شده‌اند، و این پراکندگی به نوعی نشان‌دهندهٔ تقسیم و تنوع زندگی و وجود انسان‌هاست.
همه بر زمین شان بود پرورش
برو دارد و زآن دهد شان خورش
هوش مصنوعی: همهٔ موجودات در زمین پرورش می‌یابند و از آنجا جانی تازه می‌گیرند و روزی خود را دریافت می‌کنند.
برد شان به هر کالبد کژّ و راست
بدارد چنان کش بود کام و خواست
هوش مصنوعی: هرکس که به نیاز و خواسته خود برسد، به شکل‌های مختلفی که در زندگی دارد ادامه می‌دهد و به سادگی پذیرای شرایط خواهد بود.
از آن پس به پیغمبران آگهی
دهدشان ز راه بدیّ و بهی
هوش مصنوعی: از آن زمان به پیامبران آگاهی می‌دهد که در مورد راه‌های نادرست و درست چگونه رفتار کنند.
پس آن جان که زی روشنی یافت راه
وز ایدر شود گشته پاک از گناه
هوش مصنوعی: پس آن روحی که به روشنایی دست یافت، از این دنیا فاصله گرفته و از گناهان پاک شده است.
چو از خاک یزدانش گوید که خیز
به دستش دهد نامه رستخیز
هوش مصنوعی: وقتی خدایی از خاک او بخواهد که برخیز، نامه‌ای برای او می‌فرستد که نشان‌دهنده قیامت و رستاخیز است.
به زودی شمارش گزارد تمام
بهشتش دهد جای آرام و کام
هوش مصنوعی: به زودی تمام شمارش‌ها انجام می‌شود و بهشت او به عنوان مکانی آرام و دل‌چسب به او داده می‌شود.
وگر تیره جانی بود زشت کیش
همان روز چون خواند ایزدش پیش
هوش مصنوعی: اگر کسی دلش تیره و سیرت زبانش بد باشد، همان روز که خداوند او را مورد خطاب قرار می‌دهد، متوجه زشتی خود خواهد شد.
سیه روی خیزد ز شرم گناه
سوی چینود پُل نباشدش راه
هوش مصنوعی: نفرین بر گناه، چهره‌ی سیاه و شرم‌آور از آن می‌خیزد و از عذاب آن به زودی در می‌آید. در اینجا، دیگر راهی برای خودش نمی‌بیند تا از این حالت بیرون برود.
ببادفره جاودان کرده بند
در آتش به دوزخ بماند نژند
هوش مصنوعی: آدمی که به خاطر اعمالش به عذاب دچار می‌شود، در آتش دوزخ جاودانه می‌ماند و هیچ راه نجاتی برای او نیست.
خنک آن که جانش از گنه هست پاک
بماند بهشی چو خیزد ز خاک
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که روحش از گناه خالی و پاک است؛ مانند بهشتی که از خاک برمی‌خیزد.
ز من هر چه پرسیدی از کم و بیش
بگفتم ترا چون شنیدم ز پیش
هوش مصنوعی: هرچیزی که از من پرسیدی، از کم و کاست برایت گفتم، چون شنیدم که از قبل به تو گفته بودند.
هم از فیلسوفان رومی درست
شنیدم که گیتی هوا بُد نخست
هوش مصنوعی: من از فیلسوفان رومی شنیده‌ام که در آغاز، جهان فقط هوا بوده است.
فراوان کسان آن که دانشورند
بهین طبع گیتی هوا را گِرند
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد هستند که دانش و فهم بالایی دارند و بهترین ویژگی‌های طبیعی دنیا را درک می‌کنند.
هوا هست ارمیده باد از نهاد
چو جنبد هوا نام گرددش باد
هوش مصنوعی: هوا در حالت آرامی است و وقتی که به حرکت درآید، نامش به باد تغییر می‌یابد.
هر آن جانور کش دمست از هواست
به دَم جان و تن زنده و بانواست
هوش مصنوعی: هر حیوانی که از هوا می‌کشد، به وسیله‌ی نفسش جان و وجود خود را زنده نگه می‌دارد و زندگی‌اش جریان دارد.
همه تخم در کشتها گونه گون
که ناراست افتد بود سرنگون
هوش مصنوعی: در کشتزارها، همه نوع دانه‌ای وجود دارد که اگر به درستی کاشته نشود، در نهایت خراب و نابود خواهد شد.
هوا در همه زور و ساز آورد
سَرِ هر نگون زی فراز آورد
هوش مصنوعی: هوا به شدت بر هر چیزی تأثیر می‌گذارد و بر هر چیز پایین، برتری و علو می‌بخشد.
اگر چندشان ز آب خیزد پسیچ
هوا چون نباشد نرویند هیچ
هوش مصنوعی: اگر درختان به آب دسترسی نداشته باشند، حتی اگر هوا مناسب باشد، رشد نخواهند کرد.
ز گردون گروهی نمایند راه
که او را نشاید بُد آن جایگاه
هوش مصنوعی: از آسمان گروهی راهی را نشان می‌دهند که او شایسته آن جایگاه نیست.
نگوید ورا جای دانش پرست
که برجای جانست گوید چو هست
هوش مصنوعی: نگویید او را که نمی‌فهمد و به جای دانش پرستیدنش، باید به جای جانش صحبت کند، زیرا حقیقت در بطن وجود اوست.
فرازش هواییست روشن دگر
سبک سخت وز هر هوا پاکتر
هوش مصنوعی: فراز آسمانی روشن است که از همه جا سبک‌تر و پاک‌تر به نظر می‌رسد.
ز برش ار نه چیزی دگر سان بُدی
ستاده بدی وی، نه گردان بُدی
هوش مصنوعی: اگر از زیبایی او چیزی نبود، همچنان که ایستاده است، تو هم به گرد او نمی‌گشتی و به او توجه نمی‌کردی.
هم از باد گردان شدست این چنین
هم از باد شست ایستاده زمین
هوش مصنوعی: این زمین به حالت ایستاده است و به همین دلیل، مانند چیزی است که از وزش باد گرده برداشته و پاک شده است.
فلک و آتش و اختر تابناک
همه در هوااند استاده پاک
هوش مصنوعی: آسمان، آتش و ستاره‌های درخشان همه در فضا به طور معصوم و پاک ایستاده‌اند.
بدآنسان که آهنگر کارساز
فرازد دمش نزد آتش فراز
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که به کسی که به کارش در یک صنعت یا حرفه خاص تسلط دارد، باید توجه و احترام کرد. کسی که مهارت و توانایی دارد، در موقعیت‌های دشوار یا تحت فشار به خوبی عمل خواهد کرد و می‌تواند برای دیگران راه‌گشا باشد.
دمادم چو باد دم افتد بهم
شود آتش از باد پیچان به دم
هوش مصنوعی: هر لحظه که باد می‌وزد، آتش به هم می‌خورد و از ترکیب باد و شعله، آتش به شکل‌های مختلف در می‌آید.
ز گیتی هوا بُد نخستین پدید
خدای اندرو جنبشی آفرید
هوش مصنوعی: از جهان، اولین هوایی که خلق شد دست خدا بود و او حرکتی را در آن پدید آورد.
چو جنبید سخت آن هوای شگفت
ببد باد و ، زان باد آتش گرفت
هوش مصنوعی: وقتی که آن هوای عجیب و غریب به شدت تکان خورد، باد شدیدی وزید و از آن باد، آتش روشن شد.
مرآن باد را آتش افسرده کرد
ازو آب بنشاند و گسترده کرد
هوش مصنوعی: این بیت نشان می‌دهد که وزش باد، آتش را خاموش و به آب تبدیل کرد و باعث شد که آب به شکل وسیع‌تری پخش شود. در واقع، باد موجب ایجاد تغییرات در عناصر طبیعی شده و تأثیرات آن را نشان می‌دهد.
چو نم دار جامه که بدهیش تاب
بیفشاریش زو بپالاید آب
هوش مصنوعی: اگر پارچه‌ای که نم دارد را به آب بزنید، نمی‌توانید آن را فشار دهید تا آب از آن خارج شود.
کف و تیرگی هر چه ز آن آب خاست
زمین گشت اینک که در زیر ماست
هوش مصنوعی: هر چیزی که از آن آب زاده شد، در زیر پاهای ما به خاک و تاریکی تبدیل شده است.
پس از تف آن آتش و عکس آب
برآمد بخار و ز نو داد تاب
هوش مصنوعی: بعد از اینکه آتش را دمیدند و تصویر آب در آن نمایان شد، بخاری بلند شد و دوباره تاب و حرارتی پیدا کرد.
خدای از بخارش سپهر آفرید
ز عکسش ستاره پدید آورید
هوش مصنوعی: خداوند از بخار آسمان جهان را خلق کرد و از تصویر آن ستاره‌ها را به وجود آورد.
ازین پس هر آنچ از کم وز فزون
ببد یکسر از پیش گفتم که چون
هوش مصنوعی: از این به بعد، هر چیزی که از کم یا زیاد باشد، به طور کامل از قبل گفته‌ام که چگونه است.

حاشیه ها

1392/01/02 14:04
امین کیخا

گرند همان گیرند است ، ارمیده همان ارامیده است مثل گام ارمیده یعنی گام اهسته