گنجور

بخش ۳۷ - رفتن گرشاسب به زمین سرندیب

دگر روز مهراج گردنفراز
بسی کشتی آورد هر سو فراز
به ایرانیان داد کشتی چو شست
دگر کشتی او با سپه بر نشست
ز کشتی شد آن آب ژرف از نهاد
چو دشتی در آن کوه تازان ز باد
تو گفتی که کیمخت هامون چو نیل
به حمله بدرّد همی زنده پیل
چو پیلی به میدان تک زودیاب
ورا پیلبان با دو میدانش آب
تکش تیز و رفتنش بی دست و پای
نه خوردنش کام و نه خفتنش رای
فزون خم خرطومش از سی کمند
ز دندانش بر پشت ماهی گزند
به رفتن برآورده پر مرغ وار
همی ره به سینه خزیده چو مار
گهی حلقه خرطومش اندر شکم
گهی بسته با گاو و ماهی به هم
یکی دشتش از پیش سیماب رنگ
سراسر چو پولاد بزدوده زنگ
زمینی بمانند گردان سپهر
درو چون در آیینه دیدار چهر
بیابانی آشفته بی سنگ و خاک
مغاکش گهی کوه و گه کُه مغاک
یکی دشت سیمین بی آتش به جوش
گه آسوده از نعره گه با خروش
بدیدن چنان کابگینه درنگ
ز شورش چو کوبند بر سنگ سنگ
دوان او در آن دشت و راه دراز
گهی شیب تازنده گاهی فراز
گهی چون یکی خانه در ژرف غار
گهی چون دژی از بر کوهسار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دگر روز مهراج گردنفراز
بسی کشتی آورد هر سو فراز
هوش مصنوعی: روز دیگری، مهراج با گردنی افراشته و فخرآمیز، کشتی‌های بسیاری را از هر سو به نمایش آورد.
به ایرانیان داد کشتی چو شست
دگر کشتی او با سپه بر نشست
هوش مصنوعی: ایرانیان کشتی را به دست گرفتند و وقتی که یکبار دیگر کشتی او را در اختیار گرفتند، با نیرو و قدرت تمام به سوی او آمدند.
ز کشتی شد آن آب ژرف از نهاد
چو دشتی در آن کوه تازان ز باد
هوش مصنوعی: آب عمیق دریا از دل کشتی جدا شد، مانند دشت وسیعی که در بالای کوه‌ها تحت وزش باد قرار گرفته است.
تو گفتی که کیمخت هامون چو نیل
به حمله بدرّد همی زنده پیل
هوش مصنوعی: تو گفتی که مانند نیل در هنگام طوفان، دلیری‌ام همچون فیل زنده و آماده نبرد خواهد بود.
چو پیلی به میدان تک زودیاب
ورا پیلبان با دو میدانش آب
هوش مصنوعی: در میدان، همچون فیل زود و با سرعت حرکت کن و آن را همانند پیلبان با دو میدان آب که در دست دارد، هدایت کن.
تکش تیز و رفتنش بی دست و پای
نه خوردنش کام و نه خفتنش رای
هوش مصنوعی: چرخش تند و سریع او، بی‌هیچ مانعی انجام می‌شود. نه به خاطر لذت‌بردن از خوردن اوست و نه به خاطر خوابش، بلکه به دلیل ویژگی‌هایی که دارد.
فزون خم خرطومش از سی کمند
ز دندانش بر پشت ماهی گزند
هوش مصنوعی: خرطوم او بلندتر از سی کمند است و دندان‌هایش به ماهی آسیب می‌زند.
به رفتن برآورده پر مرغ وار
همی ره به سینه خزیده چو مار
هوش مصنوعی: به سمت رفتن برمی‌خیزد، همچون پرنده‌ای که در آسمان پرواز می‌کند. اما در دل خود همانند ماری پنهان شده است و بی‌صدا درون سینه‌اش می‌خزد.
گهی حلقه خرطومش اندر شکم
گهی بسته با گاو و ماهی به هم
هوش مصنوعی: گاه خرطوم او در شکم چرخش می‌کند و گاه با گاو و ماهی در ارتباط است.
یکی دشتش از پیش سیماب رنگ
سراسر چو پولاد بزدوده زنگ
هوش مصنوعی: دشت او به رنگ سیماب درخشیده و به تمام معنا مثل پولاد صاف و بدون زنگار است.
زمینی بمانند گردان سپهر
درو چون در آیینه دیدار چهر
هوش مصنوعی: زمین مانند آسمان در حال چرخش است و هنگامی که به آن نگریسته می‌شود، چهره‌ها در آینه نمایان می‌شوند.
بیابانی آشفته بی سنگ و خاک
مغاکش گهی کوه و گه کُه مغاک
هوش مصنوعی: دیاری بی‌نظم و بی‌مرز که گاهی کوه‌هایی در آن دیده می‌شود و گاهی جاهایی عمیق و پر از خطر، به شکلی که نه سنگی در آن موجود است و نه خاکی.
یکی دشت سیمین بی آتش به جوش
گه آسوده از نعره گه با خروش
هوش مصنوعی: در یک دشت زیبا و نقره‌ای، گاهی آرام و بی صداست و گاهی با سر و صدای زیاد فعال و پرجنب و جوش می‌شود.
بدیدن چنان کابگینه درنگ
ز شورش چو کوبند بر سنگ سنگ
هوش مصنوعی: دیدن آن کابینه باعث می‌شود که از هیجان مانند ضربه‌ای که به سنگ زده می‌شود، درنگ کنم.
دوان او در آن دشت و راه دراز
گهی شیب تازنده گاهی فراز
هوش مصنوعی: او در آن دشت وسیع به سرعت می‌دود و در مسیر طولانی گاه به سمت پایین و گاه به سمت بالا حرکت می‌کند.
گهی چون یکی خانه در ژرف غار
گهی چون دژی از بر کوهسار
هوش مصنوعی: گاه انسان در عمق یک غار منزوی می‌شود و گاه به عنوان دژی مستحکم بر فراز کوه قرار می‌گیرد.