گنجور

بخش ۳۱ - پیغام بهو به نزدیک گرشاسب

چو زی خوابگه شد یل نامدار
بیامد همان گه نگهبان بار
که آمد فرستاده ای گاه شام
ز نزد بهو زی تو دارد پیام
بسی پند و رازست گوید نهفت
که با پهلوان باید امشب بگفت
بخواندش سپهدار پیروز بخت
فرستاده آمد سبک پیش تخت
کمان کرد بالا و گفتار تیر
بخواند آفرین بر یل گردگیر
که تا جاودان پهلوان زنده باد
زمانه رهی اخترش بنده باد
ز شاه بهو هست پیغام چند
از امید و سوگند و پیوند و پند
گزارم چو فرمان دهد پهلوان
دگر کس نداند جز از ترجمان
سپهبد ز مردم تهی ماند جای
فرستاده بر جست خندان بپای
چنین گفت کای افسر انجمن
دبیر شهم منکوا نام من
بهو شاه قنوّج و رای برین
درودت فرستاد و چند آفرین
همی گوید از فرّ و فرهنگ تو
نزیبد به جنگ من آهنگ تو
نه هرگز به جایت بدی کرده ام
نه شاه جهان را بیازرده ام
ترا با من این شورش کار چیست
ز بهر کسان جنگ و پیکار چیست
کسی کز بدش بر تو نامد گزند
چو با او کنی بد نباشد پسند
نه هر کش بود چنگ بر جنگ تیز
بود با همه کس به جنگ و ستیز
به هر باد خرمن نشاید فشاند
نه کشتی توان نیز بر خشک راند
اگر از پیِ باژ شاه آمدی
به فرمان او کینه خواه آمدی
ببین هدیه و باژ کز گنج خویش
چه دادست مهراج هر سال پیش
سه چندان دهم من به فرمانبری
دگر خلعت و هدیه ها بر سری
وگر طمع داری به شاهی و گنج
ز من یابی این هر دو بی بیم و رنج
گر آیی برم با سپاه از نخست
به پیمان و سوگندهای درست
سپارم به تو گنج و هم دخترم
بر اورنگ بنشانمت همبرم
گِرم تخت مهراج و بُرّم سرش
ببخشم به تو گنج و هم افسرش
از آن پس سپه سوی ایران برم
به کین تاختن های شیران برم
کنم جایِ ضحاکِ جادو تهی
گرم هفت کشور به شاهنشهی
ازین هرچه گفتم ز گنج و سپاه
ز فرمان و از کشور و تاج و گاه
همه مر ترا باشد از چیز و کس
مرا نام شاهنشهی بهره بس
به سوگند و پیمان ابا منکوا
فرستادم اینک خط من گوا
چو یابد خردمند خوبی و گنج
بیندازد از دست و نارد به رنج
چو آهو و خرگوش یابد عقاب
نیارد به درّاج و تیهو شتاب
همی تا سمورست و سنجاب چین
نپوشد ز ریکاشه کس پوستین
بگفت این و آن خطّ و پیمان بداد
ببوسید پیش سپهبد نهاد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو زی خوابگه شد یل نامدار
بیامد همان گه نگهبان بار
هوش مصنوعی: وقتی قهرمان معروف به محل خوابش رسید، نگهبان بار هم همزمان آمد.
که آمد فرستاده ای گاه شام
ز نزد بهو زی تو دارد پیام
هوش مصنوعی: کسی از طرف محبوب برای تو پیامی آورده و در وقت شام به نزد تو آمده است.
بسی پند و رازست گوید نهفت
که با پهلوان باید امشب بگفت
هوش مصنوعی: برای امشب حرف‌ها و نکات مهمی هست که باید با پهلوان گفته شود، اما این موارد به صورت پنهان و نهفته مطرح می‌شوند.
بخواندش سپهدار پیروز بخت
فرستاده آمد سبک پیش تخت
هوش مصنوعی: رهبر پیروزی که در میدان جنگ به پیروزی رسیده است، فرستاده‌ای را به سوی تخت سلطنت می‌فرستد و او به آرامی به درگاه می‌رسد.
کمان کرد بالا و گفتار تیر
بخواند آفرین بر یل گردگیر
هوش مصنوعی: کمان را بالا برد و گفت که تیر را شلیک کند. آفرین بر پهلوانی که گردآوری کرده است.
که تا جاودان پهلوان زنده باد
زمانه رهی اخترش بنده باد
هوش مصنوعی: به امید اینکه همیشه قهرمانان زنده و پایدار بمانند و در زندگی شان ستاره‌های سعادت و خوشبختی همواره همراهشان باشد.
ز شاه بهو هست پیغام چند
از امید و سوگند و پیوند و پند
هوش مصنوعی: از شاه خبرهایی می‌آید که شامل امید، سوگند، پیوند و نصیحت است.
گزارم چو فرمان دهد پهلوان
دگر کس نداند جز از ترجمان
هوش مصنوعی: زمانی که پهلوان دستور بدهد، من عمل می‌کنم و هیچ‌کس جز مترجم نمی‌داند که چه چیزی را بیان کرده‌ام.
سپهبد ز مردم تهی ماند جای
فرستاده بر جست خندان بپای
هوش مصنوعی: فرمانده از مردم خالی مانده و جای فرستاده را جستجو کرده و با خوشحالی در قدم‌هایش حرکت می‌کند.
چنین گفت کای افسر انجمن
دبیر شهم منکوا نام من
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده به فردی که در جمع یا شورای مهمی قرار دارد، صحبت می‌کند و می‌گوید که او دبیر و نویسنده‌ای برتر است و از جایگاه و احترام خود با افتخار یاد می‌کند. گوینده نام خود را نیز بیان می‌کند، که نشان‌دهنده اهمیت و اعتبار او در آن جمع است.
بهو شاه قنوّج و رای برین
درودت فرستاد و چند آفرین
هوش مصنوعی: شاه قنوّج از نظر و تدبیر تو بسیار خوشنود است و برایت سلام و تحیات زیادی فرستاده است.
همی گوید از فرّ و فرهنگ تو
نزیبد به جنگ من آهنگ تو
هوش مصنوعی: می‌گوید که با عظمت و فرهنگ تو، جنگ و مبارزه من را نپسندیده‌است.
نه هرگز به جایت بدی کرده ام
نه شاه جهان را بیازرده ام
هوش مصنوعی: هرگز به تو آسیب نرسانده‌ام و هیچگاه شاه جهان را هم ناراحت نکرده‌ام.
ترا با من این شورش کار چیست
ز بهر کسان جنگ و پیکار چیست
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چرا اینقدر با من بی‌تابی می‌کنی، آیا جنگ و نزاع برای دیگران این همه اهمیت دارد؟
کسی کز بدش بر تو نامد گزند
چو با او کنی بد نباشد پسند
هوش مصنوعی: اگر کسی که به تو آسیب رسانده، در مقابل تو بدی کند، رفتار تو با او باید نیکو باشد؛ زیرا بدی کردن به کسی که بد کرده، پسندیده نیست.
نه هر کش بود چنگ بر جنگ تیز
بود با همه کس به جنگ و ستیز
هوش مصنوعی: هر کسی که در جنگ و درگیری ماهر باشد، لزوماً به معنای این نیست که او با همه افراد به ستیز و نبرد برمی‌خیزد.
به هر باد خرمن نشاید فشاند
نه کشتی توان نیز بر خشک راند
هوش مصنوعی: هر بادی نمی‌تواند خوشه‌ها را درو کند و هر کشتی نیز قادر نیست بر روی خشکی حرکت کند.
اگر از پیِ باژ شاه آمدی
به فرمان او کینه خواه آمدی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال گرفتن مالیات از سوی شاه آمده‌ای، پس به دستور او با کینه و انتقام جویی آمده‌ای.
ببین هدیه و باژ کز گنج خویش
چه دادست مهراج هر سال پیش
هوش مصنوعی: تماشا کن که هر ساله مهراج چه چیزهایی از گنجینه خود به عنوان هدیه و مالیات می‌دهد.
سه چندان دهم من به فرمانبری
دگر خلعت و هدیه ها بر سری
هوش مصنوعی: من سه بار بیشتر از این، به خاطر اطاعت و فرمانبرداری، لباس و هدیه‌ها بر سر می‌گذارم.
وگر طمع داری به شاهی و گنج
ز من یابی این هر دو بی بیم و رنج
هوش مصنوعی: اگر به سلطنت و ثروت امیدواری، من این دو را به تو می‌دهم، بدون هیچ‌گونه دغدغه و سختی.
گر آیی برم با سپاه از نخست
به پیمان و سوگندهای درست
هوش مصنوعی: اگر با لشکری به سراغم بیایی، ابتدا با پیمان و عهدهای راستین بیایید.
سپارم به تو گنج و هم دخترم
بر اورنگ بنشانمت همبرم
هوش مصنوعی: من ثروتم و دخترم را به تو می‌سپارم، تو را بر تخت نشاندن و با خود بردن.
گِرم تخت مهراج و بُرّم سرش
ببخشم به تو گنج و هم افسرش
هوش مصنوعی: اگر بخواهم حاکمیت و ثروت را به تو تقدیم کنم، حتی تاج و تختش را هم برایت فدای تو می‌کنم.
از آن پس سپه سوی ایران برم
به کین تاختن های شیران برم
هوش مصنوعی: از آن زمان، قصد دارم که با سپاه به ایران بیایم و انتقام بگیرم، مانند حمله‌های شیران.
کنم جایِ ضحاکِ جادو تهی
گرم هفت کشور به شاهنشهی
هوش مصنوعی: من جای ضحاک جادو را خالی می‌کنم و برای پادشاهی در هفت کشور آماده می‌شوم.
ازین هرچه گفتم ز گنج و سپاه
ز فرمان و از کشور و تاج و گاه
هوش مصنوعی: هر چیزی که از گنج و سپاه، از حکم و سرزمین، و همچنین از تاج و مقام بیان کردم، از اهمیت و ارزش بالایی برخوردار است.
همه مر ترا باشد از چیز و کس
مرا نام شاهنشهی بهره بس
هوش مصنوعی: همه چیز و هر کس برای توست، اما برای من نام شاهنشاهی کافیست.
به سوگند و پیمان ابا منکوا
فرستادم اینک خط من گوا
هوش مصنوعی: به قسم و پیمان جد مادرم، من این نامه را به شما فرستادم و اینک خود نوشته‌ام گواه آن است.
چو یابد خردمند خوبی و گنج
بیندازد از دست و نارد به رنج
هوش مصنوعی: هرگاه فرد دانا و خردمند چیزی خوب و ارزشمند بیابد، آن را به راحتی از دست می‌دهد و دچار زحمت و دردسر نمی‌شود.
چو آهو و خرگوش یابد عقاب
نیارد به درّاج و تیهو شتاب
هوش مصنوعی: زمانی که آهو و خرگوش عقاب را ببینند، به درّاج و تیهو نزدیک نمی‌شوند و از آن‌ها فرار می‌کنند.
همی تا سمورست و سنجاب چین
نپوشد ز ریکاشه کس پوستین
هوش مصنوعی: تا زمانی که سمور و سنجاب زنده‌اند، کسی نمی‌تواند پوست آن‌ها را به‌راحتی بپوشد.
بگفت این و آن خطّ و پیمان بداد
ببوسید پیش سپهبد نهاد
هوش مصنوعی: او این مطالب را به دیگران گفت و پیمان را به آن‌ها داد، سپس پیش فرمانده رفت و او را بوسید.

حاشیه ها

1392/01/02 00:04
امین کیخا

گزارم گزارش دهم. ترجمان از ترگمان است و کسی می باشد که فکر تر و تازه دارد و زبان نا اشنا به دیگری گزارش می دهد ترجمه هم همین ریشه را دارد

1392/01/02 01:04
امین کیخا

ریکاشه خارپشت بزرگ را می گویند که خارمی پراکند و به همین تلفظ به فرانسه غی کو شی به کمانه کردن تیر می گویند البته فکر نمی کنم به هم مربوط باشند اما هر دو مربوط به تیرند