برگردان به زبان ساده
بدو گفت مهراج کآی سرفراز
بمان تا سپه یکسر آرام فراز
هوش مصنوعی: شاه به او گفت: ای برجسته و سرفراز، بمان تا هنگامی که سپاه به طور کامل آرام بگیرد.
یل نیو گفتا نباید سپاه
تو بر تیغ کُه رو همی کن نگاه
هوش مصنوعی: یل نیو میگوید نباید ارتش تو بر لب تیغ کوهها توجهی داشته باشد و باید مراقب باشد.
دل و گرز و بازو مرا یار بس
نخواهم جز ایزد نگهدار کس
هوش مصنوعی: من به کسی جز خداوند، که همیار و نگهدار من است، نیاز ندارم و تنها به قدرت و توانایی خود اعتماد میکنم.
به گردانش گفتا چه شد رزم تنگ
بدین گاو تازان نمایند جنگ
هوش مصنوعی: به گردانش گفتند که چرا این گاوان در جنگ ظاهر میشوند و نبردی سخت در پیش است؟
که ترسیدگانند گاه ستیز
همیشه ز خیل بهو در گریز
هوش مصنوعی: افرادی که ترس دارند، در مواقع مبارزه فرار میکنند و همواره از جمع شادی و خوشی دوری میکنند.
زنانند در پیش مردان مرد
بود اسپشان گاو روز نبرد
هوش مصنوعی: زنان در مقابل مردان شجاع و نیرومند هستند و در روز جنگ، اسبهایشان مانند گاوهای نیرومند و قدرتمند هستند.
هم اندر بَر کُه رده برکشید
سزا جای ده پهلوان برگزید
هوش مصنوعی: در میان کوه، مرتفعترین نقطه را انتخاب کردند تا جایی مناسب برای پهلوان برجسته تعیین کنند.
سوی راست آذرشن و برزهم
سوی چپ چو بهپور وارفش بهم
هوش مصنوعی: به سمت راست آتش و روشنایی است و به سمت چپ زمین و کشتزار؛ این دو به گونهای به هم مرتبط هستند و زیباییهای خاص خود را دارند.
پس صف به مهیار و سنبان سپرد
کمینگه به گشواد و گرداب گرد
هوش مصنوعی: پس یاران مهیار و سنبان به کمینگاه و گرداب گشاده سپرده شدند.
هژیر و گراهون ز زاول گروه
ستادند در قلب هریک چو کوه
هوش مصنوعی: هژیر و گراهون از قبایل زاول جمع شدند و هر یک از آنها به قدری محکم و استوار ایستادهاند که مانند کوه در دل خود احساس قدرت و مقاومت میکنند.
بهو چون سپه دید کاشوفتند
بفرمود تا کوس کین کوفتند
هوش مصنوعی: او زمانی که سپاهیان را دید که در حال آماده شدن هستند، دستور داد تا طبل جنگ بزنند و به دشمن حمله کنند.
بُدش چار سالار چون چار دیو
چو اجرا و میتر چو توپال و تیو
هوش مصنوعی: آنکه بیندیشد و به دور از دروغ و فریب باشد، در راس چهار نفر مینشیند؛ همانند چهار دیواری است که مستحکم و آرامشبخش است. وی مانند میتر، با ثبات و مانند توپال و تیو، شجاع و پیشرو خواهد بود.
ز پیلان هزار از یلان صدهزار
به هریک سپرد از پی کارزار
هوش مصنوعی: از بین هزار فیل، در میان صد هزار دلیر، هر یک را به کار نبرد سپردند.
کشیده شد از صف پیلان مست
یکی باره ده میل پولاد بست
هوش مصنوعی: از صف فیلها، یکی از آنها با قدرت و هیبت خود جلو آمد و مانع از حرکت را با بدنی آهنین و مقاوم ایجاد کرد.
بجوشید هندو پس صفّ پیل
چو دریای قیر از پس کوه نیل
هوش مصنوعی: هندو مانند آبی که از پس کوهی به جوش آمده باشد، به شدت فعال و پرشور است، مانند دریای تیره و سیاه که از پشت کوه نیل به راه افتاده است.
همه همچو دیوان دوزخ سپاه
به دست آتش و تن چو دود سیاه
هوش مصنوعی: همه مانند دیوان و شیاطین زبانههای آتش به دست دارند و بدن انسان همچون دودی سیاه و غلیظ است.
به چهره چو انگشت هر یک به رنگ
ولیکن به تیزی چو آتش به جنگ
هوش مصنوعی: هر یک از آنها چهرهای رنگی و زیبا دارند، اما در جنگی که به پا میکنند، مانند آتش تند و تیز هستند.
ز بس هندو انبوه چون خیل زاغ
زبس خشت و خنجر چو رخشان چراغ
هوش مصنوعی: به دلیل حضور بسیار زیاد هندوها، مانند گروهی از زاغها، و به خاطر فراوانی خشت و خنجر، نور و روشنی مانند چراغی در اینجا تابیده است.
یکی بیشه بُد گفتی از آبنوس
همه شاخش الماس و بر سندروس
هوش مصنوعی: در اینجا به درختی اشاره شده که از آبنوس ساخته شده و همه شاخههای آن از الماس و درخت سندروس ساخته شدهاند. به نوعی، زیبایی و ارزش آن بسیار بالاست و بهوجودش نوعی شکوه و جلال بخشیده شده است.
دلیران ایران برون تاختند
جدا هر یکی جنگ برخاستند
هوش مصنوعی: دلیران ایرانی به میدان رفتند و هر کدام به تنهایی آماده نبرد شدند.
ز یک دست بهپور و اجرا به هم
ز دست دگر میتر و برزهم
هوش مصنوعی: با یک دست مرا به خوبی و مهارت برخورد کن و با دست دیگرم را به مهارت و دقتی خاص از خود دور نگهدار.
میان اندرون ارفش شیرفش
سوی تیو و توپال شد کینه کش
هوش مصنوعی: در دل ارفش شیرفش، کینهای پنهان وجود داشت که به سمت تیو و توپال روانه شد.
برآمد ده و افکن و گیر و رو
غریویدن کوس پیکار و غو
هوش مصنوعی: سحرگاه بود و صدای جنگ و درگیری به گوش میرسید و همه در حال آماده شدن برای مبارزه بودند.
تف نعل اسپان زمین برفروخت
به دریا سنان چشم ماهی بسوخت
هوش مصنوعی: بر اثر برخورد نعل اسب با زمین، زمین به شدت داغ شده و مانند آتش میسوزد و همچنین نگاه تیز و جدی ماهی به مانند نیزه، به آن سو جذب میشود.
هوا پرّ طاووس گشت از درفش
شد از ترگ و از تیغ هامون بنفش
هوش مصنوعی: هوا با زیباییای شبیه به پرهای طاووس آراسته شده و رنگ آسمان به خاطر پرچمها و نیزهها به بنفش تبدیل شده است.
دم نای برخاست چون رستخیز
سنان مرگ اسوده را گفت خیز
هوش مصنوعی: زمانی دم نای به صدا درآمد، مانند روز رستاخیز. مرگ به آرامی به ما گفت که بیدار شویم.
قضا با سر نیزه انباز گشت
نهنگ بلا را دهن بازگشت
هوش مصنوعی: سرنوشت مانند نوک نیزه، درگیر و مشغول به کار شده است و در برابر مشکلات و سختیها، مانند نهنگ بزرگی که دهنش را باز کرده، در حال مقاومت و مبارزه است.
شل و خشت پرواز شاهین گرفت
زباران خون کوه و در هین گرفت
هوش مصنوعی: در زمان بارش خون از کوه و زمین، پرواز شاهینی که شل و بیحال شده بود، آغاز شد.
زمین همچو دریا شد از جوش مرد
که موجش همه خون بُد و میغ گرد
هوش مصنوعی: زمین به خاطر شدت خشم مرد، گویی همچون دریا در حال طغیانی شده است که تمامی امواج آن مملو از خون و تیرهبختی است.
درو مرگ همچون نهنگ دژم
همی جان کشید از دلیران به دم
هوش مصنوعی: مرگ مانند نهنگی غمگین، به جان دلیران حملهور میشود و آنها را از میان برمیدارد.
زصندوق پیل ازبس آتش که ریخت
تو گفتی همی ابر بیجاده بیخت
هوش مصنوعی: از صندوق بزرگ، به اندازهای آتش ریخته شد که به نظر میرسید ابر بدون راهی باران میزند.
ز هرسو به گرداب خون شد همی
ندانست گردون که چون شد همی
هوش مصنوعی: از هر طرف در گرداب خون افتاده بودند و آسمان نمیدانست که این وضعیت چگونه به وجود آمده است.
سپهبد همان چرخ و تیرش بخواست
که پیش از پی اژدها کرد راست
هوش مصنوعی: فرمانده جنگ در واقع همان سرنوشت است و تیرش را خواسته تا پیش از آنکه به مصاف اژدها برود، آماده سازد.
بیفکند ده تیر از آن هم به جای
به هر تیر پیلی فکند او ز پای
هوش مصنوعی: او ده تیر را به جایی پرتاب کرد و هر تیر را مانند فیل از پا، به سمت هدف انداخت.
برانگیخت پس چرمه گرم خیز
بیفکند در هندوان رستخیز
هوش مصنوعی: پس از آنکه نعرهای بلند به راه انداخت، گرمایی برافراشت و آن را در دل هندیها به حرکت و جنبش درآورد.
به خنجر ز سرها همی ریخت ترگ
چو باد خزان ریزد از شاخ برگ
هوش مصنوعی: مثل باد پاییز که برگها را از درختان میریزد، او نیز با خنجر بر سرها میزند و آنها را به زمین میافکند.
ز تیغش همی لعل شد باد و گرد
زگرزش همی پخش شد اسپومرد
هوش مصنوعی: از تیغ او سنگینترین باد و گرد و غبار به وجود آمد و از حرکتش، اسپ و مرد در فضا پراکنده شدند.
کمندش چو کشتی به کین خم شمر
شدی هر خمش گرد ده تن کمر
هوش مصنوعی: وقتی کمند او مانند یک کشتی در دریا کشیده شد، هر بار که او خم میشد، دمی از زور و قدرت ده مرد را به خود میگرفت.
کجا گرزش از دست رسته شدی
سه تن کشته و چار خسته شدی
هوش مصنوعی: کجا میروی؟ در حالی که سه نفر را کشتهای و چهار نفر دیگر مجروح و خستهاند.
به زخمی کجا نیزه برگاشتی
زدی بر یکی بر سه بگذاشتی
هوش مصنوعی: به زخم و جراحتی اشاره شده که از ضربهای که به یکی از افراد زده شده، بهوجود آمده است. این ضربه تأثیر خود را بر روی چند نفر دیگر نیز گذاشته و حالا بر آنها نیز دامن زده است. این تصویر به نوعی نشاندهندهی عواقب کارهایی است که بر روی یک نفر انجام میشود و در نهایت، دیگران را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
چهل اسپ برگستوان دار بود
که بر هر یکش رزم و پیکار بود
هوش مصنوعی: چهل اسب در دشت و بیابان حاضر بود که بر روی هر یک از آنها جنگ و نبردی در جریان بود.
بر آن هر چهل نعل فرسوده شد
نه سیر او ز کوشش نه آسوده شد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه چهل نعل از اسب فرسوده شده است، هیچیک از تلاشها و کوششهای او نتیجهای نداشته و آسوده خاطر نشده است.
سرانجام در رزم آن رزم جوی
همه مانده بودند و آسوده اوی
هوش مصنوعی: در نهایت، در میدان جنگ، همه در تلاش و کوشش بودند، اما او به آرامش و راحتی رسید.
به هر هندوی کو ربودی ز زین
به هر پیل کافکندی از خشم و کین
هوش مصنوعی: هر هندی را که از کینه و خشم به زیر زین خود درآوری، مانند فیلهایی که از غضب به زمین میافتند.
غو لشکر و کوس مهراج شاه
رسیدی از آن کوه بر چرخ ماه
هوش مصنوعی: غوغل و سر و صدای لشکر و صدای طبل جشنی که برای پیروزی شاه بر پا شده، به گوش میرسد و این شادی از بالای کوه به سمت آسمان و ماه میرود.
درآمد دمان زنده پیلی دژم
چو تند اژدها داده خرطوم خم
هوش مصنوعی: زمانی دراماتیک آغاز شده است، مانند فیل عظیمالجثهای که غمگین است و به سرعت و با قدرتی شبیه به اژدها حرکتی پرشتاب دارد.
برآویخت با پهلوان دلیر
درآورد خرطوم در گرد شیر
هوش مصنوعی: شجاعانه با قهرمان دلیر رو در رو شد و در این مبارزه دم خود را در برابر شیر قرار داد.
بکوشید کش بررباید ز زین
نجنبید بر زین سوار گزین
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش، سعی کنید که از زین سوار نشوید و بر زین سوار شدن خودتان تأمل کنید.
برآهیخت خرطوم پیل از زره
بپیچید چون رشته برزد گره
هوش مصنوعی: پیل خرطوم خود را بلند کرد و زرهاش را به دور خود پیچید، مانند اینکه رشتهای را بزنند و گرهای بر آن بیفتد.
بهگرزش چنانکوفت زخمیدرشت
کش اندر شکم ریخت مهره زپشت
هوش مصنوعی: به خاطر شدت گرما، مانند ضربهای که به شدت به شکم زده میشود، درد و آسیبدیدگی ایجاد میکند و این درد همچون سنگینی درون شکم حس میشود.
بر آن لشکر از کین ببارید مرگ
همی کوفت گرزوهمی کافت ترگ
هوش مصنوعی: در آن میدان نبرد، مرگ چون بارانی از کینه فرود آمد و به شدت بر دشمنان کوبیده شد، گویی که ضربات سختی بر آنان نازل میگردید.
گهی ریخت خون وگه انگیخت گرد
گهی خست پیل و گهی کشت مرد
هوش مصنوعی: گاهی خونریزی و جنگ و جدل به پا میشود و گاهی آرامش و سکوت حاکم است؛ گاهی غولها در خستگی به سر میبرند و گاهی مردان شجاع به مبارزه میپردازند.
ربود آن سپه را ز بالا و پست
به پردهسرای بهو برشکست
هوش مصنوعی: سپاه را از بالای کوه و پست زمین ربود و در خانهی شادی بر باد داد.
به یک حمله صد پیل برهم فکند
به نیزه چهل خیمه از بُن بکند
هوش مصنوعی: با یک حمله، صد فیل را به زمین زد و با نیزه، چهل چادر را از ریشه ویران کرد.
ز گرشاسب نزد بهو شد خبر
که تنها سپه کرد زیر و زبر
هوش مصنوعی: شنیدند که گرشاسب به بهو خبر داده است که تنها ارتش را به هم ریخته و به هم زده است.
برون شد بهو دید هر سو گریز
چپ و راست برخاسته رستخیز
هوش مصنوعی: از جا برخاست و هر طرف را نگریست، مشاهده کرد که همه به سمت چپ و راست در حال فرار هستند.
هوا جای خاک و زمین جای خون
رمان زنده پیلان و گردان نگون
هوش مصنوعی: هوا به جای خاک و زمین به جای خون، داستان زنده بودن فیلها و چرخش گردانها را روایت میکند.
چه مردست گفت این هنرمند گرد
هنرهاش گفتند نتوان شمرد
هوش مصنوعی: این هنرمند چه شخصیت بزرگی دارد! آنقدر در فنون مختلف ماهر است که نمیتوان همهی مهارتهایش را شمرد و شمارش کرد.
یکی کودک نو رسیدست زوش
هنوزش نگشتست گل مشک پوش
هوش مصنوعی: یک کودک تازه به دنیا آمده است که هنوز لباس خوشبو و زیبا به تن نکرده است.
تن پیل دارد، میان پلنگ
دل و زَهره شیر و سهم نهنگ
هوش مصنوعی: این بیت به قدرت و توانمندی ها و ویژگی های مختلف اشاره دارد. به این معنا که همچنان که فیل بدنی بزرگ و نیرومند دارد، در دل پلنگی شجاعت و در وجود شیر شجاعت و بی باکی وجود دارد و همچنین نهنگ نیز سهم بزرگی در دریا دارد. این متن نمادهایی از قدرت و جواهرات طبیعی را به تصویر می کشد.
به هر تیر پیلی همی بفکند
به هر حملهای لشکری بشکند
هوش مصنوعی: به هر ضربهای که پیلی دارد، زمینگیر میشود و با هر حملهای، لشکر متلاشی میشود.
بیامد کنون تا سراپرده تفت
یلان را همه کشت و افکند و رفت
هوش مصنوعی: همین حالا به چادر و محل اقامت جوانان قهرمان آمد و همه آنجا را ویران کرد و سپس رفت.
ز تیرش یکی پیش او تاختند
ز خشتی گران باز نشناختند
هوش مصنوعی: یکی از تیرهای او را به سمتش پرتاب کردند، اما چون از سنگی سنگین ساخته شده بود، نتوانستند او را بشناسند.
بسی گرد خشت افکن آمد به پیش
کش آن را ز ده گام نفکند بیش
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد با سختی و تلاش به جلو میآیند، اما این دشواریها و چالشها باعث نمیشود که آنان نتوانند به هدف خود دست یابند. حتی اگر گامهایشان محدود باشد، نباید از حرکت و پیشروی خود دست کشند.
بهو گشت ترسان و پیدا نکرد
چنین گفت کامروز بُد باد و گرد
هوش مصنوعی: او ترسیده و در دلش به هم ریخته بود و نمیتوانست چیزی را پیدا کند. با خودش گفت امروز روزی است پر از باد و گرد و غبار.
از ایرانیان کس نشد چیر دست
که بر ما ز پیلان ما بُد شکست
هوش مصنوعی: هیچکس از ایرانیان نتوانست به ما نزدیک شود و شکست ما را ببیند، چرا که نیروی ما چون فیلها است.
ره رزم فردا دگرگون کنیم
سپه پیش پیلان به بیرون کنیم
هوش مصنوعی: در مسیر نبرد آینده، تغییراتی ایجاد کنیم و سپاه را به سوی میدان جنگ آماده کنیم.
عروس سپهری چو کرد آشکار
رخ از کله سبز گوهر نگار
هوش مصنوعی: وقتی که عروس آسمان چهرهاش را نمایان کرد، زیبایی و درخشندگیاش مانند گوهری سبز و خیرهکننده است.
پدید آمدش تاج سیمین ز خم
شبش ریخت بر تاج مشک و درم
هوش مصنوعی: از تاریکی شب، تاج نقرهای بر افراز شد و بر تاجی از مشک و درم (طلا) ریخت.
ز جنگ آرمیدند هر دو گروه
طلایه همی گشت بر دشت و کوه
هوش مصنوعی: دو گروه از جنگ آرامش یافتند و در دشت و کوه به جستجو و کاوش پرداختند.
چو گرشاسب شد نزد مهراج شاه
نشاندش به بزم از بر پیشگاه
هوش مصنوعی: وقتی گرشاسب نزد شاه بزرگ رفت، او را در مراسمی در برابر خود نشاند.
به هر حمله کانگیخته بُد ز جوش
به شادیش جامی همی کرد نوش
هوش مصنوعی: در هر حملهای، زمانی که غم و اندوه بر دلها حاکم میشود، شادابی و خوشحالی مانند جامی پر از نوشیدنی فرحبخش ظاهر میشود.
بسی فرشها دادش از رنگ رنگ
سراپرده و خیمهای پلنگ
هوش مصنوعی: بسیاری از فرشها با رنگهای مختلف و طراحیهای زیبا در چادر و خیمههای پلنگ وجود دارد.
به برگستوان زنده پیلی سپید
برو تختی از زر چو تابنده شید
هوش مصنوعی: به درختی بزرگ و سبز، فیل سفیدی برو که تختی از طلا به مانند تابش خورشید دارد.
سه مغفر ز زر چون مه از روشنی
به زر صد پرند آور روهنی
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و درخشش سه کلاه یا تاج طلا اشاره کرده که همچون ماه درخشان هستند و به آن زیبایی و روشنی خاصی میبخشند. این تصویر نشاندهندهی جذابیت و شکوهی است که میتواند بر گردن پرندگان بیافزاید و به نوعی حال و هوای خاصی را به وجود آورد.
هم از گرز و خفتان و خود و زره
دوصد جوشن ناگشاده گره
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویری از جنگ و نبرد اشاره شده است که نشاندهنده توانمندیها و تجهیزات جنگی است. شخص به اندازهای آماده و مجهز است که از زرهها و سلاحهای مختلف بهره میبرد و خود را به طور کامل برای مقابله با دشمن آماده کرده است. این بیانگر قدرت و اراده قوی او در رویارویی با چالشها و خطرات جنگ است.
به ایرانیان هر که بودند نیز
بسی داد دینار و دیبا و چیز
هوش مصنوعی: هر کسی که به ایرانیان وابسته بود، به آنها بسیار بخشش میکرد و نعمتهایی مانند پول و پارچههای گرانبها و دیگر چیزها را به آنها میداد.
رسید آن شبش لشکری بیشمار
ابازنده پیلان همی شش هزار
هوش مصنوعی: در آن شب، گروهی بسیار زیاد از نوازندگان و هنرمندان، همچون شش هزار فیل گرد هم آمده بودند.
بدو پهلوان گفت چندین سپاه
چه باید که بر دشت و کُه نیست راه
هوش مصنوعی: به قهرمان گفتند که با این همه سرباز و نیرو، چه کار باید کرد وقتی که نه در دشت راهی هست و نه در کوه؟
چنین گفت مهراج کای سرفراز
هنوز این سپه چیست کآمد فراز
هوش مصنوعی: مهراج گفت: ای سرافراز، این سپاهی که تا اینجا آمده چیست؟
هزاران هزار از دلیران جنگ
همی لشکرم یاور آید ز زنگ
هوش مصنوعی: بسیاری از دلیران جنگ به یاری لشکر من از دور دستها میآیند.
سپهدار گفتش بدین تاختن
چه باید سپاس سپه ساختن
هوش مصنوعی: سردار به او گفت: برای این نوع حمله چه باید کرد؟ آیا راهی برای قدردانی از جنگجوئی وجود دارد؟
شود کشورت پاک زیر و زبر
نه گنجت بماند نه بوم و نه بر
هوش مصنوعی: کشور تو دستخوش تغییرات و مشکلات خواهد شد، به طوری که نه ثروتت باقی میماند و نه سرزمین و میهنات.
چو کاری برآید بیاندوه و رنج
چه باید ترا رنج و پرداخت گنج
هوش مصنوعی: هرگاه کاری بدون دردسر و ناراحتی انجام شود، چرا باید تو از زحمت و هزینههای آن نگرانی داشته باشی؟
به مژده نوندی برافکن به راه
که ما چیره گشتیم بر کینهخواه
هوش مصنوعی: خبر خوب این است که ما بر دشمنان پیروز شدهایم، پس با شادی و سرور، به راه بیفتید و جشن بگیرید.
وزین زنده پیلان و چندین گروه
یکی لشکر از بهر نام و شکوه
هوش مصنوعی: از این زندهها، فیلها و گروههای بسیار، یک لشکر به خاطر نام و عظمت تشکیل شده است.
گزین کن دلیران رزمآزمای
فرست آن سپاه دگر باز جای
هوش مصنوعی: باید چهرههای شجاع و میداندار را انتخاب کنی و آنها را به جای سپاه دیگر بفرستی.
که من هرچه تو کام و رای آوری
برآرم نخواهم ز کس یاوری
هوش مصنوعی: هر چه تو به من بدهی و اراده کنی، من هیچ نیازی به کمک کسی دیگر نخواهم داشت.
چنان کرد مهراج کاو رای دید
که رایش سپهر دلآرای دید
هوش مصنوعی: مهراج به گونهای عمل کرد که وقتی به نبوغ و فکر خود نگاه کرد، زیبایی و عظمت آسمان را در آن مشاهده کرد.
چو پنجه هزار آزموده سوار
گزید و دو سالار و پیلی هزار
هوش مصنوعی: به مانند کسی که هزار سوار ماهر و آزموده را انتخاب کرده و در کنار آن دو سردار و هزار فیل نیز دارد.
گُسی کرد دیگر سپه هر چه داشت
همه زنگیان را ز ره بازگاشت
هوش مصنوعی: سپهسالار دیگر همه هزینهها و منابع خود را صرف کرد و تمام زنگیان را از مسیر دور کرد.
وزآن سو شد آگه بهو از نهان
کز انبوه زنگی سیه شد جهان
هوش مصنوعی: از آن طرف خبر آمد که در دل تاریکی، دنیا از شدت ظلمت و غمگونگی، سیاه و پر از اضطراب شده است.
برادرش را با پسر همچو دود
فرستاد سوی سرندیب زود
هوش مصنوعی: او برادرش را به همراه پسری مانند دود، به سرعت به سوی سرندیب فرستاد.
بدان تا علف و آنچه آید به کار
هم از کنده و ساز جنگ و حصار
هوش مصنوعی: بدان که حتی گیاهان و چیزهایی که به کار میآیند نیز از درختان و ساخت و ساز جنگ و دژ به وجود میآیند.
بسازند تا گر در آن رزمگاه
شکسته شود شهر گیرد پناه
هوش مصنوعی: اگر در میدان نبرد شکست بهوجود آید، مردم شهر به پناهگاه خواهند رفت.
سه روز اندرین کارها شد درنگ
کس از هر دولشکر نزد رای جنگ
هوش مصنوعی: سه روز در این امور وقفه و تأمل شد و هیچکس از لشکریان برای مشورت در مورد جنگ حاضر نشد.
چهارم چو برزد خور از کُه درفش
زمین گشت ازو زرد و گردون بنفش
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید از کوه بالا آمد، زمین به رنگ زرد درآمد و آسمان به رنگ بنفش در آمد.
بهو چل هزار از دلیران گرد
به سالار تیو سپه کش سپرد
هوش مصنوعی: بسیاری از دلیران به سپه سالاری تیو جمع شدند و به او سپردند تا رهبری آنها را بر عهده بگیرد.
هم از زنده پیلان هزار و دویست
بدو گفت برکش صف کین بایست
هوش مصنوعی: از زنده بودن فیلها هزار و دویست نفر به او گفتند که باید صفی برای انتقام بکشید.
هزار دگر پیل پولاد پوش
ابا چلهزار از یل رزم کوش
هوش مصنوعی: هزاران جنگجوی نیرومند با زرههای آهنی در برابر چهلهزار نفر از قهرمانان جنگی ایستادهاند.
به توپال بسپرد گرد سترگ
بفرمود تا کوفت کوس بزرگ
هوش مصنوعی: به توپال سپرد تا گرد و غبار بزرگی را به راه اندازد و فرمان داد تا صدای کوس بزرگ را به صدا درآورد.
دو سالار ازینگونه برخاستند
چپ و راست لشکر بیاراستند
هوش مصنوعی: دو فرمانده از این نوع به پا خاستند و لشکری را در سمت چپ و راست آماده کردند.
خروش یلان و دم کره نای
چنان شد که چرخ اندر آمد ز جای
هوش مصنوعی: غوغای دلیران و صدای نای کرهنشین به قدری بلند و شورانگیز شد که حتی چرخ زمان هم از حرکت بازایستاد.