برگردان به زبان ساده
دبیر از قلم ابر انقاس کرد
سخن دُرّ و اندیشه الماس کرد
هوش مصنوعی: نویسنده با قلم خود مانند ابر باران دانش و اندیشههای ارزشمند را نازل کرد و سخنانی گرانبها را به تصویر کشید.
درخت گل دانش از جوی مشک
همی کاشت بر دشت کافور خشک
هوش مصنوعی: درختی که گلهای دانش را در دشت بیثمر کافور میکارد، نشانهای از تلاش برای پرورش علم و معرفت در شرایط نامناسب و بیفایده است.
نخست از جهان آفرین کرد یاد
که دانای رازست و دارای داد
هوش مصنوعی: در ابتدا خالق جهان را به یاد آورد که او دانای اسرار و صاحب عدالت است.
جهان زوست پرپیکر خوبوزشت
روان را تن او داد و تن را سرشت
هوش مصنوعی: جهان به خاطر او پیکر زیبا و نازیبایی دارد. او روح را به بدن داده و بدن را شکل و ویژگی بخشیده است.
ز خورشید مر روز را مایه کرد
شب قیرگون خاک را سایه کرد
هوش مصنوعی: خورشید روز را روشن کرد و شب مانند قیر تاریک و سنگین، بر روی زمین سایه افکند.
زمین بسته بر نقطه کار اوست
تک چرخ بر پویه پرگار اوست
هوش مصنوعی: زمین به دور یک نقطه میچرخد و حرکت آن مانند حرکت پرگار است که به یک نقطه مرکزی متصل شده و در حال دوران است.
ز فرمانش بُد گیتی و هر چه خاست
نبود و نباشد هر آنچ او نخواست
هوش مصنوعی: به اراده او جهان به وجود آمده است و هر چه او نخواهد، وجود ندارد و نخواهد داشت.
دگر گفت کاین نامه پندمند
فرستاده شد هم به کین هم به پند
هوش مصنوعی: گفت که این نامه را با هدف عبرتآموزی فرستادهاند، هم برای انتقام و هم برای نصیحت.
ز گرشاسب گرد جهان پهلوان
سپهدار ایران و پشت گوان
هوش مصنوعی: گرشاسب، دلیری از سرزمین ایران است که شناخته شده به عنوان پهلوان و فرماندهای بزرگ در نبردها.
به نزدیک آنکش خرد نیست بهر
بهو کاردار سرندیب شهر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر فردی بیحوصله و کمفکر باشد، نمیتواند به تفریحات و خوشیهای زندگی توجه کند و از لذتهای شهر سرندیپ بهرهمند شود. به عبارت دیگر، کسی که به درک و خرد خوبی نرسیده، نمیتواند از زیباییها و جذابیتهای اطرافش بهرهبرداری کند.
تو ای زاغ چهر بداندیش سست
همی خویشتن را ندانی درست
هوش مصنوعی: ای کلاغ با چهره زشت و بدبین، تو به خوبی نمیدانی که خودت چه هستی و به چه وضعیتی دچار شدهای.
بزرگی ترا شاه مهراج داد
هم اورنگ و همچتر و همتاج داد
هوش مصنوعی: مقام والای تو را شاه بزرگ به تو داده است، او به تو تخت سلطنت، چتر سلطنتی و تاج پادشاهی را اعطا کرده است.
کنون سر برآهختی از بند خویش
برون آمدی بر خداوند خویش
هوش مصنوعی: حال که از محدودیتها آزاد شدی و به حقیقت وجودی خود نزدیکتر شدهای، به خداوند خود نزدیکتر آمدهای.
رهی تا نباشد بد و بد نژاد
خداوند را بد نخواهد زیاد
هوش مصنوعی: تا زمانی که در مسیر زندگی انسانها افراد بد و ناپاک وجود داشته باشند، خداوند نیز بر این اساس خیر و برکت را نمیافزاید.
نه بس کت شهی داد و بودی رهی
کزو نیز خواهی ربودن شهی
هوش مصنوعی: نه تنها یک شاه به دیگران رحم نمیکند، بلکه اگر روزی لازم باشد، خود او نیز باید در مسیر سلطنت، جانشین خود را برباید.
نهنگی تو کاندر نکو داشتن
مکافا ندانی جز اوباشتن
هوش مصنوعی: نمیتوانی به جز عوامالناس به خوبی کسی را درک کنی، همانطور که نهنگ را فقط با زندگی در آبهای خوب میشناسند.
ازو آن سزید از تو این بد که بود
که از مشک بوی آید از کاه دود
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که اگر از کسی بوی خوشی به مشام برسد، نشانه این است که آن شخص دارای خصوصیات خوب و خوشایندی است. در مقابل، اگر بویی ناخوشایند احساس شود، میتواند نشاندهنده صفات نامطلوب باشد. به عبارت دیگر، نتایج و رفتارهای بیرونی انسانها به خوبی و بدی آنها اشاره میکند.
دوصد بار اگر مس به آتش درون
گذاری ازو زر نیاید برون
هوش مصنوعی: اگر دوصد بار هم مس را در آتش قرار دهی، باز هم طلا از آن به دست نخواهد آمد.
کنون من بدان آمدم با سپاه
که آیی به درگاه مهراج شاه
هوش مصنوعی: حالا من به همراه گروهی به درگاه پادشاه بزرگ آمدهام.
به پوزش کنی بیگناهی درست
همان بنده باشی که بودی نخست
هوش مصنوعی: اگر از کسی عذرخواهی کنی در حالی که هیچ گناهی نداری، انگار که همان بندهای هستی که در آغاز بودی.
بیندازی این تیغ تندی ز دست
بپیچی عنان از بلندی به پست
هوش مصنوعی: اگر این شمشیر تند و برنده را بگذاری و از بالا به پایین بیایی، فرمان را به دست خودت میگیری.
وگر نایی و کینه خواهی کنی
نباشی رهی طمع شاهی کنی
هوش مصنوعی: اگر نباشی و در دل کینه نگهداری، نمیتوانی به مقام و یاری شاه دست یابی.
یکی شاه گردانمت تیرهبخت
که کرکس بود تاجت و دار تخت
هوش مصنوعی: به تو که بدشانس هستی، شاهی میسازم که بر تو حکومت کند، اما تاج و تختت به اندازه کرکس بیارزش است.
ز بر سایت از سنگ باران کنم
نثارت خدنگ سواران کنم
هوش مصنوعی: در کنار دایرهی توپ، با بارانی از سنگ به تو میافتم و تیراندازان را به تو هدیه میدهم.
یکی جامه پوشمت بیپود و تار
که گردش بود پیکر و خون نگار
هوش مصنوعی: یک لباس ساده و بدون زائده بر تن داری که در آن، جسم تو به زیبایی و با رنگ خون جلوهگری میکند.
سپهر ار کند خویشتن مغفرت
همو نرهد از تیغ من هم سرت
هوش مصنوعی: اگر آسمان به خود رحم کند و بخشایش داشته باشد، باز هم نمیتواند از تیغ من دوری کند.
یلانند با من که گاه ستیز
بود نزدشان مرگ به از گریز
هوش مصنوعی: در میان افرادی که با من هستند، هرچند گاهی با هم درگیر میشویم، اما مرگ نزد آنها بهتر از فرار کردن محسوب میشود.
به شمشیر از بیشه شیر آورند
به پیکان مه از چرخ زیر آورند
هوش مصنوعی: شیر را با شمشیر از جنگل میآورند و ماه را با پیکان از آسمان پایین میآورند.
نتابند روی از نبرد اندکی
هزار از شما گرد و زیشان یکی
هوش مصنوعی: از نبرد خود باز نایستید، چرا که اگر هزار نفر از شما در میدان حاضر باشند، دشمن تنها یکی است که در مقابل شما قرار دارد.
به جنگ شما خود نباید کسم
که من با شما پاک تنها بسم
هوش مصنوعی: من نباید در برابر شما وارد نبرد شوم، چرا که من به تنهایی و با صداقت به شما میپردازم.
زمانه بگردد ز من در نبرد
از آن پیش کش گویم از راه گرد
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر من به جنگ خواهد آمد، پس از آن میگویم که به سادگی از راهی دیگر عبور کن.
کنون زین دو بگزین یکی ناگزیر
اگر بندگی کردن از دار و گیر
هوش مصنوعی: اکنون از این دو گزینه یکی را انتخاب کن، زیرا چارهای جز این نیست؛ اگر میخواهی بندگی کنی، باید از چیزهایی که از آنها به دست میآوری، دست بکشی.
فرستاده و نامه هم در زمان
فرستاد با هندوی ترجمان
هوش مصنوعی: فرستاده و نامه را همزمان با ترجمهگری یک فرد هندی ارسال کرد.
بهو نامه چون دید شد پر ستیز
زبان را به دشنام بگشاد تیز
هوش مصنوعی: زمانی که به نامهی بهو نگاه کرد، زبانش به شدت به دشنام و پرخاش باز شد.
سر ترجمان کند و بردار کرد
به سیلی فرستاده را خوار کرد
هوش مصنوعی: ترجمان سرش را پایین آورد و با سیلی به کسی که فرستاده شده بود، بیاحترامی کرد.
بدو گفت مهراج را شو بگوی
دگر باره بازآمدی جنگجوی
هوش مصنوعی: به او گفتند که ای مهراج، دوباره به میدان جنگ برگرد و با انگیزه و قدرت بیشتری ظاهر شو.
به خورشید و دین بتان نخست
به گور و پی آدم و بوم رست
هوش مصنوعی: به نور و حقیقت و اصول اولیه زندگی در ابتدا باید به زمین و یاد انسان و سرزمین بازگردیم.
که بر خون برانم کت و افسرت
برم زی سرندیب بیتن سرت
هوش مصنوعی: من با قدرت و اراده قوی خود میتوانم بر دشمنانم غلبه کنم و با داشتن نهتن فقط سرزمین سرندیپ را فتح کنم.
همی لشکرانگیز از ایران کنی
به روبه همی جنگ شیران کنی
هوش مصنوعی: تو به بسیج لشکریان ایران میپردازی و در برابر هم، جنگی چون نبرد شیران را ترتیب میزنی.
ببین بر سنان کرده سرشان کنون
تن افکنده در پای پیلان نگون
هوش مصنوعی: بنگر که آنها که بر سر نیزهاند، اکنون تنی از آنها در زیر پای فیلها افتاده است.
ز گرشاسب گفتار دارم دریغ
زمن پاسخش نیست جز گرز و تیغ
هوش مصنوعی: من درباره گرشاسب سخن میگویم، اما افسوس که جز با شمشیر و چماق نمیتوانم پاسخ او را بیان کنم.
فرسته شد و هرچه دید و شنید
نمود و بگفت آنچه بر وی رسید
هوش مصنوعی: پیامی ارسال شد و هر آنچه را که دید و شنید، بیان کرد و آنچه را که بر او گذشت، گفت.
سپهبد برآشفت و زد کوس جنگ
سپه راند تا نزد بدخواه تنگ
هوش مصنوعی: سردار خشمگین شد و طبل جنگ را به صدا درآورد، سپاه را به حرکت درآورد تا به دشمن نزدیک شود.