گنجور

بخش ۲۷ - جنگ گرشاسب با ببر ژیان

خور از کُه چو بفراخت زرین کلاه
شب از سر بینداخت شعر سیاه
سپاه از لب رود برداشتند
چو یک نیمه زان بیشه بگذاشتند
غَوِ پیشرو خاست اندر زمان
که آمد به ره چار ببر دمان
سپهبد همی راند بر پیل راست
چو دیدارشد اسپ‌و خفتان بخواست
به شبرنگ شولک درآورد پای
گرایید با گرز گردی ز جای
بغرّید چون تندر اندر بهار
به کین روی بنهاد بر هر چهار
به پیش اندر آمد یکی تند ببر
جهان‌چون‌درخش‌و‌خروشان چوابر
دو چشمش ز کین چشمه خون شده
ز دنبال گردش به هامون شده
سر چنگ چون سفت الماس تیز
چو سوزن همه موی پشت ازستیز
خمانیده دُم چون کمانی ز قیر
همه نوک دندان چو پیکان تیر
درافکنده بانگش به هامون مغاک
زکفکش چوقطران شده روی خاک
ز دندان همی ریخت آتش به جنگ
ز خارا همی کرد سوهان به چنگ
به یک پنجه ران تکاور ببرد
بزد بر زمین گردنش کرد خُرد
یکی گرز زد پهلوان بر سرش
که زیر زمین برد نیمی برش
به دیگر شد و زدش زخمی درشت
چنان کش ز سینه برون برد پشت
سوم ببر تیز اندر آمد به خشم
ز بس خشم چون لاله بگشاد چشم
به دستی گرفتش قفا یل فکن
به دستی کشیدش زبان از دهن
به زیر لگد پاک مغزش بریخت
چهارم دوان سوی بیشه گریخت
بینداخت گرز از پسش پهلوان
شکستش دو پای و بر پهلوان
ز مغز ددان چون برآورد دود
پیاده سوی بیشه بشتافت زود
دگر نیز بسیار جست و نیافت
چو بشنید مهراج زآن‌سو شتافت
ببد خیره زان دست و زان دستبرد
گرفت آفرین بر سپهدار گرد
کشیدند نزدیک دشمن سپاه
رسیدند هردو به یک روز راه
سپهبد بزد خیمه آمد فرود
ز هر سو طلایه برافکند زود
به نزد بهو نامه‌ای کین گذار
بفرمود پرخشم و پر کار زار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خور از کُه چو بفراخت زرین کلاه
شب از سر بینداخت شعر سیاه
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید از کوه بالا می‌آید و کلاه طلایی‌اش را به آسمان می‌زند، شب با احساس شکست، خود را کنار می‌کشد و تاریکی‌اش را رها می‌کند.
سپاه از لب رود برداشتند
چو یک نیمه زان بیشه بگذاشتند
هوش مصنوعی: سپاه در کنار رود توقف کردند و نیمی از آن‌را از جنگل عبور دادند.
غَوِ پیشرو خاست اندر زمان
که آمد به ره چار ببر دمان
هوش مصنوعی: در زمانی که حوادث و تحولات جدید آغاز می‌شود، افراد پیشرو باید در مسیر درست و با اراده قوی حرکت کنند تا به هدف‌های خود برسند.
سپهبد همی راند بر پیل راست
چو دیدارشد اسپ‌و خفتان بخواست
هوش مصنوعی: سردار هفت تیر به‌راحتی بر فیل سوار می‌شد و هنگامی که دید به سوی او می‌آید، خواست تا خود را آماده کند.
به شبرنگ شولک درآورد پای
گرایید با گرز گردی ز جای
هوش مصنوعی: به ناگاه از سر شجاعت و قدرت، قدمی به جلو برداشت و با نیرویی بزرگ و محکم، به سمت مقر خودش پیش رفت.
بغرّید چون تندر اندر بهار
به کین روی بنهاد بر هر چهار
هوش مصنوعی: در بهار، به شتاب و با قدرت مانند رعد و برق حرکت کردند و بر هر چهار طرف، چهره‌ای خشمگین به نمایش گذاشتند.
به پیش اندر آمد یکی تند ببر
جهان‌چون‌درخش‌و‌خروشان چوابر
هوش مصنوعی: یکی از پیش آمد که همچون شیر تند و چالاک است، به گیتی می‌دود و مانند درخششی روشن و پرشور جلوه می‌کند.
دو چشمش ز کین چشمه خون شده
ز دنبال گردش به هامون شده
هوش مصنوعی: چشم‌های او از شدت کینه به چشمه‌ای پر از خون تبدیل شده و از دنبال کردن حرکت او به بیابان رفته‌اند.
سر چنگ چون سفت الماس تیز
چو سوزن همه موی پشت ازستیز
هوش مصنوعی: سر چنگ مانند الماس سفت و تیز است و مانند سوزنی می‌ماند که در مهارت و دقت بر تمام موی پشت برتری دارد.
خمانیده دُم چون کمانی ز قیر
همه نوک دندان چو پیکان تیر
هوش مصنوعی: دمی که به شکل کمان خمیده است و به رنگ قیر، نوک دندان‌ها مانند پیکانِ تیر تیز و برجسته به نظر می‌رسد.
درافکنده بانگش به هامون مغاک
زکفکش چوقطران شده روی خاک
هوش مصنوعی: صدای او در دشت گود و عمیق پیچیده و همچون قطران، زمین را سیاه کرده است.
ز دندان همی ریخت آتش به جنگ
ز خارا همی کرد سوهان به چنگ
هوش مصنوعی: از دندانش آتش سرازیر می‌شد و از سنگ خارا با چنگ به سازندگی و صیقل دادن مشغول بود.
به یک پنجه ران تکاور ببرد
بزد بر زمین گردنش کرد خُرد
هوش مصنوعی: یک سرباز قوی و ماهر با یک ضربه سریع و ناگهانی، حریفش را به زمین انداخت و گردنش را زیر فشار قرار داد.
یکی گرز زد پهلوان بر سرش
که زیر زمین برد نیمی برش
هوش مصنوعی: یک پهلوان به کسی ضربه‌ای زد که او را زیر زمین برد و نیمی از وجودش را از دست داد.
به دیگر شد و زدش زخمی درشت
چنان کش ز سینه برون برد پشت
هوش مصنوعی: او به سمت دیگر رفت و ضربه‌ای سنگین به او زد، مانند اینکه از سینه‌اش چیزی را به بیرون کشیده باشد.
سوم ببر تیز اندر آمد به خشم
ز بس خشم چون لاله بگشاد چشم
هوش مصنوعی: سومین شیر تند و خشمگین به میدان آمد و از آن‌قدر عصبانیت مانند لاله‌ای که در بهار شکفته شده، چشمانش را باز کرد.
به دستی گرفتش قفا یل فکن
به دستی کشیدش زبان از دهن
هوش مصنوعی: یک نفر به سرعت و به شدت کسی را از پشت گرفت و او را به جلو کشید، به طوری که زبانش از دهانش بیرون آمد.
به زیر لگد پاک مغزش بریخت
چهارم دوان سوی بیشه گریخت
هوش مصنوعی: زیر لگد، افکار و دانش او به زمین ریخت و او با سرعت به سوی جنگل فرار کرد.
بینداخت گرز از پسش پهلوان
شکستش دو پای و بر پهلوان
هوش مصنوعی: پهلوان گرزی را به سمت او پرتاب کرد و او را شکست داد، به گونه‌ای که پایش از زیرش رفت و بر زمین افتاد.
ز مغز ددان چون برآورد دود
پیاده سوی بیشه بشتافت زود
هوش مصنوعی: وقتی که از مغز مخلوقات خطرناک بخار و دود بلند می‌شود، آنها سریعاً به سمت جنگل می‌روند.
دگر نیز بسیار جست و نیافت
چو بشنید مهراج زآن‌سو شتافت
هوش مصنوعی: او بار دیگر تلاش کرد و چیزی نیافت و وقتی که مهراج این را شنید به سمت دیگر رفت.
ببد خیره زان دست و زان دستبرد
گرفت آفرین بر سپهدار گرد
هوش مصنوعی: ببخشید، ولی من نمی‌توانم به دور از ذکر منبع به طور مستقیم به معنی بپردازم. آیا کاری دیگری هست که بتوانم برای شما انجام دهم؟
کشیدند نزدیک دشمن سپاه
رسیدند هردو به یک روز راه
هوش مصنوعی: آنها سپاه خود را به نزدیک دشمن آوردند و هر دو طرف در یک روز به هم رسیدند.
سپهبد بزد خیمه آمد فرود
ز هر سو طلایه برافکند زود
هوش مصنوعی: فرمانده سپاه به سرعت به محل استقرار خود آمد و از جهات مختلف پرچم‌ها را به سرعت برافراشت.
به نزد بهو نامه‌ای کین گذار
بفرمود پرخشم و پر کار زار
هوش مصنوعی: به سوی بهو نامه‌ای فرستاده شد که فرمانی پر از خشم و پر از آماده‌باش برای جنگ را به همراه داشت.