گنجور

بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر

فرسته برون کرد گردی گزین
بدادش عرابی نوندی به زین
یکی دشت پیمان برّنده راغ
به دیدار و رفتار زاغ و نه زاغ
سیه چشم و گیسوفش و مشک دُم
پری پوی و آهو تک و گور سم
که اندام مه تازش و چرخ گرد
زمین کوب و دریا بُرو ره نورد
به پستی چو آب و به بالا چو ابر
شناور چو ماغ و دلاور چو ببر
از اندیشه دل سبک پوی تر
ز رای خردمند ره جوی تر
چو شب بد ولیکن چه بشتافتی
به تک روز بگذشته دریافتی
به گامی شمردی کُه از روی زور
بدیدی شب از دور بر موی مور
بجستی به یک جستن از روی زم
بگشتی به ناورد بر یک درم
چو بر آب جستی چو بر کوه راه
به روز از خور افزون شدی شب زماه
برو مژده بر چون ره اندر گرفت
جهان گفتی از باد تک برگرفت
چنان شد میان هوا تیرپوی
که چوگان بُدَش دست و خورشید گوی
همی جست چون تیر و رفتار تیر
ز نعلش زمین چون ز باد آبگیر
فروهشته پُش چون زره بر عنان
برافراشته گوش ها چون سنان
همی بست از گرد تک چشم مهر
همی کافت از شیهه گوش سپهر
سوارش ازو باز ناورد پای
مگر بر در شاه زابل خدای
رسانید مژده به شاه دلیر
که بر اژدها چیره شد نرّه شیر
ز شادی برو جان برافشاندند
بر آن مژده بر آفرین خواندند
دهانش ز یاقوت کردند پُر
دو دستش ز دینار و دامن ز دُر
به شبرنگ بر نیز دیبای لعل
فکندند و زرینش کردند نعل
چو باران درم ریختند از برش
گرفتند در مشک سارا سرش
برفتند نزد سپهبد سپاه
کشیدند پس اژدها را به راه
ز گردون بهم بیست و از پیل پنج
بُد از بار آن اژدها زیر رنج
همه ره ز بس بار آن کوه نیل
ز گردون همه بیش نالید پیل
بزرگان ابا اثرط سرفراز
درفش و سپه پیش بردند باز
ز کوس و تبیره برآمد خروش
جهان شد پر از رامش و نای و نوش
همه شهر و ره بود پُرخواسته
به آذین و گنبد بیاراسته
شده کوی و برزن چو باغ ارم
زبر مشک و در پای ریزان درم
پذیره شد از شهر برنا و پیر
از آن اژدها خیره وز زخم تیر
به صحرا برون چرمش آکنده کاه
نهادند تا دید ضحاک شاه
بدان خرمی بزمی افکند پی
کزآن بزم ماه آرزو کرد می
بفرمود کامروز دل شادکام
همه یاد گرشاسب گیرید جام
زره دادش و خود و زرّین سپر
کلاه و نگین، اسپ و تیغ و کمر
همان جوشن خویش و خفتان جنگ
به خروارها دیبه رنگ رنگ
از آن کاژدها کشت و شیری نمود
درفش چنان ساخت کز هردو بود
به زیر درفش اژدها سیاه
زّبر شیر زرّین و بر سرش ماه
زمین همه زاول و بوم بُست
بدو داد و بنوشت عهدی درست
جهان پهلوانی مرو را سپرد
وزآنجای لشکر سوی هند بُرد
مرین داستان را سرانجام کار
نبشتند هرکس در آن روزگار
به رود و ره جام برداشتند
به ایوان ها نیز بنگاشتند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فرسته برون کرد گردی گزین
بدادش عرابی نوندی به زین
هوش مصنوعی: با فرستادن یک گرد و غبار، او به دنبال او رفت و آن شخص از ستم آزاد شد و بر پشت اسب نشسته بود.
یکی دشت پیمان برّنده راغ
به دیدار و رفتار زاغ و نه زاغ
هوش مصنوعی: یک دشت با برندگی و زیبایی‌اش، برای ملاقات و رفتار با زاغ آمده، اما نه زاغی در آن جا دیده می‌شود.
سیه چشم و گیسوفش و مشک دُم
پری پوی و آهو تک و گور سم
هوش مصنوعی: دختری با چشمان تیره و موهایی زیبایی چون مشک دارد، همچون پری زیبا و چابک است و شگفت‌انگیز مانند آهویی تنها یا گرگی با سم‌هایی باریک و تیز.
که اندام مه تازش و چرخ گرد
زمین کوب و دریا بُرو ره نورد
هوش مصنوعی: اندام زیبای ماه مانند و چرخش زمین را در نظر بگیر و به دریا برو، همسفر ماجراجویی باش.
به پستی چو آب و به بالا چو ابر
شناور چو ماغ و دلاور چو ببر
هوش مصنوعی: آب به سمت پایین می‌ره و ابر به سمت بالا حرکت می‌کنه. تو هم باید مثل ماگ‌ها انعطاف‌پذیر باشی و هم مثل ببر شجاع و نیرومند.
از اندیشه دل سبک پوی تر
ز رای خردمند ره جوی تر
هوش مصنوعی: دل آرام و سبک‌بارتر از اندیشه‌هاست و راهیابی به حقیقت برای آن آسان‌تر از تفکر و عقل ورزی است.
چو شب بد ولیکن چه بشتافتی
به تک روز بگذشته دریافتی
هوش مصنوعی: اگرچه شب به خوبی نگذشت، اما با شتاب به روزی که گذشت رسیدی و فهمیدی که چه بر تو گذشته است.
به گامی شمردی کُه از روی زور
بدیدی شب از دور بر موی مور
هوش مصنوعی: به قدمی که با زور برداشتید، شب را از دور دیدید که به موهای یک مور می‌ماند.
بجستی به یک جستن از روی زم
بگشتی به ناورد بر یک درم
هوش مصنوعی: با یک تلاش و حرکت، از زمین جدا شدی و به جایگاهی بالا و ارزشمند رسیدی.
چو بر آب جستی چو بر کوه راه
به روز از خور افزون شدی شب زماه
هوش مصنوعی: وقتی که بر روی آب خیز برداشتید، مانند این است که بر کوه راه رفته‌اید؛ چرا که روز به وسیله خورشید، بیشتر از شب روشن می‌شود.
برو مژده بر چون ره اندر گرفت
جهان گفتی از باد تک برگرفت
هوش مصنوعی: برو و خبر خوشی بیاور که دنیا مانند برگ درختی از باد جدا شده است.
چنان شد میان هوا تیرپوی
که چوگان بُدَش دست و خورشید گوی
هوش مصنوعی: در آسمان، تیری پرتاب شد که مانند گوی در بازی چوگان، نور خورشید را در دست داشت.
همی جست چون تیر و رفتار تیر
ز نعلش زمین چون ز باد آبگیر
هوش مصنوعی: او مانند تیری که به سرعت پرتاب می‌شود، در جستجو و تلاش است. رفتارش نیز مانند تیر است که در هنگام پرتاب، زمین را تحت تأثیر قرار می‌دهد و در نتیجه، مانند تلاطم آب در باد می‌افتد.
فروهشته پُش چون زره بر عنان
برافراشته گوش ها چون سنان
هوش مصنوعی: پوشش پشتی مانند زره بر سر اسب قرار داده شده است و گوش‌ها به مانند نیزه‌های بر افراشته دیده می‌شوند.
همی بست از گرد تک چشم مهر
همی کافت از شیهه گوش سپهر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و نورانی بودن خورشید اشاره می‌کند. او به تصویر می‌کشد که خورشید با یک بالای گرد و درخشانش، مانند چشمی تک و ظریف در آسمان می‌درخشد و از صدای طوفانی و خشمگین آسمان نیز خبر می‌دهد. به نوعی، ارتباطی بین زیبایی و قدرت در طبیعت برقرار می‌کند.
سوارش ازو باز ناورد پای
مگر بر در شاه زابل خدای
هوش مصنوعی: سوار به زحمت او را به زمین نمی‌آورد، مگر اینکه در دروازه شاه زابل باشد.
رسانید مژده به شاه دلیر
که بر اژدها چیره شد نرّه شیر
هوش مصنوعی: خبر خوش را به پادشاه دلیر برسانید که بر اژدها پیروز شده است، همچون شیر نر.
ز شادی برو جان برافشاندند
بر آن مژده بر آفرین خواندند
هوش مصنوعی: از شوق و سرور، جان را فدا کردند و به خاطر آن خبر خوش، آفرین و ستایش سر دادند.
دهانش ز یاقوت کردند پُر
دو دستش ز دینار و دامن ز دُر
هوش مصنوعی: دهان او را از یاقوت پر کردند، دستانش را از سکه‌های طلا پر کردند و دامنش را از مروارید پر نمودند.
به شبرنگ بر نیز دیبای لعل
فکندند و زرینش کردند نعل
هوش مصنوعی: آن‌ها بر روی زین، پارچه‌ای رنگین و زیبا را که به رنگ سرخ بود، قرار دادند و نعل را نیز با طلا پوشاندند.
چو باران درم ریختند از برش
گرفتند در مشک سارا سرش
هوش مصنوعی: به‌زودی باران بر زمین می‌بارد و از روی او برمی‌خیزد و در مشک سارا طراوت و سرزندگی‌اش را ذخیره می‌کند.
برفتند نزد سپهبد سپاه
کشیدند پس اژدها را به راه
هوش مصنوعی: به فرمانده سپاه رفتند و پس از آن که آماده شدند، راه را برای اژدها گشودند.
ز گردون بهم بیست و از پیل پنج
بُد از بار آن اژدها زیر رنج
هوش مصنوعی: از آسمان بیست چیز وجود دارد و از بدن پنج چیز. زیر بار آن اژدها (که به معنای مشکلات بزرگ و طاقت‌فرساست) در رنج به سر می‌برم.
همه ره ز بس بار آن کوه نیل
ز گردون همه بیش نالید پیل
هوش مصنوعی: همه درختان و موجودات، به خاطر سنگینی بار آن کوه نجوا کرده و ناله می‌کنند.
بزرگان ابا اثرط سرفراز
درفش و سپه پیش بردند باز
هوش مصنوعی: بزرگان در جنگ و نبرد شجاعانه پیشقدم شدند و با شجاعت و افتخار پرچم و سپاه را به جلو هدایت کردند.
ز کوس و تبیره برآمد خروش
جهان شد پر از رامش و نای و نوش
هوش مصنوعی: صدای خوش موسیقی و سرود از دور دست به گوش می‌رسد و جهان مملو از شادابی، نغمه‌ها و لذت‌های خوشایند می‌شود.
همه شهر و ره بود پُرخواسته
به آذین و گنبد بیاراسته
هوش مصنوعی: تمام شهر و کوچه‌ها پر از درخواست‌ها بود و سرشار از تزئینات و زیبایی مثل گنبدهای آراسته.
شده کوی و برزن چو باغ ارم
زبر مشک و در پای ریزان درم
هوش مصنوعی: شهر و خیابان‌ها مانند باغی از بهشت شده‌اند، پر از عطر مشک و در گوشه و کنار، درختان در حال میوه‌دار شدن هستند.
پذیره شد از شهر برنا و پیر
از آن اژدها خیره وز زخم تیر
هوش مصنوعی: از شهر جوان و پیر، به دنبال آن اژدها آمدند و از زخم تیر آن خیره و متعجب شدند.
به صحرا برون چرمش آکنده کاه
نهادند تا دید ضحاک شاه
هوش مصنوعی: در دشت، چرم را پر از کاه کرده بودند تا ضحاک شاه آن را ببیند.
بدان خرمی بزمی افکند پی
کزآن بزم ماه آرزو کرد می
هوش مصنوعی: بدان خوشی و شادمانی که در یک مهمانی وجود دارد، آگاه باش، چرا که از آن مهمانی، ماه آرزو می‌نوشد.
بفرمود کامروز دل شادکام
همه یاد گرشاسب گیرید جام
هوش مصنوعی: امروز دل شاد و خوشحال است و همه به یاد گرشاسب (شخصیتی از داستان‌های ایرانی) جامی را می‌نوشند.
زره دادش و خود و زرّین سپر
کلاه و نگین، اسپ و تیغ و کمر
هوش مصنوعی: او زره، کلاه، نگین، اسب، تیغ و کمری به او داد و خود نیز در این تجهیز بود.
همان جوشن خویش و خفتان جنگ
به خروارها دیبه رنگ رنگ
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف لباس و زره جنگی می‌پردازد که از هزاران رنگ و جنس‌های مختلف تهیه شده است. در واقع، به نوعی زیبایی و تنوع در لباس جنگی اشاره دارد که نشان‌دهنده آمادگی و شجاعت فرد در میدان نبرد است.
از آن کاژدها کشت و شیری نمود
درفش چنان ساخت کز هردو بود
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف کسی می‌پردازد که شجاعت و قدرتی همچون شیر دارد و در نبرد با دشمنان، به موفقیتی بزرگ دست یافته است. او پرچمی را به اهتزاز درآورده که نشانه‌ای از پیروزی و افتخار برای او و قومش به حساب می‌آید. این شخص به گونه‌ای عمل می‌کند که هم از قدرت خود و هم از نیرنگ‌های دشمنان بکاهد.
به زیر درفش اژدها سیاه
زّبر شیر زرّین و بر سرش ماه
هوش مصنوعی: زیر پرچم اژدهای سیاه، شیر طلایی قرار دارد و بر سر آن ماهی درخشان وجود دارد.
زمین همه زاول و بوم بُست
بدو داد و بنوشت عهدی درست
هوش مصنوعی: زمین تمام و کمال به او واگذار شد و پیمانی محکم نوشته شد.
جهان پهلوانی مرو را سپرد
وزآنجای لشکر سوی هند بُرد
هوش مصنوعی: جهان پهلوانی به مرو سپرده شد و از آنجا لشکری به سمت هند حرکت کرد.
مرین داستان را سرانجام کار
نبشتند هرکس در آن روزگار
هوش مصنوعی: هر کس در آن دوران، سرنوشت و نتیجه این داستان را نوشت.
به رود و ره جام برداشتند
به ایوان ها نیز بنگاشتند
هوش مصنوعی: به سمت رودخانه و مسیرهای مختلف حرکت کردند و به تماشا و بررسی از سالن‌ها و ایوان‌ها پرداختند.

حاشیه ها

1392/01/01 01:04
امین کیخا

دشت پیمان دشت پیمای معنی میدهد ، بریدن راه یعنی طی طریق

1396/10/29 09:12
اسحاق

دوستان در بیت نه
بجستی به یک جستن از روی زم
بگشتی به ناورد بر یک درم
درم را چه معنی می کنید؟

1396/10/19 01:01

بیت 5 مصرع دوم
شناور چو "ماغ" و دلاور چو ببر

1396/10/19 10:01

اسحاق جان به نظرم معنی این بیت این خواهد بود:
با یک جستن یا جهش از زمستان گذر کرد
زم(اگر سرما باشه مجاز از زمستان خواهد بود)
با یک شتاب اولبه این ناورد( یعنی همون زمستان) را شکست داد
درم شاید اینجا منظور لحظه ای هست که پاها رو کنار هم قرار میدی برای یک شتاب در حرکت...
مثل خرگوش که پاها رو جفت میکنه و شتاب میده در حرکت اولیه اش...
البته نظر شخصی هست شاید هم درست نباشه
ولی با توجه به بیت های بالا و پایین این معنی ممکنه درست باشه...

1397/03/01 00:06
لیلا

درود. طبق لغتنامه دهخدا،زم نام رودخانه ای در مرو است و ناورد، گرد گشتن اسب چون دایره، جولان. البته به معنی نبرد هم هست. با توجه به این معانی، برداشت من اینه که: اسب با یک جست میتوانست از رودخانه زم بپرد و در جولان اینقدر تنگ می چرخید که گویی دور یک درهم می چرخد.