بخش ۱۴۰ - سپری شدن روزگار گرشاسب
از آن پس جهان پهلوان گاه چند
همی زیست خرم دل و بی گزند
چو بر هفتصدش شد سی و سه سال
ز تن مرغ عمرش بیفکند بال
جهان کند بیخ درنگش ز جای
سر زندگانیش را زد به پای
به نخچیر بد روزی آمد ز دشت
هم از پی بیفتاد و بیمار گشت
بدانست کش بست بند سپهر
جهان خواهد از جانش بگسست مهر
بفرمود تا بیند اختر شمار
که بهره چه ماندستش از روزگار
ستاره شمر دید و آن گه به درد
چنین گفت گریان و رخساره زرد
که ده روز اگر بگذرد بی زیان
زید شاد با کام دل سالیان
سپهبد بدانست راز سپهر
که از وی جهان پاک ببرید مهر
هر آنکس که بودش ز پیوند و خویش
همه خواند و بنشاند بر گرد خویش
چنین گفت کای نامداران من
همه نیکدل غمگساران من
مرا زایزد آمد به رفتن پیام
بر اسپ شدن کردم اکنون لگام
چه بر اژدها و چه بر دیو و شیر
به مردی بدم گاه پیکار چیر
کنون با کسی خواستم کارزار
که پیشش نتابد چو من صدهزار
چرا خوار شد مرگ و ما چون چرا
به جان خوردنش نیست چون و چرا
دمان اژدهاییست ریزنده خون
سر و دست سیصد هزارش فزون
به هر سرش بر صد دهانست پیش
به هر دست بر چنگ سیصد چو بیش
به هر جانور چنگ تیزش دراز
به هر سرش چون دیده بان دیده باز
نتابد ز پیل و نترسد ز شیر
نه از کین شود مانده نز خورد سیر
نه بر شاه و بر بنده آرایشش
نه بر خوب و بیچاره بخشایشش
ز هر دوده کانگیخت او دود زود
دگر ناید از کاخ آن دوده دود
یکی تند تیر افکنست از کمان
که تیرش نیفتد خطا بی گمان
چو در باختر راند تیر از کمین
زند بر نشانه به خاور زمین
کنون چون نهادم سوی راه گوش
که و مه نیوشید پندم به هوش
پس از من همه راه داد آورید
به نیکیم گه گاه یاد آورید
ز دل جز به یزدان منازید کس
همه نیک و بد زو شناسید و بس
ز یزدان و فرمان شاه و خرد
مگردید کز بن نه اندر خورد
مجویید همسایگی با بدان
مدارید افسوس بر بخردان
به درد کسان دل مدارید شاد
که گردون همیشه نگردد به داد
بسازید با خوی هرکس به مهر
ز نیکان به تندی متابید چهر
ممانید بر کهتران کار خوار
نکوهیدگان را مگیرید یار
به مست و به دیوانه مدهید پند
مخندید بر پیر و بر دردمند
مبرید پیوند خویشان ز بن
مگویید درویش را بد سخن
همه دوستان را به مهر اندرون
گه خشم و سختی کنید آزمون
سزاوار درخور گزینید جفت
به چیز کسان کش مباشید و زفت
کس از گنده پیران و بیگانه نیز
ممانید در خانه و دزد چیز
به نرمی چو کاری توان برد پیش
درشتی مجویید از اندازه بیش
مبندید دل در سرای سپنج
کش انجام مرگست و آغاز رنج
دو روی و فریبنده و زشت خوست
به کردار دشمن به دیدار دوست
یکی شادی آن گه رساند به مرد
که پیش آورد ده غم و رنج و درد
چنان کز نیاکان مرا هست یاد
شما را ز من یکسر این پند باد
شدم من به اندرز من بگروید
ز من پاک بدرود و خشنو بوید
چو روز پدر یکسر آید به سر
به جایش نشاید کسی جز پسر
نریمان مرا از پسر برترست
چو من رفتم او مر شمارا سرست
شمارید پیمانش پیمان من
که فرمان او هست فرمان من
بخواهید چیزی که دارید رای
از آن پیش کم رفتن آید ز جای
شد آن انجمن زار و گریان بروی
برآمد غریویدن های و هوی
همه زار گفتند هرگز مباد
که ما بی تو باشیم یک روز شاد
چو ما خشندیم از تو فرزانه رای
تو جاوید خشنود باش از خدای
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از آن پس جهان پهلوان گاه چند
همی زیست خرم دل و بی گزند
هوش مصنوعی: پس از آن، قهرمان جهان مدتی را با دل شاد و بدون هیچ آسیبی زندگی کرد.
چو بر هفتصدش شد سی و سه سال
ز تن مرغ عمرش بیفکند بال
هوش مصنوعی: زمانی که او به سی و سه سالگی رسید، بال و پر زندگیاش را به گونهای رها کرد و از جسم خود جدا شد.
جهان کند بیخ درنگش ز جای
سر زندگانیش را زد به پای
هوش مصنوعی: جهان به سرعت در حال تغییر است و به ناگاه زندگی انسانها تحت تاثیر قرار میگیرد.
به نخچیر بد روزی آمد ز دشت
هم از پی بیفتاد و بیمار گشت
هوش مصنوعی: روزی بد به شکار رفتم و از دشت به دنبال شکار افتادم و بیمار شدم.
بدانست کش بست بند سپهر
جهان خواهد از جانش بگسست مهر
هوش مصنوعی: بدان که وقتی کیهان به پایان برسد، عشق و وابستگی او از جانش جدا خواهد شد.
بفرمود تا بیند اختر شمار
که بهره چه ماندستش از روزگار
هوش مصنوعی: فرمان داد تا ستارهشناس را بیاورند تا ببیند که چه تکهای از زندگی و آینده برای او باقی مانده است.
ستاره شمر دید و آن گه به درد
چنین گفت گریان و رخساره زرد
هوش مصنوعی: ستارهای را مشاهده کرد و به خاطر درد و رنجی که داشت، با چهرهای غمگین و رنگ پریده به گریه افتاد.
که ده روز اگر بگذرد بی زیان
زید شاد با کام دل سالیان
هوش مصنوعی: اگر ده روز بیدغدغه و بدون ضرر بگذرد، فردی شاد و خوشحال خواهد بود و از زندگیاش لذت خواهد برد.
سپهبد بدانست راز سپهر
که از وی جهان پاک ببرید مهر
هوش مصنوعی: فرمانده فهمید که آسمان چه رازی دارد، چرا که او با درک این راز، جهان را از عشق و محبت تهی کرد.
هر آنکس که بودش ز پیوند و خویش
همه خواند و بنشاند بر گرد خویش
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر روابط خانوادگی و دوستی، دوستانش را دور خودش جمع کند و از آنها پذیرایی کند.
چنین گفت کای نامداران من
همه نیکدل غمگساران من
هوش مصنوعی: او گفت: ای بزرگواران و نیکدلانی که همیشه نگران و دلسوز من هستید.
مرا زایزد آمد به رفتن پیام
بر اسپ شدن کردم اکنون لگام
هوش مصنوعی: به من فرزند داده شده است، و اکنون به این نتیجه رسیدهام که باید به حرکت درآیم و به سمت جدیدی بروم. حالا آمادهام تا کنترل اوضاع را به دست بگیرم.
چه بر اژدها و چه بر دیو و شیر
به مردی بدم گاه پیکار چیر
هوش مصنوعی: شجاعت و قدرت من فقط به موجودات خطرناک و وحشتناک محدود نمیشود، بلکه در هر مبارزهای با جدیت و مهارت ظاهر میشوم.
کنون با کسی خواستم کارزار
که پیشش نتابد چو من صدهزار
هوش مصنوعی: اکنون با کسی به مقابله میخواهم بروم که مثل من در برابرش وجود ندارد و به اندازهی صدهزار نفر قدرت ندارد.
چرا خوار شد مرگ و ما چون چرا
به جان خوردنش نیست چون و چرا
هوش مصنوعی: مرگ چرا بیارزش شد؟ زیرا ما در برابر آن هیچ سوال و تردیدی نداریم؛ همانطور که به جان خوری آن نمیپردازیم.
دمان اژدهاییست ریزنده خون
سر و دست سیصد هزارش فزون
هوش مصنوعی: زمانی که اژدهایی خشمگین برمیخیزد، خونش به شدت جاری میشود و در این بین، ویژگیهای قدرتمند و بیشماری از آن مشخص میشود.
به هر سرش بر صد دهانست پیش
به هر دست بر چنگ سیصد چو بیش
هوش مصنوعی: این عبارت بیان میکند که هر فردی که دارای مقام یا نفوذ است، باید با انتقادات و نظرات متعدد و گاه متضاد دیگری روبرو شود. همچنین نشان میدهد که زمانی که قدرت یا مسئولیتی بیشتر میشود، چالشها و درگیریها نیز به همان نسبت افزایش مییابد. به عبارت دیگر، هر چه شخص تاثیرگذارتر باشد، دامنه نظرات و واکنشها به او نیز وسیعتر خواهد بود.
به هر جانور چنگ تیزش دراز
به هر سرش چون دیده بان دیده باز
هوش مصنوعی: هر حیوانی که تیزی و قدرتی دارد، مانند نگهبانی است که به طور مداوم مراقب اطرافش است.
نتابد ز پیل و نترسد ز شیر
نه از کین شود مانده نز خورد سیر
هوش مصنوعی: کسی که از قدرت و زور نمیترسد و از کینه و دشمنی آسیب نمیبیند، هیچ چیز او را متوقف نمیکند و هرگز سیر نمیشود.
نه بر شاه و بر بنده آرایشش
نه بر خوب و بیچاره بخشایشش
هوش مصنوعی: نه بر مقام و موقعیت افراد، و نه بر زیبایی و مظلومیتشان تأثیر میگذارد.
ز هر دوده کانگیخت او دود زود
دگر ناید از کاخ آن دوده دود
هوش مصنوعی: از هر دودی که برمیخیزد، دود دیگری به زودی از کاخ آن دود نخواهد آمد.
یکی تند تیر افکنست از کمان
که تیرش نیفتد خطا بی گمان
هوش مصنوعی: کسی وجود دارد که تیرش را با دقت بسیار میزند و هیچگاه اشتباه نمیکند.
چو در باختر راند تیر از کمین
زند بر نشانه به خاور زمین
هوش مصنوعی: وقتی که تیر از دام در باختر پرتاب میشود، بر هدفی در سمت شرق زمین فرود میآید.
کنون چون نهادم سوی راه گوش
که و مه نیوشید پندم به هوش
هوش مصنوعی: اکنون که تصمیم گرفتهام به راهی بروم و به خوبی گوش بسپارم، دانستهام که ماه و مه به من نصیحت میکنند که با هوش و دقت به آن توجه کنم.
پس از من همه راه داد آورید
به نیکیم گه گاه یاد آورید
هوش مصنوعی: پس از من، همه شما به نیکی رفتار کنید و گاهی به یاد من بیفتید.
ز دل جز به یزدان منازید کس
همه نیک و بد زو شناسید و بس
هوش مصنوعی: با کسی جز خداوند دشواری نکنید، زیرا همه خوبیها و بدیها از او شناخته میشوند.
ز یزدان و فرمان شاه و خرد
مگردید کز بن نه اندر خورد
هوش مصنوعی: از خدا و فرمان شاه و خرد خود دور نشوید؛ زیرا که از ریشه و اساس چیزی به دست نخواهید آورد.
مجویید همسایگی با بدان
مدارید افسوس بر بخردان
هوش مصنوعی: با افراد بد معاشرت نکنید و از آنها دوری گزینید، افسوس بر کسانی که عقل و فهم دارند و به این نکته توجه نمیکنند.
به درد کسان دل مدارید شاد
که گردون همیشه نگردد به داد
هوش مصنوعی: به کسانی که در درد و رنج هستند دل نسپارید، زیرا روزگار همیشه به نفع ما نخواهد بود و ممکن است به سختیهای ما ادامه دهد.
بسازید با خوی هرکس به مهر
ز نیکان به تندی متابید چهر
هوش مصنوعی: با محبت و مهربانی با هر کسی رفتار کنید، و همچنان که از نیکان یاد میگیرید، از بدیها و تندخوییها دوری کنید.
ممانید بر کهتران کار خوار
نکوهیدگان را مگیرید یار
هوش مصنوعی: به کسانی که کوچکتر از خودتان هستند، ظلم نکنید و به خاطر اعمال زشت و ناپسند دیگران، آنها را سرزنش نکنید.
به مست و به دیوانه مدهید پند
مخندید بر پیر و بر دردمند
هوش مصنوعی: به افراد مست و دیوانه نصیحت نکنید و به آنها نخندید، بر پیران و کسانی که در درد و رنج هستند، هم خنده نکنید.
مبرید پیوند خویشان ز بن
مگویید درویش را بد سخن
هوش مصنوعی: پیوندهای خانوادگی را خراب نکنید و با ناهنجاری صحبت نکنید؛ چون درویش (فقرای) که در موقعیت دشواری قرار دارند، تحمل بدگویی را ندارند.
همه دوستان را به مهر اندرون
گه خشم و سختی کنید آزمون
هوش مصنوعی: در زمانهای دشوار و زمانی که حالت خشم و سختی دارید، دوستان واقعی خود را با محبت و مهربانی آزمایش کنید.
سزاوار درخور گزینید جفت
به چیز کسان کش مباشید و زفت
هوش مصنوعی: مناسب است که همسر و شریک زندگی را با دقت و شایستگی انتخاب کنید، زیرا نباید به خاطر چیزهای بیارزش و ناپسند با دیگران قاطی شوید و از آنها تقلید کنید.
کس از گنده پیران و بیگانه نیز
ممانید در خانه و دزد چیز
هوش مصنوعی: هیچکس را از پیران بزرگ و بیگانگان در خانه نرانید و اجازه ندهید که دزدی در آنجا باشد.
به نرمی چو کاری توان برد پیش
درشتی مجویید از اندازه بیش
هوش مصنوعی: با ملایمت و نرمی میتوان به هدف رسید، به جای اینکه به خشونت و درشتی روی بیاورید. از حد تعادل و اندازه خارج نشوید.
مبندید دل در سرای سپنج
کش انجام مرگست و آغاز رنج
هوش مصنوعی: دل خود را در دنیا پیوند نزنید، زیرا پایان آن مرگ است و شروع رنج و درد.
دو روی و فریبنده و زشت خوست
به کردار دشمن به دیدار دوست
هوش مصنوعی: تو دو رو و فریبندهای و اخلاق زشتی داری؛ مانند دشمنی که به دیدار دوست میآید.
یکی شادی آن گه رساند به مرد
که پیش آورد ده غم و رنج و درد
هوش مصنوعی: شخصی تنها زمانی میتواند شادی را به دیگران هدیه دهد که قبل از آن، به مشکلات و دردها و رنجهای زیادی مواجه شده باشد.
چنان کز نیاکان مرا هست یاد
شما را ز من یکسر این پند باد
هوش مصنوعی: من از نیاکانم یادگاری دارم، و به طور کامل از شما این نصیحت را دارم که از من فراموش نکنید.
شدم من به اندرز من بگروید
ز من پاک بدرود و خشنو بوید
هوش مصنوعی: من به نصیحت خودم دقت کردم و از خودم جدا شدم، به طوری که از خوبیها و خوشبوها جدا شدم.
چو روز پدر یکسر آید به سر
به جایش نشاید کسی جز پسر
هوش مصنوعی: وقتی روز پدر فرا میرسد، به جز پسر، هیچکس دیگری شایسته نیست که به جای او باشد.
نریمان مرا از پسر برترست
چو من رفتم او مر شمارا سرست
هوش مصنوعی: نریمان از پسر برتر است و وقتی من رفتم، او شما را رهبری میکند.
شمارید پیمانش پیمان من
که فرمان او هست فرمان من
هوش مصنوعی: شما وعدههای او را به حساب وعدههای من بیاورید، زیرا دستور او برای من نیز دستور است.
بخواهید چیزی که دارید رای
از آن پیش کم رفتن آید ز جای
هوش مصنوعی: اگر چیزی را که دارید طلب کنید، ممکن است از حالت کمبود خارج شوید و برکت بیشتری به دست آورید.
شد آن انجمن زار و گریان بروی
برآمد غریویدن های و هوی
هوش مصنوعی: در آن جمع، همه با ناراحتی و گریه بودند و صدای زاری و ناله بلند شده بود.
همه زار گفتند هرگز مباد
که ما بی تو باشیم یک روز شاد
هوش مصنوعی: همه با هم گفتند هرگز نباید یک روز بدون تو شاد باشیم.
چو ما خشندیم از تو فرزانه رای
تو جاوید خشنود باش از خدای
هوش مصنوعی: وقتی ما از تو خشمگین هستیم، ای فرزانه، پس بهتر است که همیشه از خداوند راضی و خشنود باشی.

اسدی توسی