بخش ۱۲۸ - رسیدن گرشاسب به نزد نریمان و گرفتاری فغفور
از آن پس نریمان چو شد چیره دست
پس از رزم در بزم و شادی نشست
ببد تا بیآمد جهان پهلوان
گرفتند شادی ز سر هردوان
سخن چند راندند از آن رزمگاه
وزآنجا به جندان گرفتند راه
ده و شهر و دز هر چه دیدند پاک
بکندند و با خون سرشتند خاک
تو گفتی زخوبان و از خواسته
بهشتیست هر خیمه آراسته
همی برد هر شیر جنگی شکار
گرفته به بر آهوی مشکسار
ز بازوش گرد میان کرده بند
ز گیسوش در دست مشکین کمند
فراوان بتان زینهاری شدند
فراوان به دزها حصاری شدند
رسیدند زی شهر جندان فراز
سپه خیمه زد دشت شیب و فراز
به چرخ از همه شهر بر شد خروش
ز جوشن وران باره آمد به جوش
به یک سو نریمان به کین دست برد
برآمد دگر سو سپهدار گرد
به هر گوشه عراده برساختند
همی دیگ جوشیده انداختند
کز آن دیگ چون آب جستی برون
همی سوختی جانور گونه گون
دگر بد روان قلعهای نبرد
براو رزم سازنده مردان مرد
سر نیزه ها کرده چون چنگ شیر
که مردم کشیدندی از باره زیر
گرفتند گردان ایران و چین
کمان های زنبوری و چرخ کین
ز شاهین و طیاره بر هر گروه
همی سنگ بارید چون کوه کوه
ز پاشیدن آتش از هر کران
همی ریخت گفتی ز چرخ اختران
رخ مه ز گرد ابر پر چین گرفت
سر باره از نیزه پرچین گرفت
همه ترگ هاون شد از زخم سنگ
سر و مغز چون سرمه از گرز جنگ
بد از تیر و پیکان های درشت
هر افکنده ای چون یکی خارپشت
جهان پهلوان کوشش اندر گرفت
گراینده گرز گران بر گرفت
چو بر باره مردم غمی شد ز جنگ
جهان پهلوان رفت گرزی به چنگ
در از آهن و باره از سنگ بود
به کین کرد سوی در آهنگ زود
همی زد چنان گرز کز زخم سخت
در و قفل و زنجیر شد لخت لخت
به شهر اندر افکند تن با سپاه
فروزد به باره درفش سیاه
به هر گوشه تاراج و پیکار خاست
خروشیدن بانگ زنهار خاست
همه بوم زن بد همه کوی مرد
همه شهر دود و همه چرخ گرد
ز خون بسته شد بر کف پای گل
نه بر پای تن بد نه بر جای دل
کجا خانه ای بد به خوبی بهشت
از آتش دمان دوزخی گشت زشت
بتان را به خاک اندر افکنده تن
به خون غرقه پیش بت اندر شمن
به هر کوی جویی چنان خون گذشت
که از شهر یک میل بیرون گذشت
دو هفته چنین بود خون ریختن
جهان پر ز تاراج و آویختن
چو چاره نبد شهری و لشکری
گرفتند زنهار و خواهشگری
از ایشان گنه پهلوان درگذاشت
سپه را ز تاراج و خون باز داشت
نریمان همی رفت تا کاخ شاه
ز گردش پیاده سران سپاه
همه چاک خفتان زده بر کمر
گرفته به کف تیغ و خشت و سپر
هزاران پیاده به پیش اندرون
کشیده همه خنجر آبگون
پس پشت از ایران و زابل گروه
سواران برگستوان ور چو کوه
چو آمد سوی کاخ فغفور چین
ابا این بسنده دلیران کین
جهان دید پرخیل دلبر فغان
همه برده از پرده بر مه فغان
دو گلنارشان غرقه در خون شده
دو نرگس به مه بر دو جیحون شده
ز گل کنده شمشاد پر تاب را
بدو رشته در خسته عناب را
به بتخانه ای بود فغفور چین
نهاده سر از پیش بت بر زمین
همی خواست یاری به زاری و درد
ز ناگه نریمان بدو باز خورد
بیازید و بگرفت دستش به شرم
بسی گفت شیرین سخن های گرم
که تاج شهی خار بنداختی
بر از پایگه سر کشی ساختی
شه ار چه به پایه ز هر کس فزون
نشایدش از اندازه رفتن برون
بیاورد بالای تا بر نشست
پیاده همی شد رکیبش به دست
جهان پهلوان بود بمیان شهر
به گردش بزرگان لشکر دو بهر
یکی تخت زیرش ز یاقوت و زر
به دیبای چین سایبانی ز بر
چو فغفور را دید شد پیش باز
نشاند از بر تخت و بردش نماز
بسی خواست زو پوزش دلپذیر
که این بد که پیش آمد از من مگیر
تو دانی که پیش فریدون شاه
من از دل یکی بنده ام نیکخواه
نشاید به جز کام او کردنم
که فرمانش طوقیست بر گردنم
کسی را که روزیت بر دست اوست
توانایی دست او دار دوست
ترا بود از آغاز پنداشتی
که پند مرا خوار بگذاشتی
کنون گر ز من گشت آشفته کار
هم از من نکو گردد انده مدار
اگر چند از مار گیرند زهر
هم از وی توان یافت تریاک بهر
نگهبان گمارید چندی بر اوی
وزآنجا به تاراج بنهاد روی
پس پرده در کاخ مشکوی شاه
نه او شد نه کس را ز بن داد راه
ز گنجش هم اندر زمان ده هزار
شتروار هر چیز برداشت بار
چه از زر چه از دیبه رنگ رنگ
چه آرایش بزم و چه ساز جنگ
بگفتند کاین گنج کمترش بود
بگو تا نماید دگر گنج زود
به نیکی ورا گفت دادم نوید
مبادا کزآن پس شود ناامید
اگر چند خواری کند روزگار
شهان و بزرگان نباشند خوار
ز جندان و از گنج فغفور چین
ز تاراج آن بوم و بر همچنین
فراز آورید آنچه بد در سپاه
گزین کرد ازو پنج یک بهر شاه
بفرمود تا نام هر یک بهم
زدند از پی یادگاری قلم
شتر سی هزار از درم بار کرد
دگر نیم ازین بار دینار کرد
ز زرینه آلت به خروارها
ز سیمینه چندانکه انبارها
شمرده شد از نافه سیصد هزار
صد از سله زعفران شصت بار
ز در چار صد تاج آراسته
گزیده همه یک یک از خواسته
ز یاقوت سیصد کمر بیغوی
ز گوهر چهل گرزن خسروی
دو صد خوان ز زر وز جزع و جمست
وز آلتش خروار تیرست و شست
ز زر پیرهن سی و شش بافته
به هم پود با تار برتافته
طراز همه در بر زر ناب
گریبان و یاقوت و در خوشاب
ابا هر یکی افسری شاهوار
هم از گونه گون طوق با گوشوار
چهل درج پر در و یاره همه
که بد نامشان در واره همه
هزار و چهل بت ز هر پیکری
به کردار آراسته لشکری
ز زر بفت صد تخت بر رنگ رنگ
که بد کمترین جامه سی من به سنگ
صد و سی هزار از خز و پرنیان
دو صد رزمه نو حله چینیان
کنیزان دگر سی هزار از چگل
پری چهره خادم هزار و چهل
دو ره ده هزار از بتان سرای
همه با ستور و سلیح و قبای
صد و سی هزار از ستور یله
که بر دشت و که داشت چوپان گله
ده و شش هزار اسپ نو کرده زین
همه زیر برگستوان های چین
هزار اسپ دیگر به زرین ستام
از ارغون و از تازی تیزگام
ز خفتان و از جوشن کارزار
ز درع و کژآکند نو سی هزار
صد و بیست گردون همه تیغ و ترگ
دو چندان سپرهای مدهون کرگ
ز زر خشت تیرست و سی بار پنج
که مردی یکی بر گرفتی به رنج
نود بار صد جفت چینی کمان
به زر نیزه و تیر بیش از گمان
هزار و صد و سی جناغ پلنگ
ز هر گوهر آراسته رنگ رنگ
پرند آور هندویی شش هزار
تبرزین و ناخج فزون از شمار
صد و سی سپر گونه گونه ز زر
غلافش ز دیبا نگار از گهر
بی اندازه منجوق و زرین درفش
همان چترها زرد و سرخ و بنفش
شراع و ستاره دو صد زر بفت
ز دیبا سراپرده هفتاد و هفت
دو صد خرگه اندر خور بزم و جام
نمد خز و چوبش همه عود خام
هم از بیکران خیمه گونه گون
از اندازه شان فرش و آلت فزون
دگر خیمه میخ او شش هزار
سراسر ز دیبای گوهر نگار
ز زر اندرو صد ستون ستیخ
از ابریشمش رشته و ز سیم میخ
ز دیبا یکی فرش زیبای او
دو پرتاب بالا و پهنای او
درفشان درفشی دگر از پرند
ز گوهر چو زاختر سپهری بلند
که بر پیل کردندی آن را بپای
به صد مرد برداشتندی ز جای
بر او پیکر گرگی افراشته
به نوک سرو پیل برداشته
فراوان گهر زآن درفش بنفش
کشیدند در کاویانی درفش
سه گردون زرین شتالنگ بود
ز هر دارویی هفتصد تنگ بود
فراوان دد و مرغ و نخچیر و گور
طرازیده از زر و سیم و بلور
ز عنبر یکی گنبد افراخته
به یک باره هر سو روان ساخته
بدودر چو کافور تختی ز عاج
فرازش فروهشته از مشک تاج
سرایی به بند و گشای آبنوس
هم از زر تیرست و هفتاد کوس
هزار و چهل جفت دندان پیل
ز پیروزه سی تخت همرنگ نیل
سروهای کرگ از هزاران فزون
همه چون خمانیده زآهن ستون
ختو هشتصد بار کز زهر بوی
چو آید فتد هر زمان خوی ازوی
ز کیمخت گردون دو صد بسته تنگ
همیدون طبر خون و چینی خدنگ
پر از نقره صندوق تیرست و شست
ز زرش همه قفل و زنجیر بست
پر از زر رسته چهل جفت نیز
چهل بد طرایف ز هر گونه چیز
بیا کنده سی درج نو جفت جفت
ز هر گوهر سفته و نیم سفت
دو ره چارصد تنگ قرطاس چین
پلنگینه چرم سفن همچنین
ز هر موی روباه سیصد هزار
ز سنجاب و قاقم فزون از شمار
دوصد باره موی سمندر دگر
که آتش نباشد براو کارگر
دمان هفتصد پیل چون کوه نیل
به زر بسته دندان هر زنده پیل
دو ره چارصد یوز بد میش گیر
به تن همچو پاشیده بر قیر شیر
سیه گوش تیرست هریک به بند
پلنگان آمخته هشتاد و اند
فراوان سگ تند نخچیر در
به جل ها پرند و به زنجیر زر
دو صد باز و افزون ز سیصد خشین
صد و شصت طغرل همه به گزین
ده و شش هزار استر بارکش
به مهد و نمدزین دو صد بار شش
دو ره سی هزاران ز تازی هیون
ز فرش و نمد بارشان گونه گون
ز گاوان صد و سی هزار از شمار
ز میشان دوشا هزاران هزار
چو پنجه هزار دگر برده بود
که هریک به صد ناز پرورده بود
بخش ۱۲۷ - آمدن فغفور به جنگ نریمان: سوی لشکرش پهلوان رفت بازبخش ۱۲۹ - نامه گرشاسب به نزد فریدون: سپهبد گزید این همه چار ماه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از آن پس نریمان چو شد چیره دست
پس از رزم در بزم و شادی نشست
هوش مصنوعی: پس از آنکه نریمان بر دشمنان پیروز شد، به جشنی شاداب و خوشحالانه رفت.
ببد تا بیآمد جهان پهلوان
گرفتند شادی ز سر هردوان
هوش مصنوعی: وقتی جهان پهلوان وارد شد، شادی از سر هر دو نفر (حریفان) گرفته شد.
سخن چند راندند از آن رزمگاه
وزآنجا به جندان گرفتند راه
هوش مصنوعی: چندین بار درباره آن میدان جنگ صحبت کردند و سپس از آنجا به سمت جندان حرکت کردند.
ده و شهر و دز هر چه دیدند پاک
بکندند و با خون سرشتند خاک
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری از ویرانی و نابودی اشاره میشود، جایی که هر چه در ده و شهر و دز وجود داشت، نابود شده و با خون آمیخته شده است. به نوعی میتوان گفت که این زمینها به خاطر جنگ یا مصیبتهایی که بر سرشان آمده، به حالتی تلخ و خونی درآمدهاند.
تو گفتی زخوبان و از خواسته
بهشتیست هر خیمه آراسته
هوش مصنوعی: تو گفتی که زیباییها و آرزوهای بهشتی در هر چادر آراستهای وجود دارد.
همی برد هر شیر جنگی شکار
گرفته به بر آهوی مشکسار
هوش مصنوعی: هر شیر جنگی که شکار خود را به دست میآورد، همواره به همراهش آهوئی زیبا و خوشفرم را هم میبرد.
ز بازوش گرد میان کرده بند
ز گیسوش در دست مشکین کمند
هوش مصنوعی: به نظر میرسد او با بازوهایی قوی و ماهر، کمند زیبایی از گیسوی خود ساخته و آن را در دستانش گرفته است.
فراوان بتان زینهاری شدند
فراوان به دزها حصاری شدند
هوش مصنوعی: بسیار از زیبارویان به خاطر امنیت و حفاظت، دور هم gathered شدند و به سمت دیوارها و محافظتها روی آوردند.
رسیدند زی شهر جندان فراز
سپه خیمه زد دشت شیب و فراز
هوش مصنوعی: آنها به شهر جندان رسیدند و در دشت شیبدار و بلند اردو زدند.
به چرخ از همه شهر بر شد خروش
ز جوشن وران باره آمد به جوش
هوش مصنوعی: از هر طرف در آسمان صدا و هیاهوی زیادی به گوش میرسد و به نظر میرسد که حماسهای در حال شکلگیری است. گروهی از جنگجویان با شور و هیجان به میدان آمدهاند.
به یک سو نریمان به کین دست برد
برآمد دگر سو سپهدار گرد
هوش مصنوعی: نریمان به سوی دشمن حمله کرد و سپهدار دیگری از سمت دیگر به میدان آمد.
به هر گوشه عراده برساختند
همی دیگ جوشیده انداختند
هوش مصنوعی: در هر گوشه، درهای جدیدی ایجاد کردند و به هر طرف، جوشها و نگرانیها را پراکنده ساختند.
کز آن دیگ چون آب جستی برون
همی سوختی جانور گونه گون
هوش مصنوعی: از آن دیگ که آب بیرون میجست، جانوران مختلفی را میسوزاند.
دگر بد روان قلعهای نبرد
براو رزم سازنده مردان مرد
هوش مصنوعی: در دل جنگ و نبرد، کسانی که با عزم و اراده قوی هستند، مردانه و شجاعانه میجنگند و از خود قهرمانی نشان میدهند.
سر نیزه ها کرده چون چنگ شیر
که مردم کشیدندی از باره زیر
هوش مصنوعی: سر نیزهها مانند چنگال شیر شده است، چرا که مردم به خاطر آن زیر بار فشار جان میسپردند.
گرفتند گردان ایران و چین
کمان های زنبوری و چرخ کین
هوش مصنوعی: دوران جنگ و نزاع میان ایران و چین برقرار است و آنها از سلاحهایی مانند کمانهای زنبوری و چرخدندههای جنگی استفاده میکنند.
ز شاهین و طیاره بر هر گروه
همی سنگ بارید چون کوه کوه
هوش مصنوعی: پرندهای مانند شاهین و نظیر پرندگان بزرگ مانند هواپیما بر هر گروهی سنگینی میکند و فشارش به قدری زیاد است که همچون کوه، سنگین و محکم به نظر میرسد.
ز پاشیدن آتش از هر کران
همی ریخت گفتی ز چرخ اختران
هوش مصنوعی: آتش از تمام جهات پاشیده میشود و در فضا پخش میگردد، بهطوریکه به نظر میرسد ستارههای آسمان در حال ریزش هستند.
رخ مه ز گرد ابر پر چین گرفت
سر باره از نیزه پرچین گرفت
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای ماه، به خاطر ابرهای چیندار، پنهان شد و سرش را از روی نیزهای که با پارچهای پرچین تزیین شده بود پوشاند.
همه ترگ هاون شد از زخم سنگ
سر و مغز چون سرمه از گرز جنگ
هوش مصنوعی: همه زخمها و آسیبها مانند مهرهها در هاون خرد شدهاند و مغز آدمی چون سرمهای تیره و غلیظ از ضربات نبرد حاصل شده است.
بد از تیر و پیکان های درشت
هر افکنده ای چون یکی خارپشت
هوش مصنوعی: بدی و آسیبهایی که با تیر و پیکانهای بزرگ به دیگران میزنی، مانند اوست که یک خارپشت بر خود دارتش میکند.
جهان پهلوان کوشش اندر گرفت
گراینده گرز گران بر گرفت
هوش مصنوعی: دنیا پر از تلاش و کوششهای بزرگ است، مانند قهرمانانی که با ارادهی قوی و قدرت زیاد به مبارزه با چالشها میپردازند.
چو بر باره مردم غمی شد ز جنگ
جهان پهلوان رفت گرزی به چنگ
هوش مصنوعی: وقتی که مردم به خاطر جنگی غمگین شدند، قهرمان بزرگ جهان، گرزی را در دست گرفت.
در از آهن و باره از سنگ بود
به کین کرد سوی در آهنگ زود
هوش مصنوعی: در این بیت بیان میشود که در ساخت در از آهن و در لابهلای سنگها استفاده شده است، و به خاطر کینهای که وجود دارد، به سرعت به سوی آن در حرکت میکند.
همی زد چنان گرز کز زخم سخت
در و قفل و زنجیر شد لخت لخت
هوش مصنوعی: او به شدت ضربه میزد بهطوری که از زخمهای عمیق، در و قفل و زنجیرها تکهتکه شدند.
به شهر اندر افکند تن با سپاه
فروزد به باره درفش سیاه
هوش مصنوعی: بدن را به شهر میبردند و سپاه در کنار او قرار گرفتند، در حالی که پرچم سیاه بر سر میافراشتند.
به هر گوشه تاراج و پیکار خاست
خروشیدن بانگ زنهار خاست
هوش مصنوعی: در هر گوشه، شلوغی و جنگ به راه افتاد و صداها و نالهها به گوش رسید که خطر فراهم شده است.
همه بوم زن بد همه کوی مرد
همه شهر دود و همه چرخ گرد
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که در هر جا و در هر موقعیتی، مشکلات و ناپایداریها وجود دارند. همه جا پر از غم و غصه است، و هیچ چیز در امان نیست. هر کوچه و پسکوچهای با ناامیدی و بحران مواجه است و زندگی به گونهای است که همواره در حال چرخش و تغییر است، بدون هیچ ثباتی.
ز خون بسته شد بر کف پای گل
نه بر پای تن بد نه بر جای دل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خون بر گلها و زیباییها تأثیرگذار است و باعث شده که زیباییها آسیب ببینند. این تأثیر نه تنها بر جسم افراد مشهود است، بلکه بر احساسات و دلها نیز تأثیر میگذارد. در واقع، این واژهها به نوعی به زخمها و جراحتهایی اشاره دارند که بر زیبایی و عشق اثر میگذارند.
کجا خانه ای بد به خوبی بهشت
از آتش دمان دوزخی گشت زشت
هوش مصنوعی: در کجا خانهای وجود دارد که بهزیستی بهشتی را با زشتی آتش دوزخ از دست داده باشد؟
بتان را به خاک اندر افکنده تن
به خون غرقه پیش بت اندر شمن
هوش مصنوعی: مجسمهها را به خاک افکنده و بدن در خون غوطهور است در حضور مجسمه.
به هر کوی جویی چنان خون گذشت
که از شهر یک میل بیرون گذشت
هوش مصنوعی: در هر کوی و برزنی، به قدری خون ریخته شده که از شهر فاصلهای به اندازه یک میل را پر کرده است.
دو هفته چنین بود خون ریختن
جهان پر ز تاراج و آویختن
هوش مصنوعی: دو هفته چنین حالتی بود که خونریزی در دنیا شدت گرفت و هر جایی پر از غارت و آسیب شد.
چو چاره نبد شهری و لشکری
گرفتند زنهار و خواهشگری
هوش مصنوعی: وقتی که شهر و لشکر هیچ راه حلی نداشتند، به زاری و التماس به جستجوی کمک پرداختند.
از ایشان گنه پهلوان درگذاشت
سپه را ز تاراج و خون باز داشت
هوش مصنوعی: او با هنرش باعث شد که پهلوان از گناه خود بگذرد و سپاه را از چپاول و ریختن خون مردم باز دارد.
نریمان همی رفت تا کاخ شاه
ز گردش پیاده سران سپاه
هوش مصنوعی: نریمان به سوی کاخ شاه میرفت و از روی گردش، پیش سران سپاه پیاده حرکت میکرد.
همه چاک خفتان زده بر کمر
گرفته به کف تیغ و خشت و سپر
هوش مصنوعی: همه در حال آماده شدن برای نبرد هستند و هرکدام ابزار جنگی مثل شمشیر، سنگ و سپر را در دست دارند.
هزاران پیاده به پیش اندرون
کشیده همه خنجر آبگون
هوش مصنوعی: هزاران نفر پیاده به جلو حرکت کردهاند و همه در دست خود خنجرهایی درخشان و تیز دارند.
پس پشت از ایران و زابل گروه
سواران برگستوان ور چو کوه
هوش مصنوعی: این متن به تصویر کشیدن یک چشمانداز دلانگیز از ایران و زابل و سوارانی است که در حال حرکت هستند. به وضوح حس قدرت و عظمت طبیعت و جایگاه ملی این مناطق را منعکس میکند. همچنین، بر همکاری و اتحاد گروهی اشاره دارد که مانند کوهها استوار و قدرتمند هستند.
چو آمد سوی کاخ فغفور چین
ابا این بسنده دلیران کین
هوش مصنوعی: وقتی به کاخ پادشاه چین رسید، دلیران این را کافی دانستند که انتقام را بگیرند.
جهان دید پرخیل دلبر فغان
همه برده از پرده بر مه فغان
هوش مصنوعی: در جهانی پراز زیبایی و شگفتی، دلبرانی به چشم میخورند که همگی در حال ناله و فریاد هستند و از پشت پرده به زیبایی ماه نگریسته و غمناکاند.
دو گلنارشان غرقه در خون شده
دو نرگس به مه بر دو جیحون شده
هوش مصنوعی: دو گل نرگس زیبایی که در دل شب به مهتاب نگریستهاند، در خون غرق شدهاند، گویی به خاطر درد و اندوهی عمیق، حالتی غمانگیز و مشوش دارند.
ز گل کنده شمشاد پر تاب را
بدو رشته در خسته عناب را
هوش مصنوعی: از گل، شاخهای از شمشاد را میکَند و آن را به دو رشته متصل به میوهی عناب خسته میکند.
به بتخانه ای بود فغفور چین
نهاده سر از پیش بت بر زمین
هوش مصنوعی: در معبدی بت، فغفور چین سرش را به نشانه احترام بر زمین گذاشته است.
همی خواست یاری به زاری و درد
ز ناگه نریمان بدو باز خورد
هوش مصنوعی: او به دنبال یاری بود و به خاطر زاری و دردی که داشت، ناگهان نریمان به او پاسخ منفی داد.
بیازید و بگرفت دستش به شرم
بسی گفت شیرین سخن های گرم
هوش مصنوعی: او با شرم و حیا دست او را گرفت و با نرمی و شیرینی گفتارهای دلنشینی را بیان کرد.
که تاج شهی خار بنداختی
بر از پایگه سر کشی ساختی
هوش مصنوعی: تو در جایگاه پادشاهی، تاجی بر سر گذاشتی و به وسیله آن، بر جایگاه خود تکیه زدی.
شه ار چه به پایه ز هر کس فزون
نشایدش از اندازه رفتن برون
هوش مصنوعی: هر کسی ممکن است در مقام و جایگاهش از دیگری بالاتر باشد، اما او نباید حد و اندازهاش را فراتر رود.
بیاورد بالای تا بر نشست
پیاده همی شد رکیبش به دست
هوش مصنوعی: بالا آمد و بر نشسته شد، و سوارش به دستش افتاد.
جهان پهلوان بود بمیان شهر
به گردش بزرگان لشکر دو بهر
هوش مصنوعی: جهان مانند قهرمانی است که در میان شهر به گردش بزرگترین فرماندهان و سپاهیان دو طرف میپردازد.
یکی تخت زیرش ز یاقوت و زر
به دیبای چین سایبانی ز بر
هوش مصنوعی: شخصی بر تختی که از سنگهای قیمتی و طلا ساخته شده نشسته و در زیر سایبانی از پارچههای ابریشمی و زیبا قرار دارد.
چو فغفور را دید شد پیش باز
نشاند از بر تخت و بردش نماز
هوش مصنوعی: وقتی فغفور را دید، به احترام او به جلو رفت و او را از روی تخت برداشت و برایش نماز خواند.
بسی خواست زو پوزش دلپذیر
که این بد که پیش آمد از من مگیر
هوش مصنوعی: او از من خواسته تا بابت کار ناپسند و ناخوشایندی که پیش آمده، عذرخواهی کنم و میخواهد که آن را از من نگیرید.
تو دانی که پیش فریدون شاه
من از دل یکی بنده ام نیکخواه
هوش مصنوعی: تو میدانی که من در نزد فریدون شاه، از صمیم قلب یک خدمتگزار نیکوکار هستم.
نشاید به جز کام او کردنم
که فرمانش طوقیست بر گردنم
هوش مصنوعی: جز به خواسته او عمل کردن درست نیست، زیرا اطاعت از او مانند بندهایی است که بر گردنم گذاشته شده است.
کسی را که روزیت بر دست اوست
توانایی دست او دار دوست
هوش مصنوعی: هر که روزیاش به دست اوست، توانایی او را باید دوست داشته باشی.
ترا بود از آغاز پنداشتی
که پند مرا خوار بگذاشتی
هوش مصنوعی: شما از همان ابتدا فکر میکردید که نصیحت من برایتان بیمقدار و بیارزش است.
کنون گر ز من گشت آشفته کار
هم از من نکو گردد انده مدار
هوش مصنوعی: اگر کارهایم به هم ریخته و آشفته شده است، نگران نباشید؛ زیرا سرانجام همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.
اگر چند از مار گیرند زهر
هم از وی توان یافت تریاک بهر
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است از مار زهر بگیرند، اما از همان مار ممکن است تریاک نیز به دست آید.
نگهبان گمارید چندی بر اوی
وزآنجا به تاراج بنهاد روی
هوش مصنوعی: مدتی کسی را به عنوان نگهبان بر او قرار دادند و از آنجا به سرقت و غارت مشغول شد.
پس پرده در کاخ مشکوی شاه
نه او شد نه کس را ز بن داد راه
هوش مصنوعی: در پشت پرده کاخ خوشبویی که متعلق به شاه است، نه خود او میتواند وارد شود و نه کسی دیگر. این نشاندهنده نوعی محدودیت یا بیماری است که باعث میشود هیچکس نتواند به آنجا دسترسی پیدا کند.
ز گنجش هم اندر زمان ده هزار
شتروار هر چیز برداشت بار
هوش مصنوعی: از گنجشک هم در زمان، ده هزار بار مانند شتر، هر چیزی را جمعآوری میکند.
چه از زر چه از دیبه رنگ رنگ
چه آرایش بزم و چه ساز جنگ
هوش مصنوعی: چه فرقی نمیکند که از طلا باشد یا از پارچههای گرانبها، چه زینت بخشی به مراسم شادی و چه نوای جنگ و مبارزه.
بگفتند کاین گنج کمترش بود
بگو تا نماید دگر گنج زود
هوش مصنوعی: به او گفتند که این گنج کمتر از آن چیزی است که انتظار داشتی، بگو تا گنج جدیدی را به سرعت نشان دهد.
به نیکی ورا گفت دادم نوید
مبادا کزآن پس شود ناامید
هوش مصنوعی: من با محبت به او گفتم که به زودی چیز خوبی به دست میآوری، مبادا که بعد از این ناامید شوی.
اگر چند خواری کند روزگار
شهان و بزرگان نباشند خوار
هوش مصنوعی: اگر روزگار بر بسیاری از بزرگترها و شاهان سختی و ذلت بیاورد، این به معنای بیارزشی آنها نیست.
ز جندان و از گنج فغفور چین
ز تاراج آن بوم و بر همچنین
هوش مصنوعی: از ثروت و گنج ناب چین که به تاراج رفته، همچنان میتوان یاد کرد.
فراز آورید آنچه بد در سپاه
گزین کرد ازو پنج یک بهر شاه
هوش مصنوعی: آنچه در سپاه انتخاب شده و بد است را کنار بگذارید و آنچه باقی مانده را به پنج قسمت تقسیم کنید و یک قسمت را برای شاه نگه دارید.
بفرمود تا نام هر یک بهم
زدند از پی یادگاری قلم
هوش مصنوعی: فرمان داد تا نام هر یک را یادداشت کردند تا به عنوان یادگاری باقی بماند.
شتر سی هزار از درم بار کرد
دگر نیم ازین بار دینار کرد
هوش مصنوعی: شتر سی هزار درهم بار کرده است و حالا نیمی از این بار به دینار تبدیل شده است.
ز زرینه آلت به خروارها
ز سیمینه چندانکه انبارها
هوش مصنوعی: به مقدار زیادی از طلا و نقره و گنجینههایی که ذخیره شدهاند، اشاره دارد.
شمرده شد از نافه سیصد هزار
صد از سله زعفران شصت بار
هوش مصنوعی: از دل گل سیصد هزار دانه زعفران، شصت بار برداشت شده است.
ز در چار صد تاج آراسته
گزیده همه یک یک از خواسته
هوش مصنوعی: از میان چهارصد تاج زیبا، هر کدام بهتنهایی از خواست و آرزوهای خاص خود برگزیده شدهاند.
ز یاقوت سیصد کمر بیغوی
ز گوهر چهل گرزن خسروی
هوش مصنوعی: از سنگ یاقوت که سهصد کمر را زینت میدهد، با چهل گوهر که نشانی از سروری و بزرگی دارد، ساخته شده است.
دو صد خوان ز زر وز جزع و جمست
وز آلتش خروار تیرست و شست
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای خاص یک شخص یا موجودی میپردازد. در آن گفته شده که آن فرد یا موجود از خصوصیات و تواناییهای زیادی برخوردار است و به نوعی قدرت و امکانات او بسیار زیاد و قابل توجه است. همچنین، به ابزارهای او اشاره شده که نشاندهندهی مهارت و استعداد او در زمینههای مختلف است.
ز زر پیرهن سی و شش بافته
به هم پود با تار برتافته
هوش مصنوعی: پیراهنی از زر ساخته شده که با تار و پود به هم بافته شده و شگفتانگیز است.
طراز همه در بر زر ناب
گریبان و یاقوت و در خوشاب
هوش مصنوعی: درخشانترین زرق و برق در لباس جواهرات همچون طلا و یاقوت و عطر خوشبو جلوهگری میکند.
ابا هر یکی افسری شاهوار
هم از گونه گون طوق با گوشوار
هوش مصنوعی: هر یک از فرماندهان مانند یک پادشاه، سرشار از جواهرات و زینتآلات گوناگون با گردنبند و گوشواره هستند.
چهل درج پر در و یاره همه
که بد نامشان در واره همه
هوش مصنوعی: چهل در و یک یار وجود دارد که همه آنها دارای نامهای بد و ناپسندند.
هزار و چهل بت ز هر پیکری
به کردار آراسته لشکری
هوش مصنوعی: هزار و چهل مجسمه از هر نوعی به شکل و ظاهری زیبا به صف ایستادهاند.
ز زر بفت صد تخت بر رنگ رنگ
که بد کمترین جامه سی من به سنگ
هوش مصنوعی: با استفاده از هزاران تخت طلایی با رنگهای متنوع، میتوانم کمترین لباس سیاه خود را بر سنگ قرار دهم.
صد و سی هزار از خز و پرنیان
دو صد رزمه نو حله چینیان
هوش مصنوعی: سیزده میلیون صد و سی هزار از پارچههای نرم و مجلل، دو صد رول جدید از حریر چینی.
کنیزان دگر سی هزار از چگل
پری چهره خادم هزار و چهل
هوش مصنوعی: این عبارت به زیبایی و کثرت کنیزان اشاره دارد که دارای زیبایی خاصی هستند. تعداد زیادی از آنها با چهرههای دلربا و نازک به خدمت مشغولند. این جمله به نوعی به وصف و تجلیل از زیبایی و جوانی میپردازد.
دو ره ده هزار از بتان سرای
همه با ستور و سلیح و قبای
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقان اشاره میکند و میگوید که راههای گوناگونی برای رسیدن به آنها وجود دارد، اما این راهها را با شجاعت و تجهیزات خاصی همچون سلاح و لباسهای زیبا باید طی کرد. به نوعی، برای رسیدن به عشق و زیبایی باید زحمت کشید و آمادگی لازم را داشت.
صد و سی هزار از ستور یله
که بر دشت و که داشت چوپان گله
هوش مصنوعی: سیصد هزار رأس گوسفند بیسرپرست بر دشت میچرند و چوپان نظارت بر آنها را دارد.
ده و شش هزار اسپ نو کرده زین
همه زیر برگستوان های چین
هوش مصنوعی: ده و شش هزار اسب نو که همه زیر سایههای بزرگ چین پرورش یافتهاند.
هزار اسپ دیگر به زرین ستام
از ارغون و از تازی تیزگام
هوش مصنوعی: هزاران اسب دیگر با زینهایی از طلا از نژاد ارغون و عرب که بسیار تندرو هستند.
ز خفتان و از جوشن کارزار
ز درع و کژآکند نو سی هزار
هوش مصنوعی: از بستر خواب و از زره جنگ، نیرویی به پا میخیزد که مانند یک نبر شگرف است.
صد و بیست گردون همه تیغ و ترگ
دو چندان سپرهای مدهون کرگ
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف جنگ و نبرد پرداخته شده است. در حالی که آسمان و زمین به شدت به هم میزنند و درگیر نبرد هستند، سپرهایی که به عنوان محافظت در برابر حملات استفاده میشوند، به شدت در حال آسیبپذیری هستند. این تصویر نشاندهنده شدت و خشونت جنگ و نبرد در یک فضای جنگی است.
ز زر خشت تیرست و سی بار پنج
که مردی یکی بر گرفتی به رنج
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده که از طلا و نقره، چیزی به دست نمیآید و گاهی اوقات برای رسیدن به یک هدف بزرگ، لازم است سختیها و معضلات زیادی را تحمل کرد. بعد از تحمل رنج، به دست آوردن موفقیت و وظیفهای مهم ممکن است.
نود بار صد جفت چینی کمان
به زر نیزه و تیر بیش از گمان
هوش مصنوعی: نود بار صد جفت کمان به همراه نیزه و تیر از آنچه انتظار میرفت بیشتر به دست آمده است.
هزار و صد و سی جناغ پلنگ
ز هر گوهر آراسته رنگ رنگ
هوش مصنوعی: هزار و سی و سه دنده پلنگ از هر سنگ قیمتی به زیبایی رنگآمیزی شده است.
پرند آور هندویی شش هزار
تبرزین و ناخج فزون از شمار
هوش مصنوعی: پرند، با خود شش هزار نیزه و ابزار جنگی از هندیان آورده و تعداد بیشتری از آن هم دارد.
صد و سی سپر گونه گونه ز زر
غلافش ز دیبا نگار از گهر
هوش مصنوعی: سیصد و سی سپر با طرحهای مختلف از طلا دارد و غلاف آن از دیبا (پارچهای نرم و لطیف) با نقشهای زیبا و گرانبها ساخته شده است.
بی اندازه منجوق و زرین درفش
همان چترها زرد و سرخ و بنفش
هوش مصنوعی: بسیار زیبا و رنگارنگ، مثل چترهایی با رنگهای زرد، قرمز و بنفش، تزئینات و زینتهایی بر بلندی وجود دارد.
شراع و ستاره دو صد زر بفت
ز دیبا سراپرده هفتاد و هفت
هوش مصنوعی: نخستین دو اشیاء و نشانهها را میتوان با ارزش بسیار بالا به زیبایی و شکوه خاصی اشاره کرد. این تصویر به ایجاد فضایی از عظمت و جلال اشاره دارد که با جزئیات دلنشین و هنری توصیف شده است.
دو صد خرگه اندر خور بزم و جام
نمد خز و چوبش همه عود خام
هوش مصنوعی: در این بزم شاد و پرزرق و برق، دو صد خرگاه تزیین شده وجود دارد و در کنار هر کدام، جامهای پر از نوشیدنی قرار دارد. تمامی این محفل با چوب و نمد گرم و نرم آراسته شده و عطر خوش عود در فضا پخش شده است.
هم از بیکران خیمه گونه گون
از اندازه شان فرش و آلت فزون
هوش مصنوعی: از آسمان بینهایت، خیمههایی با رنگهای مختلف و وسایل گوناگون وجود دارد که فراوانی آنها از اندازه و فضا فراتر میرود.
دگر خیمه میخ او شش هزار
سراسر ز دیبای گوهر نگار
هوش مصنوعی: دیگر خیمهگاه او با شش هزار پرچم، بهطور کامل از پارچههای قیمتی و زیبا ساخته شده است.
ز زر اندرو صد ستون ستیخ
از ابریشمش رشته و ز سیم میخ
هوش مصنوعی: از طلا در آنجا صد ستون ساختهاند و میخهای نقرهای نیز از نخ ابریشمی به آن منطقه وصل شده است.
ز دیبا یکی فرش زیبای او
دو پرتاب بالا و پهنای او
هوش مصنوعی: از پارچهای بسیار زیبا، فرشی چشمنواز به وجود آمده که دو طرف آن به نظر میرسد بالا رفته و پهن شده است.
درفشان درفشی دگر از پرند
ز گوهر چو زاختر سپهری بلند
هوش مصنوعی: درخشش دیگری بر پرواز پرندگان نمایان شده است، مانند گوهری که همچون ستارهای در آسمان بلند میدرخشد.
که بر پیل کردندی آن را بپای
به صد مرد برداشتندی ز جای
هوش مصنوعی: پیل را که بر دوش خود میگرفتند، به گونهای بود که با تلاش صد مرد آن را از زمین بلند میکردند.
بر او پیکر گرگی افراشته
به نوک سرو پیل برداشته
هوش مصنوعی: شخصی با قامت بلند و استوار همچون درخت سرو و قدرتی عظیم و رسا مانند فیل، به صورت یک گرگ ظاهر شده است.
فراوان گهر زآن درفش بنفش
کشیدند در کاویانی درفش
هوش مصنوعی: از پرچم بنفش کاویانی، جواهرات فراوانی برداشتند.
سه گردون زرین شتالنگ بود
ز هر دارویی هفتصد تنگ بود
هوش مصنوعی: سه دایره طلایی مانند زینت است که در هر یک از آنها هفتصد ظرف دارو وجود دارد.
فراوان دد و مرغ و نخچیر و گور
طرازیده از زر و سیم و بلور
هوش مصنوعی: در اینجا به وفور حیوانات و پرندگان و شکارهای مختلفی اشاره شده که همه به زیبایی و با تزئیناتی از طلا، نقره و بلور آراسته شدهاند.
ز عنبر یکی گنبد افراخته
به یک باره هر سو روان ساخته
هوش مصنوعی: مانند بوی خوش عطر، که از گنبدی بلند به اطراف پخش شده و همه جا را معطر کرده است.
بدودر چو کافور تختی ز عاج
فرازش فروهشته از مشک تاج
هوش مصنوعی: بدن یا آن جسم مانند کافور سفید و خنک است، و تختی از عاج بر روی آن قرار دارد که از مشک لطیف و خوشبو، تاجی بر سر آن گذاشته شده است.
سرایی به بند و گشای آبنوس
هم از زر تیرست و هفتاد کوس
هوش مصنوعی: خانهای که به زیبایی و مجلل بودن معروف است، حتی اگر از چوب خوشساخت و گرانقیمت باشد، باز هم از نگرانیهای مختلف در امان نیست.
هزار و چهل جفت دندان پیل
ز پیروزه سی تخت همرنگ نیل
هوش مصنوعی: فیل دارای هزار و چهل دندان است که همه آنها به رنگ آبی و شبیه به سنگهای گران قیمت هستند.
سروهای کرگ از هزاران فزون
همه چون خمانیده زآهن ستون
هوش مصنوعی: سروهای کرگ از هزاران بیشترند، همه مانند درختان خمیده به نظر میرسند.
ختو هشتصد بار کز زهر بوی
چو آید فتد هر زمان خوی ازوی
هوش مصنوعی: هر وقت بوی زهر به مشام برسد، انسانی که در برابر آن قرار دارد، دچار تغییر حال و احساس منفی میشود.
ز کیمخت گردون دو صد بسته تنگ
همیدون طبر خون و چینی خدنگ
هوش مصنوعی: از گردونه آسمان دوصد رشته تنگ به هم پیوسته است، چنان که تبر در خون و چینی مانند یک تیر قرار گرفته است.
پر از نقره صندوق تیرست و شست
ز زرش همه قفل و زنجیر بست
هوش مصنوعی: صندوقی که پر از تیر و شست (سلاح) است، با قفل و زنجیر از زرش (زر)، کاملاً محافظت شده است.
پر از زر رسته چهل جفت نیز
چهل بد طرایف ز هر گونه چیز
هوش مصنوعی: مملو از طلا و جواهر است و چهل جفت از آنها نیز وجود دارد که هر کدام از نوعی خاص و جالب تهیه شدهاند.
بیا کنده سی درج نو جفت جفت
ز هر گوهر سفته و نیم سفت
هوش مصنوعی: بیا که به جمعآوری چیزهای باارزش بپردازیم، دو به دو از هر گوهری که درست کردهایم و به خوبی ذخیره کردهایم.
دو ره چارصد تنگ قرطاس چین
پلنگینه چرم سفن همچنین
هوش مصنوعی: دو مسیر که هر کدام چهارصد گام دارند، از کاغذهای چینخورده میگذرد و چرم پلنگی و سفیدی هم در کنار آن دیده میشود.
ز هر موی روباه سیصد هزار
ز سنجاب و قاقم فزون از شمار
هوش مصنوعی: از هر موی روباه، سهصد هزار بیشتر از سنجاب و قاقم وجود دارد.
دوصد باره موی سمندر دگر
که آتش نباشد براو کارگر
هوش مصنوعی: به تو میگویم که اگر آتش وجود نداشته باشد، موهای سمندر هم دیگر تأثیری ندارند. در واقع، سمندر به خاطر قابلیتهایش در برابر آتش شناخته شده است، و اگر آتش نباشد، آن ویژگیها دیگر اهمیتی نخواهد داشت.
دمان هفتصد پیل چون کوه نیل
به زر بسته دندان هر زنده پیل
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف قدرت و عظمت هفتصد فیل میپردازد که مانند کوه نیل محکم و استوار هستند. دندانهای این فیلها از زر ساخته شدهاند، که نشاندهندهی قدرت و ثروت آنهاست. به طور کلی، تصویر قدرتمند و با شکوهی از این موجودات بزرگ و قوی به ذهن میآید.
دو ره چارصد یوز بد میش گیر
به تن همچو پاشیده بر قیر شیر
هوش مصنوعی: دو مسیر چهرهای از یوزها را به تو میدهد، در حالی که در نگاه تو، چهرهاش مانند شیر بر روی قیر پخش شده است.
سیه گوش تیرست هریک به بند
پلنگان آمخته هشتاد و اند
هوش مصنوعی: سیاهموها هر کدام مثل تیر هستند و در بند پلنگها، به تعداد هشتاد یا بیشتر، تربیت شدهاند.
فراوان سگ تند نخچیر در
به جل ها پرند و به زنجیر زر
هوش مصنوعی: بسیاری از سگهای تند و چابک در سرتاسر مناطق شکار زندگی میکنند و به وفور در حال دویدن و حركت هستند، و به خاطر ذاتی که دارند، با زنجیر طلا نماد ثروت و قدرت در خدمت انسانها قرار دارند.
دو صد باز و افزون ز سیصد خشین
صد و شصت طغرل همه به گزین
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به تعداد بالای طغراها دارد که از عدد 360 فراتر رفته و به 200 و بیشتر هم میرسد. به عبارتی دیگر، اعتبار و زیبایی مواقعی همچنان در حال افزایش است و نشاندهنده اهمیت و ارزشی است که به آن داده میشود.
ده و شش هزار استر بارکش
به مهد و نمدزین دو صد بار شش
هوش مصنوعی: در این عبارت اشاره به تعداد بسیار زیادی از بارهایی است که به دو شکل مختلف (مهد و نمدزین) جا به جا شدهاند. عددها و واژهها نشانهای از زحمت و کار سخت در جابهجایی بارها هستند. به طور کلی، بیانگر حجم و اندازه وسیع فعالیتهای باربری است.
دو ره سی هزاران ز تازی هیون
ز فرش و نمد بارشان گونه گون
هوش مصنوعی: دو راهی وجود دارد که هزاران حیوان تازی از آن عبور میکنند و بارهای مختلفی از فرش و نمد را با خود میآورند.
ز گاوان صد و سی هزار از شمار
ز میشان دوشا هزاران هزار
هوش مصنوعی: از میان صد و سی هزار گاو، در منطقه میشان دوش، هزاران هزار از آنها وجود دارد.
چو پنجه هزار دگر برده بود
که هریک به صد ناز پرورده بود
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که بیان میکند که فردی یا چیزی هزاران انگشت یا دست دیگر را تحت تاثیر قرار داده و هر یک از آنها با دقت و جوانمردی پرورش یافتهاند.