گنجور

بخش ۱۲۵ - جادویی کردن ترکان بر ایرانیان

چنین بود یک هفته پیوسته جنگ
جهان گشت بر چینیان تار و تنگ
بد از خیلشان جادوان بی شمار
گرفته بی اندازه پرنده مار
به افسونگری بر سر تیغ کوه
شدند از پس پشت ایران گروه
همی مار کردند پران رها
نمودند از ابر اندرون اژدها
تگرگ آوریدند با باد سخت
پس از باد سرما که درّد درخت
بد از سوی توران زمین آفتاب
وز این سو ز سرما همی یخ شد آب
چنان گشت کز باد بفسرد شخ
همه دشت و که برف گسترد یخ
درخش جهنده جهان برفروخت
سیاه ابر با چرخ دامن بدوخت
بر ایرانیان خواست آمد شکست
که بیکار شدشان ز پیکار دست
خبر یافت از جادوان پهلوان
فرستاد چندی دلاور گوان
برایشان ز ناگه کمین ساختند
سرانشان به خنجر بینداختند
همان گه ز سرما جهان پاک شد
همه تُنبَل جادوان پاک شد
بر کار یزدان کیهان خدیو
چه دارد بها کار جادو و دیو
همه گیتی ار دشمن تست پاک
چو ایزد نگهدار باشد چه باک
سپهدار بر پیل هم در زمان
خروشید و پیش صف آمد دمان
که گرتان دلیریست جنگ آورید
نه در جنگ نیرنگ و رنگ آورید
همی اژدها زابر سازید و سنگ
چنان کودکان را نمایید رنگ
بر ما دمان اژدهای نبرد
کمند یلان است در تیره گرد
همان خشت و تیرست مار بپر
فسونگر سواران پرخاشخر
تگرگ فشاننده باران تیر
دم بد دلان زان شده ز مهریر
به نام خدای سروشی سرشت
به شهریور و مهر و اردیبهشت
به فر فریدون و ارجش به هم
به گاه و گه شاه هوشنگ و جم
که از من رهایی در ین کارزار
نیابید کس ناشده کار زار
بزد خشت سالارشان را ز زین
فکند و به ایرانیان گفت هین
کرا بر سر آید دم رستخیز
به ایران نخواهید بردن گریز
سر از کین ابر کوهه زین نهید
به تیغ و به گرز و تبرزین دهید
مرا گرنه پیری ببستی به جای
به تنهایی آوردمیشان ز پای
دو لشکر نهادند دل ها به مرگ
ببارید تیر از دو سو چون تگرگ
چو بد جنگ چندی به تیر خدنگ
پس از تیر با نیزه کردند جنگ
پس از نیزه زی تیغ کین آختند
پس از تیغ کشتی فرو ساختند
زده دست از کینه بر یکدگر
یکی در گریبان یکی در کمر
به دشنه یکی گشته سینه شکاف
به خشت آن دگر باز دریده ناف
سرانجام شد روز ترکان درشت
به ناکام یکسر بدادند پشت
یکی ترکش انداخت دیگر کلاه
گریزان برفتند بی راه و راه
پس اندر نشستند ایرانیان
گشاده به کین دست و بسته میان
همه ره بد افکنده پنجاه میل
گرفتند تیرست و پنجاه پیل
ز خرگاه و از خیمه رنگ رنگ
ز شمشیر و از ترکش پر خدنگ
ز دیبا و از آلت گونه گون
همه گرد کردند یک مه فزون
چنان توده ای گشت بر چرخ و ماه
که دیدی ازو دیده یکماهه راه
ز پیرامنش زرد و سرخ و بنفش
زده گونه گون پرنیانی درفش
تو گفتی که کوهیست پر لاله زار
شکفته درخت اندرو صد هزار
سپهدار از او بهر شه برگزید
دگر بر گرفت آنچه او را سزید
ببخشید بهر دگر بر سپاه
سوی جنگ فغفور برداشت راه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین بود یک هفته پیوسته جنگ
جهان گشت بر چینیان تار و تنگ
هوش مصنوعی: یک هفته جنگ بی‌وقفه ادامه داشت و شرایط برای چینی‌ها به شدت دشوار و سخت شده بود.
بد از خیلشان جادوان بی شمار
گرفته بی اندازه پرنده مار
هوش مصنوعی: بدی از گروه جادوگران فراوانی که وجود دارند، به گونه‌ای است که آنها پرنده‌ای به اندازه زیاد از مارها گرفته‌اند.
به افسونگری بر سر تیغ کوه
شدند از پس پشت ایران گروه
هوش مصنوعی: گروهی برای فریب و جادوگری به قله‌های کوه آمدند و از پشت سر ایران را تماشا کردند.
همی مار کردند پران رها
نمودند از ابر اندرون اژدها
هوش مصنوعی: مار را به پرواز درآوردند و از ابر رها کردند، در حالی که درون آن اژدهایی نهفته است.
تگرگ آوریدند با باد سخت
پس از باد سرما که درّد درخت
هوش مصنوعی: تگرگ و باد سردی به درختان آسیب می‌زند و باعث درد آن‌ها می‌شود.
بد از سوی توران زمین آفتاب
وز این سو ز سرما همی یخ شد آب
هوش مصنوعی: بدی از طرف توران به مانند تابش خورشید است و از این طرف، آب به خاطر سرما یخ زده است.
چنان گشت کز باد بفسرد شخ
همه دشت و که برف گسترد یخ
هوش مصنوعی: باد به قدری شدت گرفته که تمام دشت را فرا گرفته و برف و یخ همه جا را پوشانده است.
درخش جهنده جهان برفروخت
سیاه ابر با چرخ دامن بدوخت
هوش مصنوعی: جهان درخشنده و پرنور شده است، ابرهای تاریک با دامن آسمان در هم آمیخته‌اند.
بر ایرانیان خواست آمد شکست
که بیکار شدشان ز پیکار دست
هوش مصنوعی: ایرانیان به دلیل شکست در جنگ، از تلاش و کار خالی شدند و به نوعی بی‌کار شدند.
خبر یافت از جادوان پهلوان
فرستاد چندی دلاور گوان
هوش مصنوعی: پهلوان از جادوگران خبر گرفت و چند دلاور را به سوی آن‌ها فرستاد.
برایشان ز ناگه کمین ساختند
سرانشان به خنجر بینداختند
هوش مصنوعی: آنها ناگهان در کمین خودشان افتادند و رهبرانشان به تندی به آنها حمله کردند.
همان گه ز سرما جهان پاک شد
همه تُنبَل جادوان پاک شد
هوش مصنوعی: زمانی که جهانی از سرمای سخت رها شد، تمام جادوگران تنبل نیز از آن پاک شدند.
بر کار یزدان کیهان خدیو
چه دارد بها کار جادو و دیو
هوش مصنوعی: به کارهای خداوند بزرگ در جهان چه ارزشی می‌تواند داشت، در مقابل کارهای جادوگران و دیوان؟
همه گیتی ار دشمن تست پاک
چو ایزد نگهدار باشد چه باک
هوش مصنوعی: اگر تمام دنیا هم دشمن تو باشند، نگران نباش چرا که خداوند حافظ تو است و از تو حمایت خواهد کرد.
سپهدار بر پیل هم در زمان
خروشید و پیش صف آمد دمان
هوش مصنوعی: رئیس سپاه بر سوار استوار، در لحظه‌ای که صدا و هیاهو برخاست، پیش صف سپاهیان آمد.
که گرتان دلیریست جنگ آورید
نه در جنگ نیرنگ و رنگ آورید
هوش مصنوعی: اگر شجاعت دارید، با صداقت و نیت راست به میدان نبرد بیایید، نه با ترفند و فریب.
همی اژدها زابر سازید و سنگ
چنان کودکان را نمایید رنگ
هوش مصنوعی: اژدها می‌تواند با قدرت و توان خود سنگ را به راحتی تغییر شکل دهد، مانند اینکه کودکان را با رنگ و زیبایی‌های مختلف تزئین کنیم.
بر ما دمان اژدهای نبرد
کمند یلان است در تیره گرد
هوش مصنوعی: بر ما در این زمان، دشمنانی قدرتمند و شجاع در حال نبرد هستند که همچون اژدهایی ترسناک، به ما حمله‌ور شده‌اند و ما را در محاصره خود قرار داده‌اند.
همان خشت و تیرست مار بپر
فسونگر سواران پرخاشخر
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد به اینکه برخی از چیزها فقط ظاهر دارند و واقعاً از نظر ماهیت تغییر زیادی نکرده‌اند. درست مانند اینکه یک خشت و تیر در دست یک جادوگر یا سوار پرخاشگر می‌تواند تأثیرگذار باشد، ولی خود آنها تغییر پیدا نکرده‌اند. پس این به نوعی بیانگر این است که برخی ویژگی‌ها یا ابزارها در دستان کسانی که از آنها استفاده می‌کنند، معنا پیدا می‌کنند.
تگرگ فشاننده باران تیر
دم بد دلان زان شده ز مهریر
هوش مصنوعی: تگرگ همچون باران تیر و نیز دل‌های بد را به خاطر مهر و محبت تیراندازی می‌کند.
به نام خدای سروشی سرشت
به شهریور و مهر و اردیبهشت
هوش مصنوعی: خالق و خداوندی که در دلش امید و الهام وجود دارد، به نام روزهای شهریور، مهر و اردیبهشت زندگی را آغاز می‌کند.
به فر فریدون و ارجش به هم
به گاه و گه شاه هوشنگ و جم
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت و اعتبار فریدون، در زمان‌های مختلف به یاد شاه هوشنگ و جم نیز اشاره می‌شود.
که از من رهایی در ین کارزار
نیابید کس ناشده کار زار
هوش مصنوعی: هیچ کسی نمی‌تواند از من در این نبرد رهایی یابد؛ من هنوز به مرحله‌ای نرسیده‌ام که در این میدان جنگ کارم تمام شود.
بزد خشت سالارشان را ز زین
فکند و به ایرانیان گفت هین
هوش مصنوعی: سالار سپاه را از زین اسبش به زمین انداخت و به ایرانیان گفت: "بشتابید!"
کرا بر سر آید دم رستخیز
به ایران نخواهید بردن گریز
هوش مصنوعی: هرکسی که در روز قیامت سر برآورد، دیگر راه گریزی به ایران نخواهد داشت.
سر از کین ابر کوهه زین نهید
به تیغ و به گرز و تبرزین دهید
هوش مصنوعی: این بیت به شکل تصویرسازی از نبرد و جنگ اشاره دارد. شاعر از قیام و جنگ علیه دشمنان سخن می‌گوید و می‌خواهد تا با استفاده از سلاح‌هایی مانند شمشیر، گرز و تبرزین، به مبارزه بپردازند. به نوعی این بیت حال و هوای طلب و اراده برای مقابله با مشکلات و دشمنان را به تصویر می‌کشد.
مرا گرنه پیری ببستی به جای
به تنهایی آوردمیشان ز پای
هوش مصنوعی: اگر پیری مرا گرفتار نمی‌کرد، از تنهایی آن‌ها را به جای می‌آوردم و به زمین نمی‌انداختم.
دو لشکر نهادند دل ها به مرگ
ببارید تیر از دو سو چون تگرگ
هوش مصنوعی: دو گروه به جنگ پرداختند و دل‌ها را به مرگ انداختند، تیرها از دو سمت چون تگرگ بر سر مردم بارید.
چو بد جنگ چندی به تیر خدنگ
پس از تیر با نیزه کردند جنگ
هوش مصنوعی: وقتی مدتی با تیرهای خدنگ به جنگ پرداختند، پس از آن به نبرد با نیزه ادامه دادند.
پس از نیزه زی تیغ کین آختند
پس از تیغ کشتی فرو ساختند
هوش مصنوعی: پس از اینکه نیزه‌ها را آماده کردند، برای جنگ تیز کردن شمشیرها را شروع کردند و سپس کشتی را به آب انداختند.
زده دست از کینه بر یکدگر
یکی در گریبان یکی در کمر
هوش مصنوعی: از کینه و دشمنی دست بردارید، یکی به دیگری در آغوش است و دیگری در تلاش برای همکاری و دوستی.
به دشنه یکی گشته سینه شکاف
به خشت آن دگر باز دریده ناف
هوش مصنوعی: در این بیت، شخصی با شدت و تیزی دشنه‌ای صدای جان خود را مجروح کرده و به نوعی درد و رنج عمیق را به تصویر کشیده است. سپس به طور استعاری، اشاره شده که در همان روزگار، یکدیگر را به طرز غیرقابل وصفی آزرده‌خاطر کرده‌اند. در مجموع، این تصویرها نشان‌دهنده‌ی عاطفه‌های زخم‌خورده و آسیب‌های عمیق در روابط انسانی است.
سرانجام شد روز ترکان درشت
به ناکام یکسر بدادند پشت
هوش مصنوعی: در نهایت روزی رسید که ترک‌های سرسخت و نیرومند به طور کامل شکست خوردند و تسلیم شدند.
یکی ترکش انداخت دیگر کلاه
گریزان برفتند بی راه و راه
هوش مصنوعی: یکی تیر خود را رها کرد و دیگری که کلاهی بر سر داشت، به سرعت گریخت و بی‌هدف به سمت‌های مختلف رفتند.
پس اندر نشستند ایرانیان
گشاده به کین دست و بسته میان
هوش مصنوعی: ایرانیان در یکجا جمع شدند و با خشم و انتقام به یکدیگر نگاه می‌کردند، در حالی که دست‌هایشان آماده عمل بود و در میانه قرار داشتند.
همه ره بد افکنده پنجاه میل
گرفتند تیرست و پنجاه پیل
هوش مصنوعی: همه راه را خراب کرده‌اند و پنجاه مایل را طی کرده‌اند، تیر و نیزه در دست دارند و پنجاه فیل نیز آماده هستند.
ز خرگاه و از خیمه رنگ رنگ
ز شمشیر و از ترکش پر خدنگ
هوش مصنوعی: از اسباب و وسایل جنگ و از نشانه‌های آن، رنگ‌ها و زیبایی‌ها به چشم می‌آید، هم از اسب‌ها و هم از چادرها، و همچنین از تیغ شمشیر و تیرهایی که در کمان قرار دارد.
ز دیبا و از آلت گونه گون
همه گرد کردند یک مه فزون
هوش مصنوعی: از پارچه‌های رنگارنگ و ابزارهای مختلف همگی گرد هم آمدند تا یک ماه زیبا و برجسته بسازند.
چنان توده ای گشت بر چرخ و ماه
که دیدی ازو دیده یکماهه راه
هوش مصنوعی: چنان گردشی در آسمان به وجود آمد که توده‌ای از آن به صورت یک ماه دیده شد و از آنجا به سمت دیگر دنیا مسیرش را طی کرد.
ز پیرامنش زرد و سرخ و بنفش
زده گونه گون پرنیانی درفش
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و تنوع رنگ‌ها در لباس یا پرچمی که توسط شخصی به دور خود قرار گرفته است می‌پردازد. اشاره به رنگ‌های زرد، سرخ و بنفش باعث ایجاد تصویری زنده و شاداب از زیبایی و جلال آن پرچم یا لباس می‌شود. به طور کلی، تصویرسازی از تجمل و جلوه‌های بصری خیره‌کننده را در ذهن تداعی می‌کند.
تو گفتی که کوهیست پر لاله زار
شکفته درخت اندرو صد هزار
هوش مصنوعی: تو اشاره کردی به کوهی که پر از گل‌های لاله است و درختانی در آن به حالت شکوفه در آمده‌اند.
سپهدار از او بهر شه برگزید
دگر بر گرفت آنچه او را سزید
هوش مصنوعی: سپهبد به خاطر پادشاه، شخص دیگری را برگزید و آنچه را که شایسته‌اش بود، از او گرفت.
ببخشید بهر دگر بر سپاه
سوی جنگ فغفور برداشت راه
هوش مصنوعی: ببخشید که به خاطر کسی دیگر، از سرزمین خود به سمت جنگ روانه شدم.

حاشیه ها

1392/01/05 15:04
امین کیخا

اینجا وقتی می گوید به نام خدای سروشی سرشت به شهریور مهر اردیبهشت منظورش ماه های سال نیست بلکه فروزه ها ویا امشاشپندان و فرشته های بلند پایه خداوند قسم خورده است