گنجور

بخش ۱۱۲ - نامه گرشاسب به خاقان

چو در کشورش پهلوان سپاه
در و دشت زد خیمه بی‌راه و راه
نویسنده را گفت هین خامه گیر
به خاقان یکی نامه کن بر حریر
بخوانش به فرمانبری پیش باز
بگو باژ بپذیر یا رزم ساز
به دست دبیر اندرون شد قلم
یکی ابر زرین کش از مشک نم
همی تاخت اشک گلاب و عبیر
به صحرای سیمین ز دریای قیر
چو غواص زی در داننده راه
همی‌ زد به دریای معنی شناه
هر آن در که شایسته دیدی درست
بسفتی به الماس دانش نخست
چو سفتی برو مشک برتاختی
وز اندیشه‌اش رشته‌ها ساختی
همه نامه از در فرهنگ و هوش
بیاراست چون تخت گوهر فروش
به نام جهان داور آغاز کرد
که از تیره شب روز را باز کرد
گران ساخت خاک و سبک باد پاک
روان گرد گردون و آرام خاک
گهرها نگارید و تن‌ها سرشت
سپردن رهش بر خردها نوشت
که گیتی به شاه آفریدون سپرد
بدو سیرت بد ز کشور ببرد
ز ضحاک ناپاک بستد شهی
برای فریدون با فرهی
نبشته شد این نامه دلفروز
ز گرشاسب فرخ شه نیمروز
به خاقان یغر شاه توران زمین
که مهرست شاهی و نامش نگین
بدان ای سزا پیشگاه بلند
که اختر یکی رای روشن فکند
سپهر از دل دهر بربود درد
ز چهر شهی بخت بزدود گرد
جهان نوعروسی گرانمایه شد
شهی تاجش و داد پیرایه شد
زمانه نگاریدش از فر و چهر
ستاره نثار آوریدش سپهر
ز دین جامه کرد ایزد اندر برش
فلک ز ایمنی کِلّه زد بر سرش
چو این نوعروس از در گاه شد
فریدون فرخ بر او شاه شد
به فر کیی واختر خوب و بخت
ز ضحاک تازی ستد تاج و تخت
برآمد به مه دین یزدان پاک
سر جادویی‌ها فروشد به خاک
از ایران کنون من به فرمان شاه
بدین مرز آن برکشیدم سپاه
که آیی به فرمانبری شاه را
بوی خاکبوس آن کیی گاه را
نخست از تو خواهیم پرداختن
پس آن گه به فغفور چین تاختن
بدین نامه سر تا به سر پند تست
به کار آری ار بخت پیوند تست
چو خواندی ز پیش آی پرداخته
همه راه نزل و علف ساخته
سزا باژ بپذیر و هدیه بساز
و گرنه به جنگ آر لشکر فراز
گه رزم پیروزی او را سزاست
که بر دین کند رزم بر راه راست
چو پردخته شد نامه را مهر کرد
فرستاد گردی شتابان چو گرد
فرستاده چون پیش شه شد زمین
به رخسارگان رفت و کرد آفرین
به اسپ سخن داد پیش‌اش لگام
بر آهخت تیغ پیام از نیام
به میدان دانش سواری گرفت
چو بشنید شه بردباری گرفت
بدو گفت شاه تو از تخم کیست
به‌ نزدیک او رسم ضحاک چیست
چه ورزد از آیین دین کم و بیش
چه گوید ز یزدان و از راه کیش
چنین داد پاسخ که شه را نخست
خرد باید و رای و راه درست
کف راد و داد و نژاد و گهر
نکوکاری و راستگویی و فر
فریدون شه را بدینسان هزار
هنر هست و هم یاری از روزگار
فزون‌ زان به‌ کوه اندرون‌ نیست سنگ
که در گنج او گوهرست رنگ‌رنگ
رهش دین یزدان کیومرثی
نژاد و بزرگیش طهمورثی
به دل کیش ضحاک را دشمنست
به‌نزدش چه اوی و چه اهریمنست
بد و نیک از ایزد شناسد درست
یکی داندش هم به دین درست
جهان گوید ایزد پدید آورید
همو بازگرداندش ناپدید
به پل چینود که چون تیغ تیز
گذارست و هم نامه و رستخیز
بپرسد خدای از همه خوب و زشت
بدان راست دوزخ بهان را بهشت
برش پارسا مرد نامی ترست
هم از زر دانش گرامی ترست
چنانست دادش که روباه پیر
برد بچه را تا دهد شیر شیر
چو بشنید خاقان پسندید و گفت
گراین هست شاه ترا نیست جفت
ولیکن چو پرسیدم از تو بسی
بمان تا بپرسم ز دیگر کسی
اگر چند فرزند چون دیو زشت
بود نزد مادر چو حور بهشت
هنر آن پسندیده‌تر دان و بیش
که دشمن پسندد به ناکام خویش
نباید که شاهان پژوهش کنند
مرا همچو غمران نکوهش کنند
برآسای یک هفته تا روی کار
ببینیم و پاسخ کنیم آشکار
بفرمود کاخی سزاوار اوی
بسازند درخور همه کار اوی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو در کشورش پهلوان سپاه
در و دشت زد خیمه بی‌راه و راه
هوش مصنوعی: زمانی که در سرزمین او جنگجویان دلیر در هر گوشه و کناری چادر برپا کردند، نه تنها در راه‌های اصلی بلکه در نقاط فرعی هم مستقر شدند.
نویسنده را گفت هین خامه گیر
به خاقان یکی نامه کن بر حریر
هوش مصنوعی: نویسنده را خطاب کرد و گفت: «بیا قلم را بردار و برای خاقان یک نامه روی پارچه ابریشمی بنویس.»
بخوانش به فرمانبری پیش باز
بگو باژ بپذیر یا رزم ساز
هوش مصنوعی: بخوانش به فرمانبری به معنای این است که با اطاعت و فرمان‌برداری عمل کن. به باز (سرفشاری) بگو که یا باید مالیات بدهی یا خوس بپذیری و آماده جنگ شوی.
به دست دبیر اندرون شد قلم
یکی ابر زرین کش از مشک نم
هوش مصنوعی: قلمی طلایی به دست نویسنده آمد که مانند ابر سفید و نرم از عطر مشک پر شده است.
همی تاخت اشک گلاب و عبیر
به صحرای سیمین ز دریای قیر
هوش مصنوعی: اشک و عطر گل‌ها و خوشبوها به سرعت در دشت نقره‌ای حرکت می‌کند، گویی از دریاچه‌ای تاریک و غلیظ بیرون می‌آید.
چو غواص زی در داننده راه
همی‌ زد به دریای معنی شناه
هوش مصنوعی: مثل یک غواص که در عمق دریا به جستجوی رازها و معانی می‌پردازد، او نیز در جستجوی راه‌های جدید و عمیق به سوی درک معناها تلاش می‌کند.
هر آن در که شایسته دیدی درست
بسفتی به الماس دانش نخست
هوش مصنوعی: هر زمان که فردی در خور و شایسته‌ای را مشاهده کردی، به او به درستی و با دقت ارزش علم و دانش را منتقل کن.
چو سفتی برو مشک برتاختی
وز اندیشه‌اش رشته‌ها ساختی
هوش مصنوعی: زمانی که شما به صورت محکم کاری را آغاز کنید، می‌توانید بر مشکلات غلبه کنید و از اندیشه‌های خود نتایج مثبتی به دست آورید.
همه نامه از در فرهنگ و هوش
بیاراست چون تخت گوهر فروش
هوش مصنوعی: همه نوشته‌ها و پیام‌ها را با دانش و فرهنگ خود زینت بخشید، مانند تختی که درخشش جواهرات را به نمایش می‌گذارد.
به نام جهان داور آغاز کرد
که از تیره شب روز را باز کرد
هوش مصنوعی: با نام خداوندی که قضاوت می‌کند، آغاز کرد و از تاریکی شب، نور روز را پدید آورد.
گران ساخت خاک و سبک باد پاک
روان گرد گردون و آرام خاک
هوش مصنوعی: خاک به خاطر سنگینی‌اش، ارزشمند و با اهمیت است، در حالی که باد سبک و پاک مانند جریان آرامی است که زمین را به حرکت درمی‌آورد.
گهرها نگارید و تن‌ها سرشت
سپردن رهش بر خردها نوشت
هوش مصنوعی: در این دنیا، جواهرها زیبا و ارزشمند هستند و بدن‌ها، شکل و سرشت خاصی دارند. سرنوشت این افراد به عقلمندانی که بر مسیر زندگی آنها نظارت دارند، نوشته شده است.
که گیتی به شاه آفریدون سپرد
بدو سیرت بد ز کشور ببرد
هوش مصنوعی: جهان را به شاه آفریدون سپردند و او به خاطر رفتار ناپسندش، از سرزمین بیرون رفت.
ز ضحاک ناپاک بستد شهی
برای فریدون با فرهی
هوش مصنوعی: نیرو و قدرت ظالمی به نام ضحاک از میان برچیده شد و سلطنت به فریدون، شخصی بزرگوار و فرهیخته، بازگشت.
نبشته شد این نامه دلفروز
ز گرشاسب فرخ شه نیمروز
هوش مصنوعی: این نامه زیبا از سوی گرشاسب، شاه نیکبخت نیمروز، نوشته شده است.
به خاقان یغر شاه توران زمین
که مهرست شاهی و نامش نگین
هوش مصنوعی: این بیت درباره یک پادشاه به نام یغر از سرزمین توران است که به خاطر مهر و محبتش به حکومت و رهبری شهرت دارد. او به عنوان یک شاه بزرگ و درخشان شناخته می‌شود.
بدان ای سزا پیشگاه بلند
که اختر یکی رای روشن فکند
هوش مصنوعی: بدان ای کسی که در جایگاه بلند و محترمی هستی، که ستاره‌ای یکی از آرزوهای روشن را به زمین فرستاده است.
سپهر از دل دهر بربود درد
ز چهر شهی بخت بزدود گرد
هوش مصنوعی: آسمان از دل زمان، درد را به دور انداخت و شادابی و خوشبختی را از چهره‌ی پادشاه برچید.
جهان نوعروسی گرانمایه شد
شهی تاجش و داد پیرایه شد
هوش مصنوعی: دنیا به زیور زیبایی آراسته شده و پادشاهی بر آن حکومت می‌کند که مانند تاجی ارزشمند بر سرش است.
زمانه نگاریدش از فر و چهر
ستاره نثار آوریدش سپهر
هوش مصنوعی: زمانه به او زیبایی و جمال بخشیده و از نور ستاره‌ها برای او هدیه آورده است.
ز دین جامه کرد ایزد اندر برش
فلک ز ایمنی کِلّه زد بر سرش
هوش مصنوعی: خداوند برای او لباس ایمان را به تن کرد و از آسمان به او امنیت و آرامش بخشید و بر سرش تاجی نهاد.
چو این نوعروس از در گاه شد
فریدون فرخ بر او شاه شد
هوش مصنوعی: زمانی که این نوعروس به خانه می‌آید، فریدون، شاهی خوب و خوشبخت، بر او درود می‌فرستد.
به فر کیی واختر خوب و بخت
ز ضحاک تازی ستد تاج و تخت
هوش مصنوعی: به دلیل ویژگی‌های برجسته و موفقیت‌های خود، به خوشبختی و زیبایی دست یافته و تاج و تخت را از ضحاک، که نماد ظلم و ستم است، گرفته است.
برآمد به مه دین یزدان پاک
سر جادویی‌ها فروشد به خاک
هوش مصنوعی: پروردگار پاک و بزرگ، نور دین و حقیقت را بر افراشته است و از طریق آن، اسرار و جادوهای زندگی را به انسان‌ها می‌آموزد و در دل خاک قرار می‌دهد.
از ایران کنون من به فرمان شاه
بدین مرز آن برکشیدم سپاه
هوش مصنوعی: من اکنون به دستور شاه از ایران، سپاهی به این مرز فرستادم.
که آیی به فرمانبری شاه را
بوی خاکبوس آن کیی گاه را
هوش مصنوعی: که با حضور تو، فرمانبر شاه می‌شود و بوی خوش خاک و زمین را احساس می‌کند.
نخست از تو خواهیم پرداختن
پس آن گه به فغفور چین تاختن
هوش مصنوعی: ابتدا به تو توجه خواهیم کرد و سپس به ماجراهای و رخدادهای چین خواهیم پرداخت.
بدین نامه سر تا به سر پند تست
به کار آری ار بخت پیوند تست
هوش مصنوعی: این نامه پر از نصیحت است و اگر بخواهی به کار ببندیش، به خوبی از آن بهره‌مند خواهی شد.
چو خواندی ز پیش آی پرداخته
همه راه نزل و علف ساخته
هوش مصنوعی: وقتی که از قبل آماده شده‌ای، همه مسیرها را بررسی کرده‌ای و برای عبور و رسیدن به مقصد، همه چیز را فراهم کرده‌ای.
سزا باژ بپذیر و هدیه بساز
و گرنه به جنگ آر لشکر فراز
هوش مصنوعی: به چالش‌ها و دشواری‌ها پاسخ مثبت بده و راه‌حل بساز، وگرنه باید آماده جنگ و رویارویی با مشکلات باشی.
گه رزم پیروزی او را سزاست
که بر دین کند رزم بر راه راست
هوش مصنوعی: گاهی پیروزی و موفقیت در جنگ برای کسی سزاوار است که در نبرد، بر راه حق و اصول دین پافشاری کند.
چو پردخته شد نامه را مهر کرد
فرستاد گردی شتابان چو گرد
هوش مصنوعی: وقتی نامه آماده شد، آن را مهر کرد و سریعاً فرستاد، مانند گرد و غبار که با سرعت می‌چرخد.
فرستاده چون پیش شه شد زمین
به رخسارگان رفت و کرد آفرین
هوش مصنوعی: فرستاده وقتی به نزد شاه رسید، زمین را به عنوان تزیین بر چهره‌اش نشان داد و از آن ستایش کرد.
به اسپ سخن داد پیش‌اش لگام
بر آهخت تیغ پیام از نیام
هوش مصنوعی: اسب را به زبان آورد و لگامش را برانگیخت، و تیغ پیام را از نیام بیرون آورد.
به میدان دانش سواری گرفت
چو بشنید شه بردباری گرفت
هوش مصنوعی: به میدان علم و دانش وارد شد و وقتی که شنید که پادشاه با صبر و حوصله عمل کرده، او نیز به تلاش و کوشش پرداخت.
بدو گفت شاه تو از تخم کیست
به‌ نزدیک او رسم ضحاک چیست
هوش مصنوعی: شاه از او پرسید که تو از کدام نسل هستی و نژادت چیست، به‌همین‌خاطر نزدیک ضحاک می‌روم.
چه ورزد از آیین دین کم و بیش
چه گوید ز یزدان و از راه کیش
هوش مصنوعی: هر کس در دین خود کم و کاستی داشته باشد، نمی‌تواند از خداوند و اصول دین به درستی صحبت کند.
چنین داد پاسخ که شه را نخست
خرد باید و رای و راه درست
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که برای پادشاه ابتدا باید عقل و تدبیر و مسیر درست را داشته باشد.
کف راد و داد و نژاد و گهر
نکوکاری و راستگویی و فر
هوش مصنوعی: در اینجا به ویژگی‌هایی اشاره شده که نمادهای انسانی و اخلاقی هستند. "کف راد" به معنای فضیلت و خوبی در رفتار است، "داد" به عدالت و انصاف اشاره دارد، "نژاد" به اصل و نسب و خصوصیات ارثی مربوط می‌شود، "گهر نکوکاری" به نیکوکاری و کردارهای خوب اشاره دارد، و "راستگویی" به صداقت و راست‌قوایی تعلق دارد. در نهایت، "فر" به فضائل و زیبایی‌های درونی اشاره دارد. این ترکیب نشان‌دهنده اهمیت ویژگی‌های اخلاقی و انسانی در ساختن شخصیت فرد است.
فریدون شه را بدینسان هزار
هنر هست و هم یاری از روزگار
هوش مصنوعی: فریدون، شاه، دارای هزاران هنر است و روزگار هم به او کمک می‌کند.
فزون‌ زان به‌ کوه اندرون‌ نیست سنگ
که در گنج او گوهرست رنگ‌رنگ
هوش مصنوعی: در کوه هیچ سنگی بیشتر از آنچه که در گنجایش او گوهرهای رنگارنگ وجود دارد، نیست.
رهش دین یزدان کیومرثی
نژاد و بزرگیش طهمورثی
هوش مصنوعی: راه دین یزدان به کیومرث، که نیاکانش هستند و بزرگیش به طهمورث برمی‌گردد.
به دل کیش ضحاک را دشمنست
به‌نزدش چه اوی و چه اهریمنست
هوش مصنوعی: در دل کسی که به افکار ضحاک می‌بالد، دشمنی وجود دارد، همچنین برای او نمی‌توا ن فرقی بین خود و اهریمن قائل شد.
بد و نیک از ایزد شناسد درست
یکی داندش هم به دین درست
هوش مصنوعی: انسان باید بدی و خوبی را از خدا بشناسد و این شناخت را با ایمان و درستی در دین هماهنگ کند.
جهان گوید ایزد پدید آورید
همو بازگرداندش ناپدید
هوش مصنوعی: جاودانگی جهان می‌گوید که خداوند خالق است و او نیز می‌تواند به همان آسانی که موجودات را پدید می‌آورد، آن‌ها را به حالت ناپیدایی برگرداند.
به پل چینود که چون تیغ تیز
گذارست و هم نامه و رستخیز
هوش مصنوعی: پل چینود مانند تیغ تیزی است که به راحتی از آن عبور می‌کنید و همچنین نشانی از تحول و تغییرات زندگی را در خود دارد.
بپرسد خدای از همه خوب و زشت
بدان راست دوزخ بهان را بهشت
هوش مصنوعی: خداوند از همه انسان‌ها، چه خوب و چه بد، می‌پرسد که دوزخ چه بهانه‌ای داشته و بهشت چه جایی است.
برش پارسا مرد نامی ترست
هم از زر دانش گرامی ترست
هوش مصنوعی: برتر از هر شخص محترم و با تقوا، کسی است که دانش را با ارزش‌تر از طلا بداند.
چنانست دادش که روباه پیر
برد بچه را تا دهد شیر شیر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همان‌طور که روباه پیر بچه‌اش را می‌برد تا به شیر مادرش برساند، داد و بیداد یا فریاد او نیز به اندازه‌ای است که توجه دیگران را جذب کند. به عبارتی، در برخی مواقع، صدا و فریاد فرد به اندازه‌ای است که حقیقت یا مشکل اصلی را مخفی می‌کند و دیگران را به سمت چیزی که در واقع اهمیت ندارد، می‌کشاند.
چو بشنید خاقان پسندید و گفت
گراین هست شاه ترا نیست جفت
هوش مصنوعی: وقتی خاقان این را شنید، خوشش آمد و گفت: اگر این شخص هست، پس تو هم شایسته‌ای که نظیری برای او نباشی.
ولیکن چو پرسیدم از تو بسی
بمان تا بپرسم ز دیگر کسی
هوش مصنوعی: اما وقتی از تو پرسیدم، باید مدتی بمانی تا از دیگران هم بپرسم.
اگر چند فرزند چون دیو زشت
بود نزد مادر چو حور بهشت
هوش مصنوعی: اگر چند فرزند زشت و بدرفتار مثل دیو باشند، نزد مادرشان همانند حوریان بهشت زیبا و دوست‌داشتنی به نظر می‌رسند.
هنر آن پسندیده‌تر دان و بیش
که دشمن پسندد به ناکام خویش
هوش مصنوعی: بهترین هنرها آنهایی هستند که حتی دشمنان نیز آنها را می‌پسندند و در آن شکست خورده‌اند.
نباید که شاهان پژوهش کنند
مرا همچو غمران نکوهش کنند
هوش مصنوعی: نباید پادشاهان به جستجوی من بپردازند، همان‌طور که غم‌داران مرا سرزنش می‌کنند.
برآسای یک هفته تا روی کار
ببینیم و پاسخ کنیم آشکار
هوش مصنوعی: یک هفته صبر کن تا بتوانیم به وضوح کارها را ببینیم و پاسخ دهیم.
بفرمود کاخی سزاوار اوی
بسازند درخور همه کار اوی
هوش مصنوعی: او دستور داد که کاخی بسازند که شایسته او باشد و مناسب تمام امور او طراحی شود.

حاشیه ها

1392/01/05 11:04
امین کیخا

دب در دبیر یعنی نوشتن چنانچه در دبستان یعنی نوشتن جای و اگر لت را صفحه گیریم دبلت یعنی tablet و ان رایانه کوچک دستی صفحه ای باشد

1392/01/05 11:04
امین کیخا

بهان یا وهان یعنی نیکوکاران و با بدان هم وزن است