بخش ۱۰۷ - بازگشت گرشاسب به ایران
پذیره فرستاد بر چند میل
بر آراست گاه از بر زنده پیل
ز دیبا زده سایبان بر سرش
بزرگان پیاده به پیش اندرش
چو نزدیک شد شادمان رفت پیش
نشاندش سوی راست بر تخت خویش
ببوسیدش از مهر و پرسید چند
گرفت آفرین پهلوان بلند
خراج همه خاور و باژ روم
هرآنچ آورید از دگر مرز و بوم
همه با دگر هدیه ها پیش برد
همه سرگذشتش براو برشمرد
سخن راند از افریقی و منهراس
بسی یاد کرد از جهانبان سپاس
مر آن دیو را بسته پیش سپاه
بیاورد تا دید ضحاک شاه
دو دندانش از یشک پیلان فزون
بیفکند پیشش چو عاجین ستون
سپاه و شه از سهم آن نره دیو
بماندند با یاد کیهان خدیو
که پاکا توانا خدای بزرگ
که دیوی چنین آفریند سترگ
هم او سرکشی زورمند آورد
کزاین گونه دیوی به بند آورد
بفرمود شه چاردار بلند
مر آن زشت پتیاره کرده به بند
همه تن به زنجیرهای دراز
به میدان بدآن دارها بست باز
ز نظاره کشور پر از جوش گشت
بسا کس ز دیدارش بی هوش گشت
بی اندازه هر کس خورش ز آزمون
همی تاخت از پیش او گونه گون
دو چندان که یک مرد برداشتی
وی آسان به یک دم بیوباشتی
وزآن پس مهان را همه خواند شاه
به بگماز با پهلوان سپاه
نشاندش بر خویش بر دست راست
به شادیش با جام بر پای خاست
بفرمود تا هر که جستند نام
همیدون به یادش گرفتند جام
یکی مهش هر روز نو چیز داد
جدا هر دمی پایه ای نیز داد
سر ماه دادش کلاه و کمر
یکی مهر منجوق و زرین سپر
خراج همه بوم خاور زمین
دگر هرچه آورده بد همچنین
سراسر بدو داد بسیار چیز
به طنجه دگر هر چه بگذاشت نیز
فرستاد بازش سوی سیستان
بشد شاد دل گرد گیتی ستان
به دیدار جفت و پدر چند گاه
همی زیست آسوده از رنج راه
بخش ۱۰۶ - پذیره شدن شاه روم گرشاسب را: سه منزل پذیره شدش با سپاهبخش ۱۰۸ - سپری شدن روزگار اثرط: همان روزگار اثرط سرفراز
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پذیره فرستاد بر چند میل
بر آراست گاه از بر زنده پیل
هوش مصنوعی: پذیره به چندین میل فرستاده شد و در برخی نقاط به زیبایی تزیین شده است، گاهی هم از کنار شیر زنده عبور میکند.
ز دیبا زده سایبان بر سرش
بزرگان پیاده به پیش اندرش
هوش مصنوعی: بزرگان با احترام و وقار، در حالی که پیاده هستند، به سمت او میروند و او زیر سایبانی از پارچهای نرم و فاخر قرار دارد.
چو نزدیک شد شادمان رفت پیش
نشاندش سوی راست بر تخت خویش
هوش مصنوعی: وقتی او نزدیک شد، خوشحال به سمت او رفت و او را به سمت راست خود بر روی تخت نشاند.
ببوسیدش از مهر و پرسید چند
گرفت آفرین پهلوان بلند
هوش مصنوعی: او را از مهر بوسید و پرسید که چقدر از او تقدیر و ستایش گرفت، ای پهلوان بزرگ و بلندبالا.
خراج همه خاور و باژ روم
هرآنچ آورید از دگر مرز و بوم
هوش مصنوعی: تمام مالیاتهایی که از کشورهای شرق و باجهای رومیان دریافت میشود، هر چیزی که از مرزها و سرزمینهای دیگر به دست آید.
همه با دگر هدیه ها پیش برد
همه سرگذشتش براو برشمرد
هوش مصنوعی: همه با یکدیگر هدایایی را به او تقدیم کردند و هر کدام از داستانها و تجربیات خود را برای او روایت کردند.
سخن راند از افریقی و منهراس
بسی یاد کرد از جهانبان سپاس
هوش مصنوعی: او از افریقا سخن میگوید و به یاد میآورد که باید از بزرگانی که جهان را اداره میکنند، سپاسگزاری کند.
مر آن دیو را بسته پیش سپاه
بیاورد تا دید ضحاک شاه
هوش مصنوعی: دیو را به اسارت گرفته و به نزد سپاهیان آوردند تا شاه ضحاک او را ببیند.
دو دندانش از یشک پیلان فزون
بیفکند پیشش چو عاجین ستون
هوش مصنوعی: او دو دندانش بزرگتر از دندانهای فیلهاست و این دندانها مانند ستونهایی از عاج در جلوی او قرار دارند.
سپاه و شه از سهم آن نره دیو
بماندند با یاد کیهان خدیو
هوش مصنوعی: سپاه و فرمانده به خاطر آن دیو نر با یاد خداوند بزرگ باقی ماندند.
که پاکا توانا خدای بزرگ
که دیوی چنین آفریند سترگ
هوش مصنوعی: این بیت به قدرت و عظمت خداوند اشاره دارد، به طوری که موجوداتی بزرگ و شگفتآور مانند دیوها تنها از توانایی و خلاقیت او نشأت میگیرند. به عبارت دیگر، خالق این مخلوقات عظیم، تنها خداوند پاک و توانا است.
هم او سرکشی زورمند آورد
کزاین گونه دیوی به بند آورد
هوش مصنوعی: او همان کسی است که با قدرتش، دیو را به زنجیر کشیده است.
بفرمود شه چاردار بلند
مر آن زشت پتیاره کرده به بند
هوش مصنوعی: فرمان داد پادشاه که آن موجود زشت و بیهویت را به زنجیر بکشند.
همه تن به زنجیرهای دراز
به میدان بدآن دارها بست باز
هوش مصنوعی: همه آدمها به زنجیرهای طولانی بسته شدهاند و به دور میدان در حال رفت و آمد هستند.
ز نظاره کشور پر از جوش گشت
بسا کس ز دیدارش بی هوش گشت
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم با تماشای سرزمین پرشور و نشاط به شدت تحت تأثیر قرار گرفتند و حتی از دیدن آن چنان شگفتزده شدند که حالشان به هم خورد و بیهوش شدند.
بی اندازه هر کس خورش ز آزمون
همی تاخت از پیش او گونه گون
هوش مصنوعی: هر فردی بینهایت از تجربههای مختلف زندگی میخورد و از این رو به سرعت به سمت جلو حرکت میکند، در حالی که هر کس ویژگیها و رنگهای متفاوتی دارد.
دو چندان که یک مرد برداشتی
وی آسان به یک دم بیوباشتی
هوش مصنوعی: اگر دو برابر مقدار وزن یک مرد را برداشتید، او به آسانی میتواند در یک لحظه کنار شما باشد و این بار را بر دوش بکشد.
وزآن پس مهان را همه خواند شاه
به بگماز با پهلوان سپاه
هوش مصنوعی: پس از آن، شاه همه مهمانان را به ضیافت خواند و با پهلوانان سپاه به گفتگو نشست.
نشاندش بر خویش بر دست راست
به شادیش با جام بر پای خاست
هوش مصنوعی: او را بر دلم نشاندیم و به شادی او، جامی در دستانش قرار دادیم و به احترامش بر پا ایستادیم.
بفرمود تا هر که جستند نام
همیدون به یادش گرفتند جام
هوش مصنوعی: فرمان داد تا هر کس که نام همیدون را جستجو کرده، آن را به یاد بسپارد.
یکی مهش هر روز نو چیز داد
جدا هر دمی پایه ای نیز داد
هوش مصنوعی: هر روز یک چیز تازه و جدید به معشوق خود میبخشد و به طور مداوم، هر لحظه، پایهای جدیدی برای خود بنا میکند.
سر ماه دادش کلاه و کمر
یکی مهر منجوق و زرین سپر
هوش مصنوعی: در آغاز ماه، به او کلاهی و کمری دادند که مهر و زیباییاش مانند منجوق و سپر طلایی بود.
خراج همه بوم خاور زمین
دگر هرچه آورده بد همچنین
هوش مصنوعی: خراج تمامی سرزمینهای شرقی زمین نیز مانند گذشته به اندازهای خواهد بود که آوردههای هر چیز دیگری.
سراسر بدو داد بسیار چیز
به طنجه دگر هر چه بگذاشت نیز
هوش مصنوعی: تمامی چیزهایی را که به او دادهاند، به طرزی دیگر در طنجه باقی گذاشته است.
فرستاد بازش سوی سیستان
بشد شاد دل گرد گیتی ستان
هوش مصنوعی: باز را به سیستان فرستاد و او با دل شاد به سوی گیتی روانه شد.
به دیدار جفت و پدر چند گاه
همی زیست آسوده از رنج راه
هوش مصنوعی: برای مدت معینی به ملاقات جفت و پدر زندگی را بدون نگرانی و در آرامش سپری میکنم.