بخش ۹۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
دگر باره جوابش داد رامین
سر از چنبر مکش ای ماه چندین
تو این گفتار را حاصل نداری
به بیل صبر ترسم گل نداری
زبان با دلت همراهی ندارد
دلت زین گفته آگاهی ندارد
دلت را در شکیبایی هنر نیست
مرو را زین که میگویی خبر نیست
تو چون طبلی که بانگت سهمناکست
و لیکن در میانت باد پاکست
زبانت مینماید زود سیری
و لیکن نیست دل را این دلیری
زبانت دیگرست و دلت دیگر
که این از حنظلست و آن ز شکر
خدای من بتا بر آسمان نیست
اگر بر من دل تو مهربان نیست
و لیکن بخت من امشب چنینست
که چون بدخواه من با من به کینست
مرا در برف چون گمراه ماندهست
زمن تا مرگ یک بیراه ماندهست
نیارم بیش ازین بر جای بودن
نهیب برف و سرما آزمودن
تو نادانی و نشنودی مگر آن
که از بدخواه بدتر دوست نادان
اگر نادان بود بایسته فرزند
ازو ببرید باید مهر و پیوند
من ایدر در میان برف و سرما
تو در خانه میان خز و دیبا
همی بینی مرا در حال چونین
همی گویی سخنهای نگارین
چه جای این سخنهای درازست
چه وقت این همه گشّی و نازست
تو از گشّی سخن ناکرده کوتاه
گلوی من بگیرد مرگ ناگاه
مرا مردن بود در رزمگاهی
که گرد من بود کشته سپاهی
چرا بهفسوس در سرما بمیرم
چرا راه سلامت برنگیرم
نخواهی مر مرا بر تو ستم نیست
چو من باشم مرا دلدار کم نیست
ترا موبد همیدون باد در بر
مرا چون تو یکی دلدار دیگر
چو من برگردم از پیشت بدانی
کزین تندی کرا دارد زیانی
کنون رفتم تو از من باش پدرود
همی زن این نوا گر نگسلد رود
من آن خواهم که تو باشی شکیبا
چه خواهد کور جز دو چشم بینا
تو موبد را و موبد مر ترا باد
به کام نیک خواهان هر دوان شاد
بخش ۹۱ - پاسخ دادن ویس رامین را: دگر باره سمنبر ویس مهرویبخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را: سمنبر ویس گفتا همچنین باد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: دانشگاه فرانکفورت
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دگر باره جوابش داد رامین
سر از چنبر مکش ای ماه چندین
هوش مصنوعی: رامین دوباره به او پاسخ داد و به او گفت: ای ماه، از این دایره بیرون نرو و خود را از آن آزاد نکن.
تو این گفتار را حاصل نداری
به بیل صبر ترسم گل نداری
هوش مصنوعی: تو در این سخن چیزی به دست نخواهی آورد؛ من نگرانم که با بیصبری، حتی گلی هم نداشته باشی.
زبان با دلت همراهی ندارد
دلت زین گفته آگاهی ندارد
هوش مصنوعی: دل تو از آنچه زبان میگوید خبری ندارد و نمیتواند با آن هماهنگ باشد.
دلت را در شکیبایی هنر نیست
مرو را زین که میگویی خبر نیست
هوش مصنوعی: دل خود را در صبر آزمایش نکن، چرا که از آنچه میگویی خبر واقعی وجود ندارد.
تو چون طبلی که بانگت سهمناکست
و لیکن در میانت باد پاکست
هوش مصنوعی: تو مانند طبل هستی که صدای پرطنینی دارد، اما در درونت هوای پاک و خالصی نهفته است.
زبانت مینماید زود سیری
و لیکن نیست دل را این دلیری
هوش مصنوعی: زبان تو زود از سیری سخن میگوید، اما دل تو واقعاً اینقدر قوی نیست.
زبانت دیگرست و دلت دیگر
که این از حنظلست و آن ز شکر
هوش مصنوعی: زبان تو و دل تو دیگر شدهاند، زبانت تلخ و دل حسرتخوار است؛ یکی به تلخی حنظل میماند و دیگری به شیرینی شکر.
خدای من بتا بر آسمان نیست
اگر بر من دل تو مهربان نیست
هوش مصنوعی: خدای من اگر مهربانی دل تو بر من نیست، نمیتواند در آسمانها وجود داشته باشد.
و لیکن بخت من امشب چنینست
که چون بدخواه من با من به کینست
هوش مصنوعی: ولی حالا بخت من این طور است که بدخواه من امشب به خاطر کینهاش با من درگیر شده است.
مرا در برف چون گمراه ماندهست
زمن تا مرگ یک بیراه ماندهست
هوش مصنوعی: من در برف، مانند کسی که گم شده، سرگردان و بیهدف ماندهام و این وضعیت تا پایان عمرم ادامه خواهد داشت.
نیارم بیش ازین بر جای بودن
نهیب برف و سرما آزمودن
هوش مصنوعی: نمیتوانم بیشتر از این در این مکان بمانم و نمیخواهم بار دیگر سرما و برف را تجربه کنم.
تو نادانی و نشنودی مگر آن
که از بدخواه بدتر دوست نادان
هوش مصنوعی: تو نادانی و نمیدانی، مگر اینکه بدخواهی از تو بدتر باشد که دوستی نادان دارد.
اگر نادان بود بایسته فرزند
ازو ببرید باید مهر و پیوند
هوش مصنوعی: اگر پدر نادان باشد، باید فرزند را از او دور کرد و محبت و ارتباط را قطع نمود.
من ایدر در میان برف و سرما
تو در خانه میان خز و دیبا
هوش مصنوعی: تو در کنار گرما و نرمی خانه هستی، در حالی که من در سرمای سرد و برف گرفتار شدهام.
همی بینی مرا در حال چونین
همی گویی سخنهای نگارین
هوش مصنوعی: میبینی که من در این وضعیت هستم و صحبتهای زیبا و دلنشینی میگویی.
چه جای این سخنهای درازست
چه وقت این همه گشّی و نازست
هوش مصنوعی: این حرفها و سخنان طولانی چه جایگاهی دارند، و این همه لاف و خودستایی در چه زمانی مناسب است؟
تو از گشّی سخن ناکرده کوتاه
گلوی من بگیرد مرگ ناگاه
هوش مصنوعی: مرگ ناگهانی به سراغم میآید، درحالیکه تو از گفتوگوهای بیفایده و خالی از محتوا پرهیز کردهای.
مرا مردن بود در رزمگاهی
که گرد من بود کشته سپاهی
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، من باید بمیرم، جایی که در اطراف من سربازان کشته شدهاند.
چرا بهفسوس در سرما بمیرم
چرا راه سلامت برنگیرم
هوش مصنوعی: چرا در سرمای سخت و دشوار زندگی تسلیم شوم و راهی برای نجات و سلامت خود انتخاب نکنم؟
نخواهی مر مرا بر تو ستم نیست
چو من باشم مرا دلدار کم نیست
هوش مصنوعی: اگر تو نخواهی، بر من ظلمی نیست، چون وقتی من هستم، دلدار و محبوبی برای من کم نیست.
ترا موبد همیدون باد در بر
مرا چون تو یکی دلدار دیگر
هوش مصنوعی: تو مشخصاً محبوب من هستی و هیچ کس دیگری مانند تو نیست. حتی اگر به ظاهر کسی دیگر در زندگیام باشد، احساس و علاقهام به تو یکتا و بینظیر است.
چو من برگردم از پیشت بدانی
کزین تندی کرا دارد زیانی
هوش مصنوعی: اگر من از پیش تو برگردم، میدانی که این رفتن برای چه کسی ضرر خواهد داشت.
کنون رفتم تو از من باش پدرود
همی زن این نوا گر نگسلد رود
هوش مصنوعی: حالا که من از تو دور شدهام، با من باش و خداحافظی کن. این آهنگ را اگر قطع نشود، به جریانی ادامه خواهد داد.
من آن خواهم که تو باشی شکیبا
چه خواهد کور جز دو چشم بینا
هوش مصنوعی: من میخواهم تو تحمل کنی، زیرا کسی که بینا نیست، غیر از دو چشم بینا چه آرزویی میتواند داشته باشد؟
تو موبد را و موبد مر ترا باد
به کام نیک خواهان هر دوان شاد
هوش مصنوعی: تو موبد هستی و موبد برای تو، پس امیدوارم که هر دو گروهی که آرزوی نیکو دارند، در خوشی و شادکامی باشند.
حاشیه ها
1392/01/22 02:03
محمد
در بیت سوم آگاه به آگاهی باید تغییر کند
با سپاس
محمد