بخش ۹۱ - پاسخ دادن ویس رامین را
دگر باره سمنبر ویس مهروی
گشاد آواز مشک از عنبرین موی
جوابش داد ویس ماه رخسار
بت زنجیر زلف نوش گفتار
برو راما و دل خوش کن به دوری
برین آتش فشان آب صبوری
سخن هر چند کم گویی ترا به
ترا هر چند کم بینم مرا به
روان را رنج بیهوده نمایی
هر آنگه کازموده آزمایی
نه من آشفته هوش و سست رایم
که چندین آزموده آزمایم
بس است این داغ کم بر دل نهادی
بس است این چشمه کز چشمم گشادی
اگر صد سال گبر آتش فروزد
سرانجامش همان آتش بسوزد
چه ناکس پرور و چه گرگ پرور
به کوشش به نگردد هیچ گوهر
ترا زین پیش بسیار آزمودم
تو گویی کزدم و مار آزمودم
اگر تو رام بودی از نمایش
نمودی گوهر اندر آزمایش
یکی نیمه ز من شد زندگانی
میان درد و ننگ جاودانی
به دیگر نیمه خواهم بود دلشاد
نخواهم داد او را نیز بر باد
از آن پیشین وفا کِشتن چه دارم
که تا زین پس وفایت نیز کارم
نورزم مهر بی مهران ازین بیش
که نه دشمن شدهستم با تن خویش
که نه مادر مرا از بهر تو زاد
ویا ایزد مرا یکسر به تو داد
نه بس تیمار دهساله که بردم
ویا اندوه بیهوده که خوردم
وفا زان بیش چون باشد که جستم
چه دارم زان وفا جستن به دستم
وفا کردم ز پیش و به نکردم
ازیرا با دلی پر داغ و دردم
همه کس از جفا گردد پشیمان
من آنم کز وفا گشتم بدین سان
وفا آورد چندین رنج بر من
که نوشم زهر گشت و دوست دشمن
دلی خود چند باشد تاش چندین
رسد آسیب و رنج از مهر و از کین
اگر کوهی بُدی از سنگ و آهن
نماندهستی کنون یک ذره در تن
اگر خود رای دارم مهر جویی
بدین دل مهر چون ورزم نگویی
دلی رسته ز بیم و جسته از دام
دگر ره کی نهد در دام تو گام
بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را: دگر ره گفت رامین ای سمنبربخش ۹۲ - پاسخ دادن رامین ویس را: دگر باره جوابش داد رامین
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: دانشگاه فرانکفورت
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دگر باره سمنبر ویس مهروی
گشاد آواز مشک از عنبرین موی
هوش مصنوعی: بار دیگر، سمنبر (درختی با گلهای خوشبو) کنار ویس (دختر زیبا) باز شد و صدای خوش عطر مشک از موی عطرآگین او به هوا رفت.
جوابش داد ویس ماه رخسار
بت زنجیر زلف نوش گفتار
هوش مصنوعی: ویس به او پاسخ داد که چهره زیبا و موهای زنجیریاش همچون نیکی و شیرینی سخنانش است.
برو راما و دل خوش کن به دوری
برین آتش فشان آب صبوری
هوش مصنوعی: به سفر برو و خودت را خوشحال کن، حالا که از هم دور هستیم، بر آتش درونت صبر کن.
سخن هر چند کم گویی ترا به
ترا هر چند کم بینم مرا به
هوش مصنوعی: هرچند که کم صحبت کنی، من همیشه تو را زیاد میبینم.
روان را رنج بیهوده نمایی
هر آنگه کازموده آزمایی
هوش مصنوعی: هر وقت که آزمایش میکنی، در صورتی که به نتیجهای نرسی، در واقع فقط روح خود را به زحمت میاندازی.
نه من آشفته هوش و سست رایم
که چندین آزموده آزمایم
هوش مصنوعی: من نه همچون کسی هستم که به خاطر سردرگمی و نداشتن اراده، به راحتی دچار تردید میشوم؛ چرا که تجربیات زیادی را پشت سر گذاشتهام و از آنها درس گرفتهام.
بس است این داغ کم بر دل نهادی
بس است این چشمه کز چشمم گشادی
هوش مصنوعی: دیگر کافی است که بر دل من درد و غم نهادید و کافی است که این اشکها از چشمانم سرازیر شده است.
اگر صد سال گبر آتش فروزد
سرانجامش همان آتش بسوزد
هوش مصنوعی: اگر کسی برای مدت طولانی به کار نادرستی ادامه دهد، در نهایت خود او از آن آسیب خواهد دید.
چه ناکس پرور و چه گرگ پرور
به کوشش به نگردد هیچ گوهر
هوش مصنوعی: کسی که به تربیت افرادی ناپاک و بد عادت میپردازد، هیچگاه نمیتواند چیزی ارزشمند و خوب به دست آورد.
ترا زین پیش بسیار آزمودم
تو گویی کزدم و مار آزمودم
هوش مصنوعی: من تو را بارها امتحان کردهام، انگار که با مار بازی کردهام و زخم دیدهام.
اگر تو رام بودی از نمایش
نمودی گوهر اندر آزمایش
هوش مصنوعی: اگر تو با ادب و مطیع باشی، میتوانی در شرایط سخت و آزمایشها، ارزش واقعیات را نشان دهی.
یکی نیمه ز من شد زندگانی
میان درد و ننگ جاودانی
هوش مصنوعی: نیمهای از وجودم به زندگی وصل شده که در آن میان درد و شرم همیشگی قرار دارد.
به دیگر نیمه خواهم بود دلشاد
نخواهم داد او را نیز بر باد
هوش مصنوعی: نیمهای دیگر از خودم میخواهم و نمیخواهم که او را هم شاد کنم، چرا که خوشیاش به باد خواهد رفت.
از آن پیشین وفا کِشتن چه دارم
که تا زین پس وفایت نیز کارم
هوش مصنوعی: از یادگارهای گذشتهام، که به خاطر وفایم آسیب دیدم، چه سودی دارم؟ چون از حالا به بعد وفای تو هم نخواهد توانست کمکی به من کند.
نورزم مهر بی مهران ازین بیش
که نه دشمن شدهستم با تن خویش
هوش مصنوعی: نوروز، مهر و دوستی من نسبت به کسانی که نسبت به من بیعلاقهاند، بیشتر از این نیست که با وجود دشمنی، به خودم آسیب نرساندهام.
که نه مادر مرا از بهر تو زاد
ویا ایزد مرا یکسر به تو داد
هوش مصنوعی: نه مادر من مرا به خاطر تو به دنیا آورد و نه خداوند تمام وجودم را به تو سپرده است.
نه بس تیمار دهساله که بردم
ویا اندوه بیهوده که خوردم
هوش مصنوعی: نه به خاطر ناراحتیهایی که به مدت ده سال با خود حمل کردهام و نه به خاطر غمهای بیموردی که تجربه کردهام.
وفا زان بیش چون باشد که جستم
چه دارم زان وفا جستن به دستم
هوش مصنوعی: وفا به چه معناست وقتی که من به دنبال آن هستم؟ چه چیزی از وفا را میتوانم به دست آورم؟
وفا کردم ز پیش و به نکردم
ازیرا با دلی پر داغ و دردم
هوش مصنوعی: من به وعدهام وفا کردم و از عهد خود کوتاه نیامدم، چون دلم پر از درد و رنج است.
همه کس از جفا گردد پشیمان
من آنم کز وفا گشتم بدین سان
هوش مصنوعی: همه افراد به خاطر بیوفایی و ظلم دیگران احساس پشیمانی میکنند، اما من کسی هستم که به خاطر وفاداریام به این وضعیت دچار مشکل شدهام.
وفا آورد چندین رنج بر من
که نوشم زهر گشت و دوست دشمن
هوش مصنوعی: وفا به من زحمتهای زیادی داد، طوری که حالا زهر را مینوشم و دوستم به دشمن تبدیل شده است.
دلی خود چند باشد تاش چندین
رسد آسیب و رنج از مهر و از کین
هوش مصنوعی: دل آدمی چقدر باید آسیب ببیند و متحمل درد شود تا اثر محبت و دشمنی به او برسد؟
اگر کوهی بُدی از سنگ و آهن
نماندهستی کنون یک ذره در تن
هوش مصنوعی: اگر تو کوهی بودی، از سنگ و آهن چیزی باقی نمیماند، حالا فقط یک ذره در بدن تو باقی مانده است.
اگر خود رای دارم مهر جویی
بدین دل مهر چون ورزم نگویی
هوش مصنوعی: اگر خود را بر عشق و محبتش ثابت نگه دارم، بگذار دل را به جستجوی مهر و دوستی بپردازم، اما اگر در این راه تلاش کنم، شاید کسی از این تلاش من چیزی نگوید.
دلی رسته ز بیم و جسته از دام
دگر ره کی نهد در دام تو گام
هوش مصنوعی: دلِ آزاد و رها شدهای که دیگر هیچ ترسی ندارد و از دامها و بندهای گذشته رسته است، چگونه میتواند دوباره در دام تو قدم بگذارد؟