گنجور

بخش ۸۶ - پاسخ دادن رامین ویس را

به پاسخ گفت رامین دل افروز
شب خشم تو ما را شب کند روز
دو شب بینم همی امشب به گیهان
ازین تیره هوا و خشم جانان
بسا رنجا که بر من زین شب آمد
مرا و رخش را جان بر لب آمد
چرا شب رخش من با من گرفتار
که رخشم نیست همچون من گنهگار
اگر بخشایی از من بستر و گاه
چه بخشایی ازو مشتی جو و کاه
به مشتی کاه او را میهمان کن
به جان بوزی دلم را شادمان کن
اگر نه آشنا نه دوستگانم
چنان پندار کامشب میهمانم
به مهمانان همه خوبی پسندند
نه زین سان در میان برف بندند
بهانه برگرفتم از میانه
نه پوزش دارم اکنون نه بهانه
ترا خواند همه کس نا جوانمرد
چو تو گویی برو نومید برگرد
همه ز آزادگان نام بردار
به زفتی برگرند این نه به آزار
میان ما نه خونی او فتاده‌ست
و یا دیرینه کینی ایستاده‌ست
عتابست این نه جنگ راستینست
چرا با جان من چندینت کینست
تو خود دانی که با جان نیست بازی
چرا چندین به خون بنده تازی
نه آنم من که از سرما گریزم
همی تا جان بود با او ستیزم
نه آنم من که برگردم ز کویت
وگر جانم برآید پیش رویت
چه باشد گر به برف اندر بمیرم
ز مردم جاودانه نام گیرم
بماند در وفا زنده مرا نام
چو مرگم پیش تو باشد به فرجام
مرا بی تو نباشد زندگانی
ازیرا کم نباشد کامرانی
جهان را بی تو بسیار آزمودم
بدو در، زنده همچون مرده بودم
چو بی تو برشمارم زندگانی
جدا از تو نخواهم شادمانی
مرا بی تو جهان جستن محالست
که بی تو جان من بر من وبالست
الا ای سهمگین باد زمستان
بیاور برف و جانم زود بستان
مرا مردن میان برف خوشتر
ز جور روزگار و خشم دلبر
تنی سنگین و جانی سخت رویین
نماند در میان برف چندین

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: دانشگاه فرانکفورت

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به پاسخ گفت رامین دل افروز
شب خشم تو ما را شب کند روز
هوش مصنوعی: رامین در پاسخ گفت: شب خشم تو باعث می‌شود که دل ما در روز، غمگین و تاریک باشد.
دو شب بینم همی امشب به گیهان
ازین تیره هوا و خشم جانان
هوش مصنوعی: امشب دو شب را در این دنیای تیره و خشمگین جانان می‌بینم.
بسا رنجا که بر من زین شب آمد
مرا و رخش را جان بر لب آمد
هوش مصنوعی: سختی‌های زیادی در این شب بر من گذشته و جانم و جان رخش در خطر بوده است.
چرا شب رخش من با من گرفتار
که رخشم نیست همچون من گنهگار
هوش مصنوعی: چرا چهره زیبای من در این شب تاریک در کنار من نیست، در حالی که من هم مانند او خطاکارم؟
اگر بخشایی از من بستر و گاه
چه بخشایی ازو مشتی جو و کاه
هوش مصنوعی: اگر تو از من چیزی بپذیری، مانند بستر یا گاهی چند مشت با دانه و کاه، من چیزی کم نمی‌طلبم.
به مشتی کاه او را میهمان کن
به جان بوزی دلم را شادمان کن
هوش مصنوعی: با یک مشت کاه او را پذیرایی کن و به جان بوزی، دل مرا خوشحال کن.
اگر نه آشنا نه دوستگانم
چنان پندار کامشب میهمانم
هوش مصنوعی: اگر نه آشنا دارم و نه دوستانی، امشب را تنها به مانند مهمانی می‌گذرانم.
به مهمانان همه خوبی پسندند
نه زین سان در میان برف بندند
هوش مصنوعی: همه مهمانان را با خوبی و نیکی خوشنود می‌کنند و نه اینکه در میان برف، سردی و ناپسندی را به آن‌ها تحمیل کنند.
بهانه برگرفتم از میانه
نه پوزش دارم اکنون نه بهانه
هوش مصنوعی: من از وسط این ماجرا دلیل و بهانه‌ای برای خودم آوردم، اما اکنون نه عذرخواهی دارم و نه دلیلی برای انجام این کار.
ترا خواند همه کس نا جوانمرد
چو تو گویی برو نومید برگرد
هوش مصنوعی: همه افراد به تو اشاره کرده و تو را دعوت کرده‌اند، اما تو مانند یک فرد غیر جوانمرد فقط می‌گویی که برو و دیگر امیدی نداشته باش.
همه ز آزادگان نام بردار
به زفتی برگرند این نه به آزار
هوش مصنوعی: همه آزادگان را به نیکی یاد می‌کنند و اگر در سختی‌هایی قرار بگیرند، نباید آن را به حساب آزار و اذیت گذاشت.
میان ما نه خونی او فتاده‌ست
و یا دیرینه کینی ایستاده‌ست
هوش مصنوعی: بین ما نه دشمنی وجود دارد و نه کین و کینه‌ای کهنه، بلکه تنها احساسات و روابط ماست که در اینجا حاکم است.
عتابست این نه جنگ راستینست
چرا با جان من چندینت کینست
هوش مصنوعی: این درگیری واقعی نیست، بلکه نوعی سرزنش است. چرا باید با روح و جان من این‌قدر دشمنی کنی؟
تو خود دانی که با جان نیست بازی
چرا چندین به خون بنده تازی
هوش مصنوعی: تو خود می‌دانی که جان انسان چیزی نیست که با آن شوخی کنی، پس چرا اینقدر بی‌رحمانه با روح من بازی می‌کنی؟
نه آنم من که از سرما گریزم
همی تا جان بود با او ستیزم
هوش مصنوعی: من کسی نیستم که از سرما فرار کنم؛ تا زمانی که زندگی‌ام ادامه دارد، با آن مقابله می‌کنم.
نه آنم من که برگردم ز کویت
وگر جانم برآید پیش رویت
هوش مصنوعی: من آن شخصی نیستم که از مسیر تو برگردم، حتی اگر جانم به خطر بیفتد و در مقابل تو قرار بگیرد.
چه باشد گر به برف اندر بمیرم
ز مردم جاودانه نام گیرم
هوش مصنوعی: اگر در برف بمیرم، چه فرقی می‌کند؟ چون به خاطر این مرگ، نام من همیشه جاودانه خواهد ماند.
بماند در وفا زنده مرا نام
چو مرگم پیش تو باشد به فرجام
هوش مصنوعی: اگر وفا در یاد من بماند، نام من زنده است؛ حتی اگر در پایان کارم، مرگم در پیش تو باشد.
مرا بی تو نباشد زندگانی
ازیرا کم نباشد کامرانی
هوش مصنوعی: زندگی من بدون تو معنایی ندارد؛ چرا که بدون تو شادی و خوشبختی در زندگی وجود ندارد.
جهان را بی تو بسیار آزمودم
بدو در، زنده همچون مرده بودم
هوش مصنوعی: در غیاب تو، بارها دنیا را تجربه کردم و در آن احساس کردم که مانند یک مرده زندگی می‌کنم.
چو بی تو برشمارم زندگانی
جدا از تو نخواهم شادمانی
هوش مصنوعی: وقتی زندگی‌ام را بدون تو به شمار می‌آورم، نمی‌توانم شادی را احساس کنم.
مرا بی تو جهان جستن محالست
که بی تو جان من بر من وبالست
هوش مصنوعی: زندگی بدون تو برای من غیرممکن است، چرا که نبود تو بار سنگینی بر دوش من است.
الا ای سهمگین باد زمستان
بیاور برف و جانم زود بستان
هوش مصنوعی: ای باد سرد و تند زمستان، برف را بیاور و جانم را زود بگیر.
مرا مردن میان برف خوشتر
ز جور روزگار و خشم دلبر
هوش مصنوعی: برای من بهتر است که در برف بمیرم تا اینکه تحت فشار روزگار و نارضایتی معشوق زندگی کنم.
تنی سنگین و جانی سخت رویین
نماند در میان برف چندین
هوش مصنوعی: بدنی سنگین و روحی قوی نمی‌تواند در برف‌های زیاد به مدت طولانی باقی بماند.