بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
خواهشمند است این ابیات را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
رکابش داشت عز جاودانی
چو چترش داشت فر آسمانی
بماندم زین سبب اندر صفاهان
نرفتم در رکاب شاه شاهان
به مهر اندر چنینم کت نمودم
و گر در دل جزین دارم جهودم
که می گویند چیزی صخت نیکوست
درین کشور همه کس داردش دوست
کجا مردم درین اقلیم هموار
بوند آن لفظ شیرین را خریدار
سخن را چون بود وزن و قوافی
نکوتر زانکه پیمودن گزافی
به خاصه چون درو یابی معانی
به کار آیدت روزی چون بخوانی
هنر در فارسی گفتن نمودند
کجا در فارسی استاد بودند
بدان طاقت که من دارم بگویم
وزان الفاظ بی معنی بشویم
ندیدم چون رضایش کیمیایی
نه چون خشمش دمنده اژدهایی
---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوهای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل میخواندم تا محل بیتهایی را که ذکر میفرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.
بر روان فخر الین گرگان درود از اندک سخنوران است که فارسی میانه میدانسته و اینجا اشکارا ست
بیت 30 که می گویند چیزی صخت نیکوست
درین کضور همه کس داردش دوست
درستش اینه:
که می گویند چیزی سخت نیکوست
درین کشور همه کس داردش دوست
من خیلی کوچک تر از اساتیدی هستم که نظرات خود را اینجا بیان میکنند و تنها یک علاقهمند به ادبیات فارسی هستم و عاشق این داستان به راستی که یکی از زیبا ترین سروده های فارسی هست
یکی از هزاران نکته که در این داستان نظر من رو به خودش جلب کرد این بیت بود :
چو باشد نام من در نام ایشان
بر آید کام من چون کام ایشان
تصور میکنم در اینجا شاعر بیان میکنه نام من در کنار نام این سلطان بزرگ خواهد شد در صورتی که امروز شما هیچ نام و نشانی از اون سلطان پیدا نمی کنید درصورتی که نام این شاعر بزرگ با سرودن این ابیات زیبا تا ابد خواهد درخشید .
فراوان وصف هرچیزی شمارد
چو برخوانی بسی معنی ندارد
معنی ندارد = معنی نداند بسی (مردم ) معنی نداند - سخن را راست نداشتن سخن را راست ندانستن است به دهخدا بنگرید در داشتن