بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
خواهشمند است این ابیات را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
نباشد بس عجب کامسال هموار
درختش مدح خواجه آورد بار
چنان خوش خو چنان مردم نوازست
که گویی هر کس او را طبع سازست
ز خوی خوش بهار آرد به بهمن
به تیره شب ز طلعت روز روشن
که و مه را چو بینی در سپاهان
همه هستند او را نیک خواهان
که او جاوید به گیهان بماند
همیدون بر سر ایشان بماند
هرآن کاو کارها خواهد گشادن
بباید بست گفتن راز دادن
همیدون پندهای پادشایی
دو بهره باشد اندر پارسایی
ز چیز مردمان پرهیز کردن
طمع نا کردن و کمتر بخوردن
به لهو و آرزو مولع نبودن
دل هر کس به نیکی برربودن
سیاست را به جای خویش راندن
به فرمان خدای اندر بماندن
همیشه با خردمندان نشستن
سراسر پندشان را کار بستن
به فریاد سبک مایه رسیدن
ستمگر را طمع از وی بریدن
سراسر هر چه گفتم پارساییست
ولیکن بندهای پادشاییست
نه دیدم آن که گفتم نه شنیدم
کجا افزونتر از خواجه ندیدم
چنین دارد که گفتم رسم و آیین
بجز وی کس ندیدم با چنین دین
نه چشم از بهر کین خویش دارد
کجا از بهر دین و کیش دارد
چو باشد خشم او از بهر یزدان
برو در ره نیابد هیچ شیطان
جوانست و نجوید در جوانی
ز شهوت کامهای این جهانی
اگر بندد هوا را یا گشاید
ز فرمان خرد بیرون نیاید
طریق معتدل دارد همیشه
چنانچون بخردان را هست پیشه
نه بخشایش نه بخشش باز دارد
ز هر کس کاو نیاز و آز دارد
کجا در ملک او آسوده گشتند
بدان شهری که چون نابوده گشتند
کسانی را که بد کردار بودند
وز ایشان خلق پر آزار بودند
گروهی جسته اندر شهر پنهان
ز بیم جان یله کرده سپاهان
گروهی بسته در زندان به تیمار
گروهی مهر گشته بر سر دار
همه دیدند ده های صفاهان
که یکسر چون بیابان بود ویران
ز ده ها مردمان آواره گشته
همه بی توشه و بی پاره گشته
همان ده ها که گفتی چون قفارند
کنون از خرّمی چون قندهارند
کجا از مدح او بهروز گشتم
به کام خویشتن پیروز گشتم
---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوهای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل میخواندم تا محل بیتهایی را که ذکر میفرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.
رباعی های منتسب به عمیدالملک کندری
عجب تحفه هایی مرا شد به کام ز الطـاف سلطـان پختـه و خـــام
یـکی ایـن جهـانم بـدادی و نـــــام دگـر آن جهـان را بـه تیـــغ خدام
*****
تا بر سر قدرتی غلامت گردند چتری همگان به روی بامت گردند
داد از پس فردایی که معزول شوی چون زهر هلاهلی به جامت گردند