برگردان به زبان ساده
چو از خاور بر آمد اختران شاه
شهی کش مه وزیرست آسمان گاه
هوش مصنوعی: زمانی که ستارههای شاهانه از سمت شرق طلوع میکنند، گویا ماه به عنوان وزیر در آسمان حضور دارد.
دو کوس کین بغرید از دو درگاه
به جنگ آمد دو لشکر پیش دو شاه
هوش مصنوعی: دو نیروی خشمگین از دو در مختلف به جنگ آمدهاند و دو لشکر در برابر دو پادشاه قرار گرفتهاند.
نه کوس جنگ بود آن دیو کین بود
که پر کین گشت هرک آن بانگ بشنود
هوش مصنوعی: آن صدای جنگ، آواز آن دیو کینهتوز بود که هر کس آن را میشنید، گرفتار کینه و دشمنی میشد.
عدیل صور شد نای دمنده
تبیره مرده را می کرد زنده
هوش مصنوعی: نای، ساز هوایی است که توسط شخصی در حالت بیحالی و مردگی به صدا درمیآید و جان تازهای به آن میبخشد. به عبارت دیگر، با دمیدن در نای، روح و زندگی به چیزی که غمانگیز و بیجان به نظر میرسد، دوباره بازمیگردد.
چنان کز بانگ رعد نوبهاران
برون آید بهار از شاخساران
هوش مصنوعی: به گونهای که بهار با صدای رعد و برق از درختان جلوهگر میشود.
به بانگ کوس کین آمد همیدون
ز لشکرگه بهار جنگ بیرون
هوش مصنوعی: با صدای طبل جنگ، سربازان از محل تجمع خود به سمت میدان نبرد به حرکت درآمدند.
به قلب اندر دهل فریاد خوانان
که بشتابید هین ای جان ستانان
هوش مصنوعی: به دل بگوشید و با صدای بلند بگویید که سریع بیاورید ای کسانی که جانها را میستانید!
در آن فریاد صنج او را عدیلی
چو قوالان سرایان با سپیلی
هوش مصنوعی: در آن صدا و فریاد او مانند قوالان و خوانندگان است که با بلندی و شور و شوق همراه است.
هم آن شیپور بر صد راه نالان
به سان بلبل اندر آبسالان
هوش مصنوعی: در اینجا به صدایی اشاره میشود که در گوشه و کنار هست، همانطور که بلبل در باغها و گلستانها آواز میخواند و ناله میکند. این تصویر به نوعی بیانگر ارتباط عواطف و احساسات در دو فضای متفاوت است.
خروشان گاو دُم با او به یک جا
چو با هم دو سراینده به همتا
هوش مصنوعی: گاو در حال شاخ و شانه کشیدن و سر به هم میزند، مانند دو شاعر که همزمان شعر میسرایند.
ز پیش آنکه بی جان گشت یک تن
همی کرد از شگفتی بوق شیون
هوش مصنوعی: پیش از آنکه کسی جان خود را از دست بدهد، صدای شیون و زاری از شگفتی او برمیخیزد.
به چنگ جنگجویان تیغ رخشان
همی خندید هم بر جان ایشان
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به آن است که شمشیرهای درخشان جنگجویان، مانند یک موجود زنده، همواره در حال لذت بردن و شادمانی هستند، در حالی که در حقیقت بر زندگی خود جنگجویان نیز تأثیر میگذارند و ممکن است برای آنها خطرناک باشند. به عبارتی، این شمشیرها تماشاگران حوادث هستند و در واقعیت بر سرنوشت جنگجویان نظارت دارند.
صف جوشنوران بر روی صحرا
چو کوه اندر میان موج دریا
هوش مصنوعی: صف رزمندگان روی زمین مانند کوهی است که در میان امواج دریا قرار گرفته است.
به موج اندر دلیران چون نهنگان
به کوه اندر سواران چون پلنگان
هوش مصنوعی: دلیران مانند نهنگها در دریا موجزنی میکنند و سوارهنظام مانند پلنگها در کوهستان به حرکت درمیآیند.
همان مردم کجا فرزانه بودند
به دشت جنگ چون دیوانه بودند
هوش مصنوعی: همان مردمی که روزی عاقل و خردمند بودند، در میدان جنگ به حالت دیوانگی و جنون افتادهاند.
کجا دیوانهای باشد به هر باب
که نز آتش بپرهیزد نه از آب
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی وجود داشته باشد که از آتش بترسد، اما از آب نه؟
نه از نیزه بترسد نی ز شمشیر
نه از پیلان بیندیشد نه از شیر
هوش مصنوعی: انسانی که به درستی شجاع و نترس است، هیچ ترسی از سلاحها، حیوانات بزرگ یا حتی شیرهای وحشی ندارد. او از هیچ خطری احساس ترس نمیکند و با اعتماد به نفس به جلو میراند.
در آن صحرا یلان بودند چونین
فدای نام کرده جان شیرین
هوش مصنوعی: در آن دشت، مردان نیرومند بودند که جان شیرینشان را برای نام و نیکنامی فدای میکردند.
نترسیدند از مردن گه جنگ
ز نام بد بترسیدند و از ننگ
هوش مصنوعی: آنها از مرگ در میدان جنگ هراسی نداشتند، بلکه از بدنامی و ننگی که ممکن بود بهدست آورند، میترسیدند.
هوا چون بیشهٔ دد بود یکسر
ز ببر و شیر و گرگ و خوگ پیکر
هوش مصنوعی: هوا به قدری خطرناک و وحشی بود که تمام اطراف پر از حیوانات درندهای چون ببر، شیر، گرگ و خوک بود.
چو سروستان شده دشت از درفشان
ز دیبای درفشان مه دُر افشان
هوش مصنوعی: دشت مانند باغی پر از سرو و درخت زیبا شده است، چون نور ماه مانند پارچهای زیبا و درخشان در آن میتابد و جواهراتی را درخشانتر میکند.
فراز هر یکی زرّین یکی مرغ
عقاب و باز با طاووس و سیمرغ
هوش مصنوعی: در بالای هر یک، پرهای طلایی و زیبایی وجود دارد که به پرندگان چون عقاب، باز، طاووس و سیمرغ اشاره دارد. این پرندگان نشاندهنده عظمت و زیبایی هستند.
به زیر باز در شیر نکو رنگ
تو گفتی شیر دارد باز در جنگ
هوش مصنوعی: شما به یک موجود نیرومند و با زیبایی اشاره کردهاید که در شرایط سخت و در دل نبرد، شجاعت و قدرت قابل توجهی دارد. این موجود مانند شیر است که به خوبی میتواند از خود دفاع کند.
پی پیلان و سمّ باد پایان
شده آتش فشانان سنگ سایان
هوش مصنوعی: زیر فشار سنگینی و شدت باد، آتش فشانها و خطرات بزرگ تمام شدهاند.
زمین از زیر ایشان شد بر افراز
به گردون رفت و پس آمد از او باز
هوش مصنوعی: زمین زیر پای آنها به حرکت درآمد و به آسمان بلند شد و سپس دوباره به جای خود بازگشت.
نبودش جای بنشستن به گیهان
همی شد در دهان و چشم ایشان
هوش مصنوعی: او در هیچ جایی برای نشستن وجود نداشت و همواره در ذهن و نگاه دیگران بود.
بسا اسپ سیاه و مرد برنا
که گشت از گَرد، خنگ و پیر سیما
هوش مصنوعی: بسیاری از اسبهای سیاه و جوانان قوی وجود دارند که به خاطر خاک و غبار، دچار خستگی و پیری ظاهر میشوند.
دلاور آمد از بد دل پدیدار
که این با خرّمی بد آن به تیمار
هوش مصنوعی: شجاعی از دل خالی و بدیهوا نمایان شد، که این در حالی است که با خوشحالی او، بدیهایش را تحمل میکند.
یکی را گونه شد همرنگ دینار
یکی را چهره شد مانند گلنار
هوش مصنوعی: یکی به رنگ طلا در آمده و دیگری چهرهای شبیه به انار گل دارد.
چو آمد هر دو لشکر تنگ در هم
ز کین بردند گردان حمله بر هم
هوش مصنوعی: زمانی که هر دو سپاه به یکدیگر نزدیک شدند و از روی دشمنی، حملههای سخت و بیامان را بر هم آغاز کردند.
تو گفتی ناگهان دو کوه پولاد
در آن صحرا به یکدیگر درافتاد
هوش مصنوعی: تو گفتی ناگهان در آن صحرا دو کوه آهنی به هم برخورد کردند.
پیمبر شد میان هر دو لشکر
خدنگ چار پرّ و خشت سه پر
هوش مصنوعی: پیامبر در میان دو گروه جنگی قرار گرفت، با یک تیر چهار پر و سه خشت در دست.
رسولانی که از دل راه جستند
همی در چشم یا در دل نشستند
هوش مصنوعی: پیامبرانی که از دل و با اراده خود راه را جستجو کردند، در دل مردم یا در نگاه آنها جا خوش کردند.
به هر خانه که منزلگاه کردند
ز خانه کدخدایش را ببردند
هوش مصنوعی: هر جایی که به عنوان محل سکونت انتخاب کردند، منزل کدخدا را از آنجا بردند.
مصاف جنگ و بیم جان چنان شد
که رستاخیز مردم را عیان شد
هوش مصنوعی: درگیری و ترس از مرگ به حدی رسید که ظهور قیامت برای مردم نمایان شد.
برادر از برادر گشت بیزار
بجز کردار خود کس را نبد یار
هوش مصنوعی: برادر از برادر دور و بیمیل شد، و غیر از رفتار خود، هیچکس را در زندگی دوست نداشت.
بجز بازو ندیدند ایچ یاور
بجز خنجر ندیدند ایچ داور
هوش مصنوعی: جز بازو هیچ یاوری را نمیبینند و جز خنجر هیچ داوری را نمیشناسند.
هر آن کس را که بازو یاوری کرد
به کام خویش خنجر داوری کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که به دیگران کمک کند، در واقع به نفع خود عمل کرده است و نتیجه کارش میتواند به سود خود او باشد.
تو گفتی جنگیان کارنده گشتند
همه در چشم و دل پولاد کشتند
هوش مصنوعی: تو گفتی که جنگجویان به شدت وارد کار شدند و همه با نیرنگ و تکیه بر اراده، در چشمان و دلها نفوذ کردند.
سخن گویان همه خاموش بودند
چو هشیاران همه بیهوش بودند
هوش مصنوعی: همه کسانی که سخن میگفتند، ساکت شده بودند و مانند کسانی که در حالت بیداری هستند، همه به خواب رفته بودند.
کسی نشنید آوازی در آن جای
مگر آواز کوس و نالهٔ نای
هوش مصنوعی: در آن مکان هیچ صدایی جز صدای کوس و نالهٔ نای به گوش نمیرسید.
گهی اندر زره شد تیغ چون آب
گهی در دیدگان شد تیر چون خواب
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، تیغ در زره مانند آب نرم و روان میشود و گاهی دیگر، تیر در چشمها مانند خواب میزند.
گهی رفتی سنان چون عشق در بر
گهی رفتی تبر چون هوش در سر
هوش مصنوعی: گاهی همچون عشق که وجود خود را در آغوش میکشد، به دل و جان میروی؛ و گاهی مانند تبر که تنها بر ذهن و فکر اثر میگذارد، در سر و فکر باقی میمانی.
همی دانست گفتی تیغ خونخوار
که جان در تن کجا بنهاد دادار
هوش مصنوعی: او مانند تیغی تند و خونآلود میداند که خداوند جان را کجا در بدن قرار داده است.
بدان راهی کجا تیغ اندرون شد
ز مردم هم بدان ره جان برون شد
هوش مصنوعی: بدان که راهی وجود دارد که در آن، تیغ از درون انسان بیرون آمده است و از همان مسیر، جان او نیز خارج میشود.
چو میغی بود تیغ هندوانی
ازو بارنده سیل ارغوانی
هوش مصنوعی: مانند ابر، تیغ هندی است که از آن سیلاب ارغوانی جاری میشود.
چو شاخ مُرد بر وی برگ گلنار
چو برگ نار بر وی دانهٔ نار
هوش مصنوعی: وقتی شاخی از درخت بمیرد، تنها برگ گلنار بر روی آن میافتد، مانند اینکه بر روی درخت نار هم فقط دانههای آن میماند.
به رزم اندر چو درزی بود ژوپین
همی جنگ آوران را دوخت بر زین
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، مانند دوختن پارچه به زین، جنگآوران را به هم متصل میسازد و آنها را در کنار هم قرار میدهد.
چو بر جان دلیران شد قضا چیر
یکی گور دمنده شد یکی شیر
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت بر جان دلیران حاکم شد، یکی از آنان به گوری برای استراحت رفت و دیگری به شاهینی قدرتمند تبدیل شد.
چو بر رزم دلیران تنگ شد روز
یکی غُرم دونده شد یکی یوز
هوش مصنوعی: زمانی که روز جنگ و نبرد دلاوران نزدیک شد، یکی از آنها چون یوزی تند و چابک به سمت میدان دوید.
در آن انبوه گردان و سواران
وز آن شمشیر زخم و تیرباران
هوش مصنوعی: در میان جمعیت انبوهی از سربازان و رکابزنان، با زخمهایی که از شمشیر و تیرها بر جای مانده است، قرار دارم.
گرامی باب ویسه گُرد قارن
به زاری کشته شد بر دست دشمن
هوش مصنوعی: ویسه گرامی، برادر قارن، با ناله و زاری به دست دشمن کشته شد.
به گِرد قارن از گُردان ویرو
صد و سی گرد کشته گشت با او
هوش مصنوعی: در اطراف قارن، از قبیله ویر، صد و سی نفر به همراه او کشته شدند.
ز کشته پشتهای شد زعفرانی
ز خون رودی به گردش ارغوانی
هوش مصنوعی: از خون و کشتهها تودهای زعفرانی رنگ به وجود آمده که مانند یک رود، به رنگ ارغوانی در حال جریان است.
تو گفتی چرخ زرین ژاله بارید
به گرد ژاله برگ لاله بارید
هوش مصنوعی: تو گفتی که باران نقرهای بر برگهای لاله ریخته و چرخ فلک در آن 湛 راحتی میچرخد.
چو ویرو دید گردان چنان زار
به گِرد قارن اندر کشته بسیار
هوش مصنوعی: وقتی ویرو گردان را دید، بسیار ناخوشحال و غمگین شد و در اطراف قارن، کشتههای زیادی را مشاهده کرد.
همه جان بر سر جانش نهاده
به زاری کشته با خواری فتاده
هوش مصنوعی: همه افراد برای جان خود به شدت نگران بوده و با اندوه و زاری در حال آسیب دیدن هستند.
بگفت آزادگانش را به تندی
که از جنگ آوران زشتست کندی
هوش مصنوعی: او به آزادگانش با شدت میگوید که کُندی و تنبلی از جنگآوران زشت و ناپسند است.
شما را شرم باد از کردهٔ خویش
وزین کشته یلان افتاده در پیش
هوش مصنوعی: شما باید از کارهایی که انجام دادهاید شرمنده باشید، به ویژه وقتی با این قهرمانان بزرگ و شکستخورده روبرو میشوید.
نبیند این همه یاران و خویشان
که دشمن شاد گشت از مرگ ایشان
هوش مصنوعی: کسی نباید ببیند که دوستان و نزدیکانش در غم و اندوه هستند، در حالی که دشمن از مرگ آنها خوشحال میشود.
ز قارنتان نیفزاید همی کین
که ریش پیر او گشتهست خونین
هوش مصنوعی: به هیچ وجه نبايد به کينهها و نفرتها دامن زد، چون این احساسات فقط به درد و رنج دیگران میافزاید و در نهایت به خود ما نیز آسیب میزند.
بدین زاری بکشتهستند شاهی
ز لشکر نیست او را کینه خواهی
هوش مصنوعی: در این شرایط غمانگیز، پادشاهی به دست لشکریانی کشته شده است که حالا هیچ دشمنی برای او باقی نمانده است.
فرو شد آفتاب نیک نامی
سیه شد روزگار شادکامی
هوش مصنوعی: آفتاب خوش نامی غروب کرد و روزگار خوشی به تاریکی فرود آمد.
بترسم کافتاب آسمانی
کنون در باختر گردد نهانی
هوش مصنوعی: میترسم که خورشید در آسمان، در حال حاضر به سمت غرب مخفی شود و ناپدید گردد.
من از بد خواه او ناخواسته کین
نکرده دشمنانش را بنفرین
هوش مصنوعی: من به خاطر دشمنی با او، به طور ناخواسته برای دشمنانش بدی نکردهام و آنها را نفرین نمیکنم.
همی بینید کامد شب به نزدیک
جهان گردد هم اکنون تنگ و تاریک
هوش مصنوعی: شب فرا رسیده و به زودی جهان به سمت تاریکی میرود و فضای اطراف تنگ و غمگین شده است.
شما از بامدادان تا به اکنون
بسی جنگ آوری کردید و افسون
هوش مصنوعی: شما از صبح تا الان کارهای زیادی انجام دادهاید و تواناییهای خود را به نمایش گذاشتهاید.
هنوز این پیکر وارون به پایست
هنوز این موبد جادو به جایست
هوش مصنوعی: این بدن که به حالت معکوس قرار دارد هنوز پابرجاست و این جادوگر هنوز در جای خود به حیات ادامه میدهد.
کنون با من زمانی یار باشید
به تندی، اژدهاکردار باشید
هوش مصنوعی: حالا مدتی را با من همراه باشید و احساسات خود را نسبت به من با شدت بروز دهید، مانند موجودی که بسیار قدرتمند و پرخاشگر است.
که من زنگ از گهر خواهم زدودن
به کینه رستخیز او را نمودن
هوش مصنوعی: من میخواهم با کینه و دشمنی خود مقابله کنم و زنگار از دل و جانم را پاک کنم.
جهان را از بدش آزاد کردن
روان قارن از وی شاد کردن
هوش مصنوعی: آزاد کردن دنیا از زشتیها و مشکلات باعث شادی و خوشحالی مردم میشود.
چو ویرو با دلیران این سخن گفت
ز مردی پر دلی را هیچ ننهفت
هوش مصنوعی: وقتی ویرو با جوانمردان این حرف را مطرح کرد، چیزی از شجاعت و دلیر بودن را پنهان نکرد.
پس آنگه با پسندیده سواران
ستوده خاصگان و نامداران
هوش مصنوعی: سپس با سواران شایسته و برجسته که مورد ستایش قرار دارند، در میان افراد مشهور و نامور جمع میشوند.
ز صفّ خویش بیرون تاخت چون باد
چو آتش در سپاه دشمن افتاد
هوش مصنوعی: از جمع خود بیرون رفت و مانند باد به سوی دشمن شتابان شد، همچون آتشی که بر سپاه دشمن فرود میآید.
ز تندی بود همچون سیل طوفان
کجا او را به مردی بست نتوان
هوش مصنوعی: به شدت مانند سیل و طوفان است که هیچکس نمیتواند آن را کنترل کند و در برابر آن ایستادگی کند.
سخن آنجا به شمشیر و تبر بود
همیدون بازی گردان به سر بود
هوش مصنوعی: در آن زمان، بحث و جدل به شدت جدی و خطرناک بود، به طوری که میتوانست به نزاع و درگیری منجر شود و تنها افرادی که در این مقاطع به میان میآمدند، با جدیت و قدرت به میدان میرفتند.
نکرد از بُن پدر آزرم فرزند
نه مرد جنگ روی خویش و پیوند
هوش مصنوعی: پدر به خاطر عفت و احترامی که دارد، هرگز فرزندش را بیاحترامی نمیکند. این فرزند نه مردی است که در میدان جنگ بایستد و نه به پیوندهای خانوادگیاش توجه دارد.
برادر با برادر کینهور بود
ز کینه دوست از دشمن بتر بود
هوش مصنوعی: برادر نسبت به برادر حسد و دشمنی داشت، ولی این کینهای که از دوست میرفت، بدتر از دشمنی بود.
یکی تاریکی از گیتی بر آمد
که پیش از شب رسیدن شب درآمد
هوش مصنوعی: یک نوع تاریکی از دنیای هستی پدیدار شد، که قبل از آمدن شب، به وجود آمد.
در آن دم گشت مردم پاک شبکور
به گرد انباشته شد سرچشمهٔ هور
هوش مصنوعی: در آن لحظه، مردم بینظار و نابینا، به دور منبع نور خورشید جمع شدند.
چو اندر گَرد شد دیدار بسته
برادر را برادر کرد خسته
هوش مصنوعی: وقتی که دیدار دو برادر به خاطر گرد و غبار و مشکلات قطع میشود، هر یک از آنها دچار اندوه و خستگی میشوند.
پدر فرزند خود را باز نشناخت
به تیغش سر همی از تن بینداخت
هوش مصنوعی: پدر فرزندش را نشناخت و به خاطر غفلتش او را با شمشیرش کشت.
سنان نیزه گفتی بابزن بود
برو بر مرغ، مرد تیغزن بود
هوش مصنوعی: سنان نیزه مانند این است که به جنگ و نبرد برود، در حالی که آن مردی که تیغ به دست دارد، واقعاً در میدان جنگ و نبرد آماده است.
خدنگ چار پر همچون درختان
برُسته از دو چشم شوربختان
هوش مصنوعی: چشمهای غمگین و ناخرسند مانند درختان سرسبز و تنومند، تیرهای جدایی و درد را به قلب کسی میزنند.
درخت زندگانی رسته از تن
به پیشش پرده گشته خود و جوشن
هوش مصنوعی: درخت زندگی از بدن جدا شده و جلوهاش به صورت یک پرده و پوشش درآمده است.
چو خنجر پرده را بر تن بدرّید
درخت زندگانی را ببرّید
هوش مصنوعی: زمانی که خنجر پرده را درید، درخت زندگی قطع شد.
هوا از نیزه گشته چون نیستان
زمین از خون مردم چون میستان
هوش مصنوعی: هوا به خاطر نیزهها مانند نیهای ازدحام شده است و زمین از خون مردم مانند میزاری پر شده است.
ز بس گُرز و ز بس شمشیر خونبار
جهان پر دود و آتش بود هموار
هوش مصنوعی: به خاطر جنگها و سلاحهای بسیار، دنیا همیشه پر از دود و آتش بوده است.
تو گفتی همچو باد تند شد مرگ
سر جنگاوران می ریخت چون برگ
هوش مصنوعی: تو گفتی که مرگ مانند باد تند به جنگجویان میرسد و همچون برگی که از درخت میافتد، به آنها میریزد.
سر جنگاوران چون گوی میدان
چو دست و پای ایشان بود چوگان
هوش مصنوعی: سر جنگاوران مانند گوی میدان است و دست و پای آنها در بازی چوگان به حساب میآید.
یلان را مرگ بر گل خوابنیده
چو سروستان سغد از بن بریده
هوش مصنوعی: جوانان قوی و نیرومند را مانند گلهایی که در خواب هستند، با مرگ روبرو میشوند، همانطور که درختان سروستان سغد از ریشه بریده میشوند.
چو خورشید فلک در باختر شد
چو روی عاشقان همرنگ زر شد
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید در غرب غروب میکند، چهره عاشقان به رنگ طلا در میآید.
تو گفتی بخت موبد بود خورشید
جهان از فرّ او ببرید امّید
هوش مصنوعی: تو گفتی که بخت و اقبال موبد مانند خورشید است، اما حالا امیدی باقی نمانده است که از نور او بهرهمند شوم.
ز شب آن را ستوهی بد به گردون
ز دشمن بود موبد را همیدون
هوش مصنوعی: از شب به تنگ آمدن به آسمان، ناشی از دشمنی است که موبد را نیز رنج میدهد.
هم آن بینندگان را شد ز دیدار
جهان بر خیل او زیر و زبر گشت
هوش مصنوعی: بندگان نیکوکار که با دیدن زیباییهای جهان، به سمت او جذب شدند و تحت تأثیر این دیدار، در زندگی و رفتارشان تغییرات عمدهای ایجاد کردند.
یکی بدبخت و خسته شد به زاری
یکی بدروز و کشته شد به خواری
هوش مصنوعی: یک نفر به شدت گرفتار و ناراحت شد و از شدت غم و ناله نتوانست خود را کنترل کند، و دیگری به خاطر روزگار بدش به ذلت و شکست افتاد.
میانجی گر نه شب بودی در آن جنگ
نرستی جان شاهنشه از آن ننگ
هوش مصنوعی: اگر شب میانجیگری نمیکرد، شاهنشاه به خاطر آن ننگ جان خود را از دست نمیداد.
نمودش تیره شب راه رهایی
ز تاریکی بُد او را روشنایی
هوش مصنوعی: ظاهر او همچون شب تار بود، اما راه نجاتش از ظلمت، روشنایی بود.
عنان برتافت از راه خراسان
کشید از دینور سوی سپاهان
هوش مصنوعی: زین و یال اسب خود را به سوی سپاهان رها کرده و از راه خراسان حرکت کرد.
نه ویرو خود مرو را آمد از پس
نه از گردان و سالاران او کس
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مرو (شهر یا منطقهای) به خاطر خودت (خود مردم یا به سمت خودت) آمده است، نه به خاطر گردانندگان و فرماندهان آن. به عبارت دیگر، توجه و محبت به مرو از سوی مردم است و نه از طرف مقامها یا قدرتها.
گمان بودش که شاهنشاه بگریخت
به دام تنگ و رسوایی درآویخت
هوش مصنوعی: او گمان میکرد که پادشاه از ترس به مخمصه افتاده و بر اثر این شرایط به رسوایی دچار خواهد شد.
دگر لشکر به کوهستان نیارد
دگر آزار او جستن نیارد
هوش مصنوعی: دیگر لشکر قادر نیست به کوهستان بیافتد و نمیتواند او را اذیت کند.
دگر گون بود ویرو را گمانی
دگر گون بود حکم آسمانی
هوش مصنوعی: او در حالی که تصور دیگری دارد، به طرز دیگری تحت تأثیر قوانین آسمانی قرار گرفته است.
چو ویرو چیره شد بر شاه شاهان
بدید از بخت کام نیکخواهان
هوش مصنوعی: زمانی که ویرو، فرمانروای بزرگ، بر شاه شاهان فایق آمد، خوشبختی نیکخواهان را از بخت دید.
در آمد لشکری از کوه دیلم
گرفته از سپاهش دشت تارم
هوش مصنوعی: یک گروهی از جنگجویان از کوههای دیلم به سمت دشت تارم آمدند.
سپهداری که آنجا بود بگریخت
ابا دیلم به کوشش دَرنیاویخت
هوش مصنوعی: سپهبدی که در آنجا بود، به سمت دیلمان گریخت و با تلاش خود از دست دشمنان فرار کرد.
کجا دشمنش پر مایه کسی بود
مرو را زان زمین لشکر بسی بود
هوش مصنوعی: در کجا دشمنی توانمند وجود داشت؟ برگردان به آن سرزمین، جایی که لشکری انبوه آماده نبرد است.
چو آگه شد از آن بدخواه ویرو
شگفت آمدْش کار چرخ بدخو
هوش مصنوعی: زمانی که او از نیرنگهای بدخواه آگاه شد، از کارهای پلید زمانه شگفتزده و متعجب گردید.
که باشد کام و نازش جفت تیمار
چو روز روشنست جفت شب تار
هوش مصنوعی: کسی که همواره به خواستهها و دلخواستهایش برسد، مثل روز روشن است که در برابر شب تار قرار دارد.
نه بی رنج است او را شادمانی
نه بی مرگست او را زندگانی
هوش مصنوعی: نه خوشحالی او بدون سختی است و نه زندگی او بدون مرگ.
بدو در، انده از شادی فزونست
دل دانا به دست او زبونست
هوش مصنوعی: به او بگو که اندوه در دلش بیشتر از شادی است، چون دل آگاه و دانا در برابر او ناتوان است.
چو از موبد یکی شادیش بنمود
به بدخواه دگر شادیش بربود
هوش مصنوعی: وقتی که یک فرد خوشحال از طرف کسی دیگر به حسادت و بدخواهی مواجه میشود، شادی او به راحتی از بین میرود.
سپاهی شد ازُو پویان به راهی
ز دیگر سو فراز آمد سپاهی
هوش مصنوعی: گروهی از سربازان به راه افتادند و از سوی دیگر، گروهی دیگر به آنان نزدیک شد.
هنوزش بود خون آلود خنجر
هنوزش بود گرد آلود پیکر
هوش مصنوعی: هنوز خنجرش خونی بود و پیکرش هم گرد و غبار آلود.
دگر ره کار جنگ دشمنان ساخت
دگر ره پیکر کینه بر افراخت
هوش مصنوعی: راه جدیدی برای مبارزه با دشمنان ایجاد شد و این مسیر سبب شد که کینه و تنش به شدت در دلها شعلهور شود.
دگر ره خنجر پر خون بر آهیخت
به جنگ شاه دیلم لشکر انگیخت
هوش مصنوعی: در اینجا، فردی با خنجر آغشته به خون به میدان نبرد آماده میشود و لشکری را برای مبارزه با شاه دیلم جمعآوری میکند.
چو ویرو رفت با لشکر بدان راه
ز کارش آگهی آمد بر شاه
هوش مصنوعی: وقتی ویرو به همراه لشکر به آن سمت رفت، خبر کارهای او به شاه رسید.
شهنشه در زمان از راه برگشت
به راه اندر تو گفتی پرّور گشت
هوش مصنوعی: پادشاه پس از مدتی از مسیر خود بازگشت و به تو گفت که دگرگون شدهای.
چنان بشتاب لشکر را همی راند
که باد اندر هوا زو باز پس ماند
هوش مصنوعی: او به قدری با سرعت لشکر را به جلو میبرد که باد هم نتواند به او برسد و در هوا از او عقب بماند.