گنجور

بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ

چو از شاه آگهی آمد به ویرو
که هم زو کینه دارد هم ز شهرو
ز هر شهری و از هر جایگاهی
همی آمد به درگاهش سپاهی
بدان زن خواستن مر هرچه مهتر
گزینان و مهان چند کشور
ز آذربایگان و ریّ و گیلان
ز خوزستان و اصطرخ و سپاهان
همه بودند مهمان نزد ویرو
زن و فرزندشان نزديک شهرو
در آن سور و عروسی پنج شش ماه
نشسته شادمان در کشور ماه
چو گشتند آگه از موبد منیکان
که لشکر راند خواهد سوی ایشان
به نامه هر یکی لشکر بخواندند
بسی دیگر ز هر کشور براندند
سپه گرد آمد از هر جای چندان
که دشت و کوه تنگ آمد بر ایشان
تو گفتی بود بر دشت نهاوند
ز بس جنگ‌آوران کوه دماوند
همه آراسته جنگ‌آوری را
به جان بخریده کین و داوری را
همه گردان و فرسوده دلیران
به زور زهرهٔ فیلان و شیران
ز کوه دیلمان چندان پیاده
که گویی کوه سنگند ایستاده
ز دشت تازیان چندان سواران
کجا بودند بیش از قطر باران
پس آنگه سالخورده شیرگیران
هنرمندان و رزم‌آرای پیران
پس و پیش سپه دیدار کرده
به هر جایی یکی سالار کرده
همیدون راست و چپ شاهانیان را
سپرده آهنين و جنگیان را
وزان سو شاه موبد هم بدین سان
سپاه آراست همچون باغ نیسان
سپاهی را پس و پیش و چپ و راست
به گردان و هنرجویان بیاراست
چو آمد با سپاه از مرو بیرون
زمین گفتی روان شد همچو جیهون
ز بس آواز کوس و نالهٔ نای
همی برخاست گویی گیتی از جای
همی رفت از زمین بر آسمان گرد
تو گفتی خاک با مه راز می‌کرد
و یا دیوان به گردون بردویدند
که گفتار سروشان می‌شنیدند
به گَرد اندر چنان بودند لشکر
که در میغ تُنُک تابنده اختر
همی آمد یکی سیل از خراسان
که مه بر آسمان زو بود ترسان
نه سیل آب و باران هوا بود
که سیل شیر تند و اژدها بود
چنان آمد همی لشکر به انبوه
که کُه را دشت کرد و دشت را کوه
همی آمد چنین تا کشور ماه
هم آشفته سپه هم کینه‌ور شاه
دو لشکر یکدگر را شد برابر
چو دریای دمان از باد صرصر
میان آن یکی پر تیغ برّان
کنار این یکی پر شیر غران

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: دانشگاه فرانکفورت

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1389/05/07 11:08
منصور محمدزاده

خواهشمند است ابیات زیر را بدین صورت اصلاح فرمایید:
بدان زن خواستن مر چه مهتر
گزینان و مهان چند کشور
ز آذربایگان و ریّ و گیلان
ز خوزستان و اصطخر و سپاهان
در آن سورو عروسی پنج شش ماه
نشسته شادمان در کشور ماه
به نامه هر یکی لشکر بخواندند
بسی دیگر ز هر کشور براندند
ز دشت تازیان چندان سواران
کجا بودند پیش از قطر باران
چو آمد با سپاه از مرو بیرون
زمین گفتی روان شد همچو جیحون
همی آمد یکی سیل از خراسان
که مه بر آسمان زو بسد(؟) ترسان
همی آمد چنین تا کشور ماه
هم آشفته سپه هم کینه ور شاه
---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

1392/05/26 12:07
امین کیخا

بیت 10 نام نهاوند را اورده که در واقع بخاطر نزدیکی ان به همدان است که مرکز فرمانده ای شهرو بوده است ، نهاوند به لری و کردی یعنی مرکز

1402/04/03 05:07
جهن یزداد

آنچه را به پارسی مرکز گویند  ناوند/ناون/نافن/ناف و نه  نهاوند

گردش و گردم همه بر گرد توست
گردش پرگار بود گرد ناف
ناف هم چون میانین ترین جای تن است انرا  ناف میخوانند

1397/09/05 08:12
abbas raee

بیت چهارده اول و آخر بیت حرف صاد اضافی آمده است که باید حذف شود.!!