گنجور

بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس

چو آگاهی به لشکرگاه بردند
بزرگان شاه را آگه نکردند
کجا او پادشاهی بود بدخو
وزین بدتر شهان را نیست آهو
نیارست ایچ کس او را بگفتن
همه کس رای دید آن را نهفتن
سه روز این راز ماند از وی نهفته
تمامی کار رامین شد شکفته
چو آگه شد جهان بر وی سر آمد
تو گفتی رستخیز او برآمد
مساعد بخت او با او برآشفت
خرد یکباره از وی روی بنهفت
ندانست ایچ گونه چارهٔ خویش
تو گفتی بسته شد راهش پس و پیش
گهی گفتی شوم سوی خراسان
مه رامین باد و مه ویس و مه گرگان
گهی گفتی که گر من بازگردم
به زشتی در جهان آواز گردم
مرا گویند گشت از رام ترسان
و گر نه نامدی سوی خراسان
گهی گفتی که گر با وی بکوشم
ندانم چون دهد یاری سروشم
سپاه من همه با من به کینند
به شاهی پاک رامین را گزینند
جوانست او و هم بختش جوانست
درخت دولتش تا آسمانست
به دست آورد گنج من سراسر
منم مفلس کنون و او توانگر
نه خوردم آن همه نعمت نه دادم
ز بهر او همه بر هم نهادم
مرا مادر بدین پتیاره افگند
که بر رامین دلم را کرد خرسند
سزد گر من به بد روزی نشستم
که گفتار زنان را کام بستم
یکی هفته سپه را روی ننمود
دو صد دریای اندیشه نپیمود
چنین افتاد تدبیرش به فرجام
که با رامین بکوشد کام و ناکام
همی ننگ آمدش برگشتن از جنگ
ز گرگان سوی آمل کرد آهنگ
چو لشکرگه بزد بر دشت آمل
جهان از ساز لشکر گشت پر گُل
ز خیمه گشت صحرا چون کهستان
کهستان از خوشی همچون گلستان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: دانشگاه فرانکفورت

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو آگاهی به لشکرگاه بردند
بزرگان شاه را آگه نکردند
هوش مصنوعی: زمانی که آگاهی به اردوگاه لشکر رسید، بزرگان به شاه خبر ندادند.
کجا او پادشاهی بود بدخو
وزین بدتر شهان را نیست آهو
هوش مصنوعی: او در کجا پادشاهی می‌کرد که بدذات و بدخویی داشته باشد؟ در اینجا، بدتر از او شلیتی از شاهان یافت نمی‌شود.
نیارست ایچ کس او را بگفتن
همه کس رای دید آن را نهفتن
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جرأت نداشت درباره او صحبت کند، زیرا همه افراد می‌دانستند که راز او را باید پنهان نگه دارند.
سه روز این راز ماند از وی نهفته
تمامی کار رامین شد شکفته
هوش مصنوعی: به مدت سه روز این راز از او پنهان ماند و تمام کارهای رامین آشکار شد.
چو آگه شد جهان بر وی سر آمد
تو گفتی رستخیز او برآمد
هوش مصنوعی: زمانی که جهان از وجود او آگاه شد، زمان او به پایان رسید. تو گفتی قیام او آغاز شده است.
مساعد بخت او با او برآشفت
خرد یکباره از وی روی بنهفت
هوش مصنوعی: بخت او ناگهان علیه‌اش شورید و عقلش یک‌دفعه از او دور شد.
ندانست ایچ گونه چارهٔ خویش
تو گفتی بسته شد راهش پس و پیش
هوش مصنوعی: نمی‌دانست که چگونه می‌تواند از موقعیتش خارج شود. تو گفتی که راهش به جلو و عقب بسته شده است.
گهی گفتی شوم سوی خراسان
مه رامین باد و مه ویس و مه گرگان
هوش مصنوعی: گاهی گفتی که به سمت خراسان می‌روم، جایی که ماه رامین و ماه ویس و ماه گرگان در آنجا هستند.
گهی گفتی که گر من بازگردم
به زشتی در جهان آواز گردم
هوش مصنوعی: گاهی گفتی که اگر به این دنیا برگردم، با زشتی‌ها و ناپسندی‌ها برخورد می‌کنم و صدایم بلند خواهد شد.
مرا گویند گشت از رام ترسان
و گر نه نامدی سوی خراسان
هوش مصنوعی: می‌گویند که من از رام (شخصی یا موجودی) و ترس برآمده‌ام، وگرنه به سمت خراسان نمی‌آمدم.
گهی گفتی که گر با وی بکوشم
ندانم چون دهد یاری سروشم
هوش مصنوعی: گاه می‌گویی اگر با او تلاش کنم، نمی‌دانم چگونه به من کمک می‌کند.
سپاه من همه با من به کینند
به شاهی پاک رامین را گزینند
هوش مصنوعی: نیروهای من همه در حال آماده‌باش هستند تا انتقام بگیرند و در انتخاب پادشاهی، رامین بی‌نقص را برمی‌گزینند.
جوانست او و هم بختش جوانست
درخت دولتش تا آسمانست
هوش مصنوعی: او جوان است و بختش نیز جوان است؛ درخت خوشبختی‌اش به قدری بلند است که تا آسمان می‌رسد.
به دست آورد گنج من سراسر
منم مفلس کنون و او توانگر
هوش مصنوعی: گنج من فقط خودم هستم، اما اکنون در وضعیت فقر به سر می‌برم و آن شخص در وضعیت رفاه و توانگری است.
نه خوردم آن همه نعمت نه دادم
ز بهر او همه بر هم نهادم
هوش مصنوعی: من نه از آن همه نعمت بهره‌بردم و نه آن‌را به خاطر او دادم، بلکه همه‌ی آنچه داشتم را یکجا جمع کردم.
مرا مادر بدین پتیاره افگند
که بر رامین دلم را کرد خرسند
هوش مصنوعی: مادرم مرا در این حال و روز ناامید و نگران رها کرد، اما عشق رامین باعث شد که قلبم شاد شود.
سزد گر من به بد روزی نشستم
که گفتار زنان را کام بستم
هوش مصنوعی: اگر به خاطر روزگار بدی که دارم، در جایی نشسته‌ام، اشکالی ندارد؛ چون دیگران را به خوبی شنیده‌ام و از حرف‌هایشان خسته شده‌ام.
یکی هفته سپه را روی ننمود
دو صد دریای اندیشه نپیمود
هوش مصنوعی: سپهسالار برای یک هفته هم چهره خود را نشان نداد و نمی‌توانست دو صد دریا از اندیشه‌ها را رد کند.
چنین افتاد تدبیرش به فرجام
که با رامین بکوشد کام و ناکام
هوش مصنوعی: او به گونه‌ای تدبیر کرد که سرانجام، تلاشش با رامین به سرانجام رسید و با موفقیت و شکست مواجه شد.
همی ننگ آمدش برگشتن از جنگ
ز گرگان سوی آمل کرد آهنگ
هوش مصنوعی: او احساس می‌کند که بازگشتن از میدان جنگ و عقب‌نشینی ننگینی بزرگ است، بنابراین تصمیم می‌گیرد از گرگان به سمت آمل برود.
چو لشکرگه بزد بر دشت آمل
جهان از ساز لشکر گشت پر گُل
هوش مصنوعی: وقتی که سپاه به دشت آمل حمله کرد، دنیا پر از گل و شکوفه شد.
ز خیمه گشت صحرا چون کهستان
کهستان از خوشی همچون گلستان
هوش مصنوعی: وقتی خیمه‌ها در صحرا برپا می‌شوند، حال و هوای آنجا مانند کوهستان زیبا و شگفت‌انگیز می‌شود، و از شادی بهشتی، فضایی مانند گلستان پیدا می‌کند.

حاشیه ها

1402/08/19 19:11
احمد خرم‌آبادی‌زاد

در مصرع دوم بیت 8، بهتر است بخوانیم: "نه تو بادی نه ویس و نه گرگان"

در داستان ویس و رامین، واژه "مه" (با تلفظ  ma) در کل 8 بار به جای "نه" استفاده شده است؛ که این جای شگفتی دارد. آیا چنین چیزی، پی‌آمد بازنویسی‌های فراوان نیست؟