گنجور

بخش ۱۰۷ - بر داشتن رامین گنج موبد را گریختن به دیلمان

پس آنگه گرد کرد از مرو یکسر
به زودی هر چه اشتر بود و استر
سراسر گنجهای شاه برداشت
وزان یک رشته اندر گنج نگذاشت
به مرو اندر درنگش بود دو روز
به راه افتاد با گنج و دل افروز
نشانده ویس را در مهد زرین
چو مه به‌میان هفت‌اورنگ و پروین
شتر در پیش و استر ده هزاری
نبد دینار و گوهر را شماری
همی آمد به راه اندر شتابان
گرفته روز و شب راه بیابان
به یک هفته دو هفته ره همی راند
به دو هفته بیابان باز پس ماند
چو آگه شد شه از کردار رامین
چنان افروز رامین بُد به قزوین
ز قزوین در زمین دیلمان شد
درفش نام او بر آسمان شد
زمین دیلمان جاییست محکم
بدو در، لشکری از گیل و دیلم
به تاری شب ازیشان ناوک انداز
زنند از دور مردم را به آواز
گروهی ناوک و ژوپین سپارند
به زخمش جوشن و خفتان گذارند
بیندازند ژوپین را گه تاب
چو اندازد کمان‌ور تیر پر تاب
چو دیوانند گاه کوشش ایشان
جهان از دست ایشان شد پریشان
سپر دارند پهناور گه جنگ
چو دیواری نگاریده به صد رنگ
ز بهرِ آنکه مرد نام و ننگند
ز مردی سال و مه با هم به جنگند
از آدم تا به اکنون شاه بی‌مر
کجا بودند شاه هفت کشور
نه آن کشور به پیروزی گشادند
نه باژ خود بدان کشور نهادند
هنوز آن مرز دو شیزه بمانده‌ست
برو یک شاه کام دل نرانده‌ست
چو رامین شد در آن کشور به شاهی
ز بخت نیک دیده نیکخواهی
همانگه چرم گاوی را بگسترد
چو پنجه بدره سیم و زر برو کرد
یکی زرینه جامش بر سر افگند
به زرین جام سیم و زر پراگند
که هم دل بود وی را هم درم بود
هوادار و هوا خواهش نه کم بود
چو از گوهر همی بارید باران
شکفته گشت بختش را بهاران
همانا بیش بود او را سپاهی
ز برگ و ریگ و قطر آب و ماهی
جهان یکباره گرد آمد بَرو بر
نه بر رامین که بر دینار بی‌مر
بزرگانی که پیرامُنْش بودند
همه فرمانْش را طاعت نمودند
چو کشمیر و چو آذین و چو ویرو
چو بهرام و رهام و سام و گیلو
شهان دیگر از هر جایگاهی
فرستادند رامین را سپاهی
چنان شد لشکر رامین به یک ماه
که تنگ آمد بریشان راه و بیراه
سپهدار بزرگش بود ویرو
وزیر و قهرمانش بود گیلو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: دانشگاه فرانکفورت

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پس آنگه گرد کرد از مرو یکسر
به زودی هر چه اشتر بود و استر
هوش مصنوعی: به زودی تمام شترها و الاغ‌ها را از مرو جمع‌آوری کرد.
سراسر گنجهای شاه برداشت
وزان یک رشته اندر گنج نگذاشت
هوش مصنوعی: تمام گنج‌های شاه را برداشت و حتی یک رشته هم از آن گنج‌ها باقی نگذاشت.
به مرو اندر درنگش بود دو روز
به راه افتاد با گنج و دل افروز
هوش مصنوعی: او در مرو توقف کرد و دو روز در آنجا ماند. سپس با گنجی ارزشمند و دلی شاد به سفرش ادامه داد.
نشانده ویس را در مهد زرین
چو مه به‌میان هفت‌اورنگ و پروین
هوش مصنوعی: ویس را در گهواره‌ای از طلا جای داده‌اند، مانند ماهی که در میان هفت رنگ و ستاره‌های پروین قرار دارد.
شتر در پیش و استر ده هزاری
نبد دینار و گوهر را شماری
هوش مصنوعی: شتر در جلو است و ارزش ده هزار دینار و جواهر را نمی‌توان شمرد.
همی آمد به راه اندر شتابان
گرفته روز و شب راه بیابان
هوش مصنوعی: او با شتاب به راه می‌آمد و هر دو روز و شب را در بیابان طی می‌کرد.
به یک هفته دو هفته ره همی راند
به دو هفته بیابان باز پس ماند
هوش مصنوعی: بسته به شرایط و زمان، کسی می‌تواند به سرعت به مقصد برسد، اما اگر از راه درست دور بماند، ممکن است به مدت طولانی‌تری در بیابان و ناکجا آباد بماند.
چو آگه شد شه از کردار رامین
چنان افروز رامین بُد به قزوین
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه از اعمال رامین باخبر شد، همچون درخششی که رامین در قزوین داشت، متوجه او شد.
ز قزوین در زمین دیلمان شد
درفش نام او بر آسمان شد
هوش مصنوعی: از قزوین به دیلمان رفت و پرچم او در آسمان به اهتزاز درآمد.
زمین دیلمان جاییست محکم
بدو در، لشکری از گیل و دیلم
هوش مصنوعی: زمین دیلمان محلی است با ثبات و استحکام، جایی که مردمی از گیل و دیلم در آن حضور دارند و به زندگی و فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند.
به تاری شب ازیشان ناوک انداز
زنند از دور مردم را به آواز
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، آن‌ها با تیرکمان خود به مردم از دور شلیک می‌کنند و صدای خود را به گوش آن‌ها می‌رسانند.
گروهی ناوک و ژوپین سپارند
به زخمش جوشن و خفتان گذارند
هوش مصنوعی: گروهی زره و装备 را به زخمی می‌سپرند و برای محافظت از خود، لباس جنگی به تن می‌کنند.
بیندازند ژوپین را گه تاب
چو اندازد کمان‌ور تیر پر تاب
هوش مصنوعی: اگر رند و مکار را به چالش بکشند، مانند این است که وقتی کمان کشیده می‌شود و تیر با شدت پرتاب می‌شود، او نیز در آن شرایط به خوبی عمل خواهد کرد.
چو دیوانند گاه کوشش ایشان
جهان از دست ایشان شد پریشان
هوش مصنوعی: وقتی دیوانه‌ها تلاش می‌کنند، دنیا به هم می‌ریزد و وضعیت را به آشفتگی می‌کشانند.
سپر دارند پهناور گه جنگ
چو دیواری نگاریده به صد رنگ
هوش مصنوعی: در زمان جنگ، سپرهایی وجود دارد که مانند دیواری بزرگ و زیبا هستند و با رنگ‌های متعدد تزئین شده‌اند.
ز بهرِ آنکه مرد نام و ننگند
ز مردی سال و مه با هم به جنگند
هوش مصنوعی: برای اینکه انسان‌ها از نام و ننگ پرهیز کنند، زمان، یعنی سال و ماه، همیشه در حال نبرد با یکدیگر هستند.
از آدم تا به اکنون شاه بی‌مر
کجا بودند شاه هفت کشور
هوش مصنوعی: از زمان آدم تاکنون، شاهان بی‌مرز کجا بودند که شاه هفت کشور باشند؟
نه آن کشور به پیروزی گشادند
نه باژ خود بدان کشور نهادند
هوش مصنوعی: نه آن سرزمین را به پیروزی گشودند و نه مالیات خود را به آن کشور پرداخت کردند.
هنوز آن مرز دو شیزه بمانده‌ست
برو یک شاه کام دل نرانده‌ست
هوش مصنوعی: هنوز مرز دو دوست به هم نرسیده است، برو و ببین که هنوز هیچ پادشاهی به خواسته‌هایش دست نیافته است.
چو رامین شد در آن کشور به شاهی
ز بخت نیک دیده نیکخواهی
هوش مصنوعی: وقتی رامین به عنوان پادشاه آن سرزمین به قدرت رسید، این به خاطر شانس خوب و رویه خوبی بود که داشت.
همانگه چرم گاوی را بگسترد
چو پنجه بدره سیم و زر برو کرد
هوش مصنوعی: همان لحظه که چرم گاو را باز کردند، مانند اینکه کف دست بر روی نقره و طلا کشیده شود.
یکی زرینه جامش بر سر افگند
به زرین جام سیم و زر پراگند
هوش مصنوعی: یک نفر جامی طلایی بر سر افکند و در جامی دیگر نقره و طلا پاشید.
که هم دل بود وی را هم درم بود
هوادار و هوا خواهش نه کم بود
هوش مصنوعی: او هم دلی عاشق داشت و هم ثروتی برای محبت و حمایت از او که هیچ‌گاه کم نبود.
چو از گوهر همی بارید باران
شکفته گشت بختش را بهاران
هوش مصنوعی: وقتی باران به جواهر می‌ریزد، بخت او مانند بهاری شکوفا می‌شود.
همانا بیش بود او را سپاهی
ز برگ و ریگ و قطر آب و ماهی
هوش مصنوعی: او سپاهی بزرگ و انبوه داشت که از برگ‌ها، ریگ‌ها، قطره‌های آب و ماهی‌ها تشکیل شده بود.
جهان یکباره گرد آمد بَرو بر
نه بر رامین که بر دینار بی‌مر
هوش مصنوعی: دنیا به سرعت و یک‌باره دور هم جمع شد، برو و نگاه کن به چیزی که بیشتر ارزش دارد، نه به منافع زودگذر و مالی.
بزرگانی که پیرامُنْش بودند
همه فرمانْش را طاعت نمودند
هوش مصنوعی: آن بزرگانی که در اطراف او بودند، همه به فرمانش با اطاعت رفتار کردند.
چو کشمیر و چو آذین و چو ویرو
چو بهرام و رهام و سام و گیلو
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی‌ها و ویژگی‌های خاصی پرداخته که می‌توان آن‌ها را با برخی مکان‌ها و شخصیت‌های تاریخی و اسطوره‌ای مقایسه کرد. کشمیر با سرسبزی و زیبایی‌های طبیعی‌اش، آذین با زینت‌ها و جلوه‌های دلربا، ویرو و بهرام و رهام و سام و گیلو نیز نمادهای قدرت و شجاعت در اساطیر ایرانی هستند. به طور کلی، این بیت به ویژگی‌های برجسته و خاص اشاره دارد که می‌تواند در تقابل یا مشابهت با زیبایی‌های طبیعی یا صفات شخصیت‌های قهرمانانه باشد.
شهان دیگر از هر جایگاهی
فرستادند رامین را سپاهی
هوش مصنوعی: پادشاهان دیگر از همه جا و موقعیت‌ها، سپاهی برای رامین فرستادند.
چنان شد لشکر رامین به یک ماه
که تنگ آمد بریشان راه و بیراه
هوش مصنوعی: لشکر رامین در مدت یک ماه به قدری بزرگ و گسترده شد که راهی برای عبورشان پیدا نمی‌شد و نمی‌توانستند در تنگناها به هدف خود برسند.
سپهدار بزرگش بود ویرو
وزیر و قهرمانش بود گیلو
هوش مصنوعی: رئیس بزرگ او، ویرو، وزیر و قهرمانش گیلو بود.