گنجور

بخش ۱۱ - حکایت ده - جالینوس

یکی را از مشاهیر شهر اسکندریه به عهد جالینوس سر دست درد گرفت و بی قرار شد و هیچ نیارامید.

جالینوس را خبر کردند. مرهم فرستاد که بر سر کتف او نهند. همچنان کردند که جالینوس فرموده بود.

در حال درد بنشست و بیمار تندرست گشت.

و اطبا عجب بماندند.

پس از جالینوس پرسیدند که:

«این چه معالجت بود که کردی؟»

گفت:

«آن عصب که بر سر دست درد می‌کرد مخرج او از سر کتف است. من اصل را معالجت کردم فرع به شد.»

اطلاعات

منبع اولیه: کیانا زرکوب

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی را از مشاهیر شهر اسکندریه به عهد جالینوس سر دست درد گرفت و بی قرار شد و هیچ نیارامید.
هوش مصنوعی: یکی از شخصیت‌های معروف شهر اسکندریه در زمان جالینوس به درد دست مبتلا شد و به شدت مضطرب و بی‌قرار گردید و هیچ راهی برای آرامش پیدا نکرد.
جالینوس را خبر کردند. مرهم فرستاد که بر سر کتف او نهند. همچنان کردند که جالینوس فرموده بود.
هوش مصنوعی: جالینوس را مطلع کردند. او دارویی فرستاد تا بر روی شانه‌اش بگذارند. آنها همان‌طور که جالینوس دستور داده بود، عمل کردند.
در حال درد بنشست و بیمار تندرست گشت.
هوش مصنوعی: در حالی که شخصی در حال تجربه درد بود، فردی دیگر که بیمار بود بهبود یافت.
و اطبا عجب بماندند.
هوش مصنوعی: پزشکان به شدت شگفت‌زده شدند.
پس از جالینوس پرسیدند که:
هوش مصنوعی: پس از جالینوس از او پرسیدند که:
«این چه معالجت بود که کردی؟»
هوش مصنوعی: «این چه درمانی بود که انجام دادی؟»
«آن عصب که بر سر دست درد می‌کرد مخرج او از سر کتف است. من اصل را معالجت کردم فرع به شد.»
هوش مصنوعی: عصبی که در ناحیه دست احساس درد می‌کرد، از ناحیه کتف خارج می‌شود. من باعث بهبود مشکلات اصلی شدید، اما عواقب آن شدیدتر شده است.

خوانش ها

بخش ۱۱ - حکایت ده - جالینوس به خوانش حمیدرضا محمدی