گنجور

بخش ۴ - حکایت سه - آرد نماند

هر صناعت که تعلق بتفکر دارد صاحب صناعت باید که فارغ دل و مرفه باشد که اگر بخلاف این بود سهام فکر او متلاشی شود و بر هدف صواب بجمع نیاید زیرا که جز بجمعیت خاطر بچنان کلمات باز نتواند خورد.

آورده اند که یکی از دبیران خلفاء بنی عباس رضی الله عنهم به والی مصر نامه‌ای می نوشت و خاطر جمع کرده بود و در بحر فکرت غرق شده و سخن می پرداخت چون در ثمین و ماء معین.

ناگاه کنیزکش درآمد و گفت آرد نماند!

دبیر چنان شوریده طبع و پریشان خاطر گشت که آن سیاقت سخن از دست بداد و بدان صفت منفعل شد که در نامه بنوشت که آرد نماند!

چنانکه آن نامه را تمام کرد و پیش خلیفه فرستاد و ازین کلمه که نوشته بود هیچ خبر نداشت.

چون نامه بخلیفه رسید و مطالعه کرد چون بدان کلمه رسید حیران فرو ماند و خاطرش آنرا بر هیچ حمل نتوانست کرد که سخت بیگانه بود.

کس فرستاد و دبیر را بخواند و آن حال ازو باز پرسید.

دبیر خجل گشت و براستی آن واقعه را در میان نهاد.

خلیفه عظیم عجب داشت و گفت: اول این نامه را بر آخر چندان فضیلت و رجحان است که قل هو الله احد را بر تبت یدا ابی لهب. دریغ باشد خاطر چون شما بلغا را بدست غوغاء مایحتاج باز دادن

و اسباب ترفیه او چنان فرمود که امثال آن کلمه دیگر هرگز بغور گوش او فرو نشد. لا جرم آنچنان گشت که معانی دو کون در دو لفظ جمع کردی.

اطلاعات

منبع اولیه: کیانا زرکوب

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر صناعت که تعلق بتفکر دارد صاحب صناعت باید که فارغ دل و مرفه باشد که اگر بخلاف این بود سهام فکر او متلاشی شود و بر هدف صواب بجمع نیاید زیرا که جز بجمعیت خاطر بچنان کلمات باز نتواند خورد.
هوش مصنوعی: هر حرفه‌ای که نیاز به تفکر دارد، باید با تمرکزی آزاد و بدون دغدغه انجام شود. اگر ذهن کسی پریشان باشد یا درگیر مشکلات باشد، توانایی تفکر او نخواهد توانست به درستی عمل کند و به نتیجه درست برسد. زیرا تنها در شرایطی که ذهن آرام و متمرکز باشد، فرد می‌تواند به خوبی به جملات و مفاهیم پیچیده فکر کند.
آورده اند که یکی از دبیران خلفاء بنی عباس رضی الله عنهم به والی مصر نامه‌ای می نوشت و خاطر جمع کرده بود و در بحر فکرت غرق شده و سخن می پرداخت چون در ثمین و ماء معین.
هوش مصنوعی: روزی یکی از نویسندگان خلفای بنی عباس، نامه‌ای به والی مصر نگاشت و در حالتی از اطمینان کامل به سر می‌برد و در دنیای فکر و اندیشه غرق شده بود، همان‌طور که در آب پاک و زلال غرق می‌شوند.
ناگاه کنیزکش درآمد و گفت آرد نماند!
هوش مصنوعی: ناگهان کنیز وارد شد و گفت که آردی باقی نمانده است!
دبیر چنان شوریده طبع و پریشان خاطر گشت که آن سیاقت سخن از دست بداد و بدان صفت منفعل شد که در نامه بنوشت که آرد نماند!
هوش مصنوعی: دبیر به قدری نگران و مضطرب شد که توانایی بیان خود را از دست داد و به گونه‌ای تحت تأثیر قرار گرفت که در نامه‌ای نوشت که هیچ چیزی باقی نمانده است!
چنانکه آن نامه را تمام کرد و پیش خلیفه فرستاد و ازین کلمه که نوشته بود هیچ خبر نداشت.
هوش مصنوعی: پس از اینکه آن نامه را به پایان رساند و برای خلیفه فرستاد، از محتوای یک کلمه‌ای که در آن نوشته بود، هیچ اطلاعی نداشت.
چون نامه بخلیفه رسید و مطالعه کرد چون بدان کلمه رسید حیران فرو ماند و خاطرش آنرا بر هیچ حمل نتوانست کرد که سخت بیگانه بود.
هوش مصنوعی: وقتی نامه به خلیفه رسید و او آن را خواند، زمانی که به آن کلمه رسید، به شدت متعجب شد و نتوانست آن را در ذهنش جای دهد، زیرا آن کلمه برایش بسیار نا آشنا بود.
کس فرستاد و دبیر را بخواند و آن حال ازو باز پرسید.
هوش مصنوعی: کس فرستاد تا دبیر را بخواند و درباره آن وضعیت از او سوال کند.
دبیر خجل گشت و براستی آن واقعه را در میان نهاد.
هوش مصنوعی: دبیر شرمنده شد و حقیقت این ماجرا را بیان کرد.
خلیفه عظیم عجب داشت و گفت: اول این نامه را بر آخر چندان فضیلت و رجحان است که قل هو الله احد را بر تبت یدا ابی لهب. دریغ باشد خاطر چون شما بلغا را بدست غوغاء مایحتاج باز دادن
هوش مصنوعی: خلیفه بزرگ با تعجب گفت: ابتدایی که در این نامه وجود دارد، آنقدر فضیلت و برتری دارد که نمی‌توان آن را با آخرین بخش این نامه مقایسه کرد. افسوس که دل شما چنین نازک است و نمی‌تواند در برابر هیاهو و نیازمندی‌ها مقاومت کند.
و اسباب ترفیه او چنان فرمود که امثال آن کلمه دیگر هرگز بغور گوش او فرو نشد. لا جرم آنچنان گشت که معانی دو کون در دو لفظ جمع کردی.
هوش مصنوعی: او به گونه‌ای از وسایل سرگرمی استفاده کرد که هرگز کلمات مشابه به آن در گوشش جایی نداشتند. به همین دلیل، به طور عجیب و غریبی معنای دو جهان را در دو کلمه ذخیره کرد.

خوانش ها

بخش ۴ - حکایت سه - آرد نماند به خوانش حمیدرضا محمدی