اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود (حبیبم)
جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود (برود)
هوش مصنوعی: اگر مهمان از سر سفره برود، برای آن خانه ننگ است. بنابراین به عزیزم جانم را فدای او کن و نگذار که مهمان برود.
گر رود «شوستر» از ایران رود ایران بر باد (حبیبم)
ای جوانان مگذارید که ایران برود (برود)
هوش مصنوعی: اگر «شوستر» از ایران برود، ایران هم به خطر خواهد افتاد. ای جوانان، نگذارید که ایران از دست برود.
به جسم مرده جانی، تو جان یک جهانی
تو گنج شایگانی، تو عمر جاودانی
هوش مصنوعی: تو در حقیقت خود زندگی و روحی هستی که به وجود یک جسم مرده جان میبخشی. تو به همهی دنیا معنا و ارزش میدهی و در واقع یک گنجینه ارزشمند هستی، همچنین عمر تو بهگونهای است که از دایره زمان فراتر میرود و جاودانه است.
خدا کند بمانی، خدا کند بمانی!
هوش مصنوعی: امیدوارم همیشه در کنارم بمانی و از رفتن دور باشی!
*****
*****
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی میگوید که انسانی که توانایی دارد باید با دقت و شیرینی زندگی را تجربه کند. به نوعی بیانگر اهمیت علم و آگاهی در زندگی است و اینکه باید از لحظات و نعمتهای زندگی به درستی بهرهبرد.
شد مسلمانی ما، بین وزیران تقسیم
هرکه تقسیمی خود کرد به دشمن تقدیم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در جامعهای که مشکلات و ناکسینی وجود دارد، هر کسی به نفع خود عمل میکند و به دشمنان میرسد. در واقع، افرادی که در جایگاههای قدرت هستند، به جای خدمت به ملت، منافع خود را در اولویت قرار میدهند و هر کس که سهمی از قدرت دارد، به راحتی میتواند به دشمنان تسلیم شود.
حزبی اندر طلبت بر سر این رأی مقیم
کافریم ار بگذاریم که ایمان برود
هوش مصنوعی: در جستجوی تو، گروهی بر سر این نظر پایبند هستند. اگر بخواهیم، حتی میتوانیم ایمان را رها کنیم.
به جسم مرده جانی...الخ
هوش مصنوعی: به موجودی که زندگی ندارد، روحی داده نمیشود و به همین ترتیب، نمیتوان به چیزهایی که حقیقتی ندارند، هویت و شخصیت بخشید.
مشت دزدی شده امروز در این ملک وزیر
تو در این مملکت امروز خبیری و بصیر
هوش مصنوعی: امروز در این کشور، دزدی به وضوح انجام شده است و وزیر تو نیز در این سرزمین، از آن باخبر و آگاه است.
دست بر دامنت آویخته یک مشت فقیر
تو اگر رفتی از این مملکت عنوان برود
هوش مصنوعی: اگر تو از این سرزمین بروی، یک گروه از فقیران هستند که تنها دست به دامان تو دارند.
به جسم مرده جانی...الخ
هوش مصنوعی: روحی که به جسمی مرده دمیده شده است، نشان میدهد که حتی در اوج بیحالی و بیتحرکی، امکان بیداری و حیات دوباره وجود دارد. این به ما یادآوری میکند که زندگی میتواند در هر شرایطی دوباره به جریان بیفتد.
شد لبالب دگر از حوصله پیمانۀ ما
دزد خواهد به زمختی ببرد خانۀ ما
هوش مصنوعی: حوصلهمان دیگر پر شده است و دیگر جایی برای چالش و مشکلاتی که به زندگیامان میآید نداریم. انگار که این مشکلات با خشونتی وارد زندگیامان میشوند و آرامشمان را از بین میبرند.
ننگ تاریخی عالم شود افسانۀ ما
بگذاریم اگر «شوستر» از ایران برود
هوش مصنوعی: اگر «شوستر» از ایران برود، ممکن است داستان ما به یک ننگ تاریخی تبدیل شود.
به جسم مرده جانی...الخ
هوش مصنوعی: به جسمی که بیروح و بیحیات است، روحی داده میشود و زندگی به آن باز میگردد.
سگ چوپان شده با گرگ چو لیلی و مجنون
پاسبان گله امروز شبانی است جبون
هوش مصنوعی: سگ چوپان در کنار گرگ و عشقهای لیلی و مجنون، حالا به جای حفاظت از گله، خود، شبانی ترسو و بیدفاع شده است.
شد به دست خودی این کعبۀ دل کن فیکون
یار مگذار کز این خانۀ ویران برود
هوش مصنوعی: دل آدم به دست خود او شکل میگیرد و باید مراقب بود تا یار و محبوب از این خانهی خراب و دلتنگی نرود.
به جسم مرده جانی...الخ
هوش مصنوعی: به جسمی که بیروح و زندگی است، جان و حیاتی میبخشی...
تو مرو گر برود جان و تن و هستی ما
کور شد دیدۀ بدخواه ز همدستی ما
هوش مصنوعی: به خاطر دوستیام با تو، حتی اگر جان و بدن و تمام داراییام را از دست بدهم، باز هم نمیروم. چشم بدخواهان به خاطر اتحاد ما، آنقدر کور شده که نمیتوانند ما را ببینند.
در فراقت به خماری بکشد مستی ما
نالۀ عارف از این درد به کیوان برود
هوش مصنوعی: دوریت باعث میشود که حال و روز ما مانند مستی باشد و عارف از این درد خودش فریاد بزند و صدایش تا ستارهها برسد.
به جسم مرده جانی...الخ
هوش مصنوعی: به یک جسم بیجان، روح و زندگی میبخشد...
حاشیه ها
1 : [شُسْ تِ] (اِخ) مُرْگان.
مستشار آمریکائی امور مالی.
در 1328 ه .
ق.
به ایران آمد تا به مالیهء ایران سر و صورتی بدهد اما بر اثر فشار روسها مجبور به ترک ایران شد و عارف شاعر نامی دربارهء رفتن وی تصنیفی دارد.
کتاب اختناق ایران از اوست که به فارسی نیز ترجمه شده است.
عارف پیرامون این تصنیف نوشته است: «در موقع اولتیماتوم روس (۱۳۲۹) و بدبختی ایران و رفتن شوستر از این مملکت و فریاد «یا مرگ یا استقلال» شاگردان مدارس و جمع شدن مردم جلوی بهارستان بالاخره در همچو روز هیجان و بدبختی ما نیز از اقامت تهران صرفنظر کردیم (دلم ز شهر چو دیوانه رو به صحرا کرد) و با رفیق خودم محمدرفیعخان به بهجتآباد حرکت کردیم و این تصنیف را در آنجا ساخته به نام شوستر آمریکایی شبهایی و روزهایی با ساز شکراللهخان خوانده و در خواندن آن چه مصیبتی داشتیم، فراموششدنی نیست.»
تاریخ قمریست برابر با ۱۲۹۰ خورشیدی.