گنجور

شمارهٔ ۹ - به مناسبت اخراج مورگان شوستر آمریکایی از ایران

ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود (حبیبم)
جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود (برود)
گر رود «شوستر» از ایران رود ایران بر باد (حبیبم)
ای جوانان مگذارید که ایران برود (برود)
به جسم مرده جانی، تو جان یک جهانی
تو گنج شایگانی، تو عمر جاودانی
خدا کند بمانی، خدا کند بمانی!
*****
*****
شد مسلمانی ما، بین وزیران تقسیم
هرکه تقسیمی خود کرد به دشمن تقدیم
حزبی اندر طلبت بر سر این رأی مقیم
کافریم ار بگذاریم که ایمان برود
به جسم مرده جانی...الخ
مشت دزدی شده امروز در این ملک وزیر
تو در این مملکت امروز خبیری و بصیر
دست بر دامنت آویخته یک مشت فقیر
تو اگر رفتی از این مملکت عنوان برود
به جسم مرده جانی...الخ
شد لبالب دگر از حوصله پیمانۀ ما
دزد خواهد به زمختی ببرد خانۀ ما
ننگ تاریخی عالم شود افسانۀ ما
بگذاریم اگر «شوستر» از ایران برود
به جسم مرده جانی...الخ
سگ چوپان شده با گرگ چو لیلی و مجنون
پاسبان گله امروز شبانی است جبون
شد به دست خودی این کعبۀ دل کن فیکون
یار مگذار کز این خانۀ ویران برود
به جسم مرده جانی...الخ
تو مرو گر برود جان و تن و هستی ما
کور شد دیدۀ بدخواه ز همدستی ما
در فراقت به خماری بکشد مستی ما
نالۀ عارف از این درد به کیوان برود
به جسم مرده جانی...الخ

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1397/12/17 03:03
نیما

1 : [شُسْ تِ] (اِخ) مُرْگان.
مستشار آمریکائی امور مالی.
در 1328 ه .
ق.
به ایران آمد تا به مالیهء ایران سر و صورتی بدهد اما بر اثر فشار روسها مجبور به ترک ایران شد و عارف شاعر نامی دربارهء رفتن وی تصنیفی دارد.
کتاب اختناق ایران از اوست که به فارسی نیز ترجمه شده است.

1402/12/09 12:03
کژدم

عارف پیرامون این تصنیف نوشته است: «در موقع اولتیماتوم روس (۱۳۲۹) و بدبختی ایران و رفتن شوستر از این مملکت و فریاد «یا مرگ یا استقلال» شاگردان مدارس و جمع شدن مردم جلوی بهارستان بالاخره در همچو روز هیجان و بدبختی ما نیز از اقامت تهران صرف‌نظر کردیم (دلم ز شهر چو دیوانه رو به صحرا کرد) و با رفیق خودم محمدرفیع‌خان به بهجت‌آباد حرکت کردیم و این تصنیف را در آنجا ساخته به نام شوستر آمریکایی شب‌هایی و روزهایی با ساز شکرالله‌خان خوانده و در خواندن آن چه مصیبتی داشتیم، فراموش‌شدنی نیست.»

تاریخ قمری‌ست برابر با ۱۲۹۰ خورشیدی.